اوه اوه گل گفتید منم دقیقا یه همچنین شخصی رو سراغ دارم . خدایا چقدر سخته باهاش حرف زدن . خودشم شدیدا باهوشه و برای هر چیزی طوری بهانه میاره و توجیه میکنه که آدم شستشوی مغزی میشه . البته تقصیری نداره بدیهایی دیده اما دیگه این جزو نگاهش شده شدیدا همه رو زیر نظر داره و هزاران خوبی با یه حرکت بد کوجولو اعتمادش رو سلب میکنه . خیلی کم اجتماعیه
شدیدا و شدیدا و شدیدا کنجکاوه ببینه دیگران پشت سرش چی حرف میزنن ... اما به حر حال من بهش احترام میذارم و فقط میتونم بگم باهات موافق نیستم .بلد نیستم دیدگاهشو عوض کنم اقلا کاری هم باهاش نداشته باشم. اما شدیدا اعتقاد دارم که اینجور آدما باید یه مدت طولانی تنها زندگی کنن . مثلا از شهر محل زندگیشو کوچ کنن به جایی که کسی نمیشناستشون . اقلا اینطوری زندگی راحت تری خواهند داشت