نه اين حرفها كه تو ميزني
به حرف كسي ميماند
نه گوش هيچ تنابندهاي
بدهكار اين صداي تلخ تركخورده است
دهانت را به سمت باد بگير
و خوابهايت را
به آب بگو
صداي گريهات را اگر نشنوند بهتر است
ميتواني ميخي را به سينهات ميخ كني
و در مراسم تدفين خويش حضور بيابي
اما نه با اين قيافهي درهم
خونسرد باش
و خاك را در نهايت آرامش
(جوري كه بيل هم گمان نبرد زندهاي)
بر گور خود بريز
مشت را به شيشه مكوب
بر دهان سنگ و سينهي ديوار هم
پرده را كنار بزن
شمشادهاي پشت شيشه تماشاييست.
حافظ موسوی