دفتر دوباره تاب نیاورد روضه را
در خود خمید و چشم بر این شعر مثله بست
در خون خود... مداد هم از دست رفته بود
ناگاه ضجه ای زد و در مشت من شکست
من ماندم از نوشتنت ای حسین لیک
تا اشک بوده زخم تو مشروح بود و هست
دریا هم از دمی که تو را روی دست داشت
در چشم ها به سوگ محرم نشسته است
-----
هرچند من دوباره رسیدم به انتهای شعر
خون می چکد هنوز هم از زخم های شعر