شرمنده ، شرمنده و بازم شرمنده :
-----------------------------------------------
وقتی یه آدم بزرگترین آرزوش مرگه دیگه چی میشه گفت !
شرمنده ، شرمنده و بازم شرمنده :
-----------------------------------------------
وقتی یه آدم بزرگترین آرزوش مرگه دیگه چی میشه گفت !
چقدر دلمــــ♥ ♥ ♥ ♥ ــــ می خواهد نامه بنویسم
تمبر و پاکت هم هست
و یک عالمه حرف
کاش کسی جایی منتظرمــــ بود...
لعنت به بعضی آهنگــــا . . .
بــه بعضی خیابونــــا . . .
بــه بعضی حرفـــــا . . .
...
لعنتیا آدمو میبرن به روزایـــی کــــه واســـه از بیــن بُـــردنـش تـو ذهـنـت
ویــــرون شــــــدی ...
عجب موجود سخت جانیست این دل......
هزار بار میشکند
تنگ میشود
میشوزد
میمیرد
اما باز برای تو میتپد......
امروز خاطراتت را سوزاندم...
بوی خوش هیزمش اما بیقرارم کرد!
اتفاق تازه*ای نیست،
...
.
.
.
دوباره عاشقت شدم...
آن روز با تو بودم
امروز بي توام
آن روز که با تو بودم
بي تو بودم
امروز که بي توام
با توام
روزها ميگذرند.
در دلم حرفي نيست.
رابطه خاتمه خلوت بود.
و تو بي پاياني.
تو نمي گنجي در اين منحني بسته ي امروز دلم.
تو نمي گنجي در اين سبک پرابهام حروف.
با تو بايد به سروپا صداقت ورزيد.
با تو بايد خود بود.
با تو بايد نه همان بود که با ديگري ام.
با تو بايد، ز لحظه روييد و پر و بال گرفت از واژه
نه که در فکر قفس ساختن از رابطه بود.
من دروغي گفتم به بزرگاي وجود انسان؛
حال از خاطر بي حافظه ام پاک برفت
که تو مولود دروغم بودي
يا که من وسوسه ي بازي الفاظ شدم.
من کدامين روي اين سکه بي بازارم؟
من خودم را به کجا، به کدامين سوي اين راه رهايي بخشم؟
چند ورق رفت و جواني بگذشت.
من هنوز مي بينم. من هنوز مي خوانم.
من هنوز مي شنوم آنچه دقايق پس من مي گويند.
من هنوز در طلبم که به آفاق برم آنچه ز من مي ماند.
من دروغي گفتم و به ابعاد نمايانگر آن مي بالم.
باز، هيج باکي نيست.
بار ديگر، آري، من در اين راه قدم خواهم زد.
و به معناي دروغين زمان، باز خواهم خنديد.
من قلم خواهم زد و معاني اين بار،
از تجلي حضور منِ ننشسته هنوز،
رنگ عوض خواهند کرد.
Last edited by part gah; 31-10-2011 at 15:12.
همــﮧ چیـز آرام اســت ..
دل مــن
استثنـــاســت .. / .
اگر تنها ترین تنها شوم باز هم خدا هست...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)