تازگی ها از خوابـــــــ که بیدار میشوم
تازه کـــــــــابوس هایم اغاز میشود
تازگی ها از خوابـــــــ که بیدار میشوم
تازه کـــــــــابوس هایم اغاز میشود
خسته ام...
خسته از اين همه تكرار,
تكرار واژگان عشق, اشک, انتظار و انتظار...
انتظار آمدنت, انتظار يكی شدن, مــــــــــــــا شدن, انتظار عشق,
عشق جاودان, عشق پايدار, عشق بی تكرار!
تكرار و تكرار و هی تکرار, خسته ام از اين همه آرزوی محال,
خسته ام از اين همه تکرار...
خسته ام, خسته...
تازگی ها فکر میکنم بزرگترین خدمت به یک انسان
آن است که متولدش نکنی!
آنقدر زمین خورده ام که بدانم
برای برخاستن
نه دستی از برون
که همتی از درون
لازم است
حالا امانمی خواهم برخیزم
می خواهم اندکی بیاسایمفردا
برمی خیزم
وقتی که فهمیده باشم چرا
زمین خورده ام
پایان قصه اینچنین بود:
من عاشق او بودم،
او عاشق او...!
به تیره بختی خود کس نه دیدم و نه شنیدم
ز بخت تیره خدایا چه دیدم و چه کشیدم
برای گفتن با دوست شکوه ها به دلم بود
ولی دریغ که در روزگار دوست ندیدم
...
.
میــ ـایـــے ...
اما با سکوتــــــ ـ !!!
اگــ ـر میخواهـ ـے صرفهــ جویی کنے ...
حداقل حسابـــــ ـ این را بکـ ـن:
درستـــــ ـ استــــــــ ـ سکوتــــ ـ را نشکستے امّا...
مرا ... !
رودخانه میشوی..
در زلال چشمانت تصویر من پیداست....
با لبخندي به سان منحنی ماه
در زمان هلال!
آرام آرام سنگهای ریز نا امیدی ام را می سایی..
و از کنار صخره های بی حوصلگی ام
نرم و آهسته رد میشوی..
من مرید اینهمه آرامشم!
انقدر تنهایم که به هرکجا پای میگذارم
همه تنها میشوند...
بـــﮧ ســـیــــم آخــــر ..
ســـآز مــــے زنـــــم امـشـَــب
بــــﮧ کـــورـے چـشـــم دنیــــا
کـــــﮧ ســــــآز مـخـــآلــف مـے زنــَــد
بـــآ مــَـن ! !
" ن.ن "
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)