تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 382 از 469 اولاول ... 282332372378379380381382383384385386392432 ... آخرآخر
نمايش نتايج 3,811 به 3,820 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #3811
    آخر فروم باز M.etallic.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    کره زمین
    پست ها
    3,962

    پيش فرض

    پیش دانشگاهی بودم
    تو امتحانات ترم اول بودیم
    منم شب رفته بودم خونه داییم که اونجا درس بخونم شب هم همونجا بخوابم
    شارژ گوشیم تموم شده بود شارژرشم باهان نبود
    به داییم گفتم گوشیتو بزار واسه ساعت 6 تا صبح بیدار شم برم امتحان بدم
    خواستم ازش بپرسم زنگ گوشیت چی هستا
    بعد پشیمون شدم گفتم بالاخره یه چیزی هست دیگه
    خلاصه صبح دیدم داره صدای خروس میاد تو خواب هزار تا فحش دادم به همسایه که ادم عاقل مگه کسی تو شهر تو خونش خروس نگه میداره
    بابا اینجا که روستا نیست
    خلاصه هی از این دنده به اون دنده

    منتظر بودم خروسه خفه شه
    5 دقیقه خفه میشد دوباره شروع میکرد
    سرتونو درد نیارم
    ساعت 8 که از خواب بیدار شدم
    بدو بدو رفتم مدرسه اما دیگه دیر شده بود امتحان تموم شده بود و من جا مونده بودم
    نگو زنگ موبایل داییم صدای خروس بوده
    اونوقت من..........
    اینو گفتی یه چیزی یادم اومد. منم یه روز زنگ موبایلمو صدای خروس گذاشتم. یعنی میخواستم یه چیزی رو تست کنم و بعد عوضش کنم اما یادم رفت و همون صدای خروس موند..یادمه اونروز هر جا میرفتم صدای خروس میشنیدم. حتی تو تاکسی کلی با خودم فکر میکردم آخه اینجا که خونه نیست پس صدای خروس از کجا میاد. ما در حال حرکتیم. فکرم رفت پیش یه خروسی که تو دوران کودکی کشته بودمش فکر میکردم روحشه اومده منو اذیت کنه تا اینکه غروبش گوشی رو نگاه کردم دیدم 10 20 تا میس کال دارم///

  2. #3812
    آخر فروم باز M.etallic.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    کره زمین
    پست ها
    3,962

    پيش فرض

    لطفا فكر بد نكنيد ،هيچي به قول دوستم دختره داشت خودشو لوس ميكرد اما، واقعا چه راه احمقانه اي

    اما انگار پسره از بس ما خنديديم خندش گرفت يه جورايي آبروشو ن رفته بود بيچاره ها...... چند نفر ديگه هم فهميدن اونا هم هر هر

    زدن زير خنده
    احتمالا پسره به دختره گفت خوشگلم ملوسم... دختره جوگیر شده صدای گربه در آورد

  3. #3813
    پروفشنال leila*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    774

    پيش فرض

    اینو گفتی یه چیزی یادم اومد. منم یه روز زنگ موبایلمو صدای خروس گذاشتم. یعنی میخواستم یه چیزی رو تست کنم و بعد عوضش کنم اما یادم رفت و همون صدای خروس موند..یادمه اونروز هر جا میرفتم صدای خروس میشنیدم. حتی تو تاکسی کلی با خودم فکر میکردم آخه اینجا که خونه نیست پس صدای خروس از کجا میاد. ما در حال حرکتیم. فکرم رفت پیش یه خروسی که تو دوران کودکی کشته بودمش فکر میکردم روحشه اومده منو اذیت کنه تا اینکه غروبش گوشی رو نگاه کردم دیدم 10 20 تا میس کال دارم///
    وای وای که چقدر خندیدم
    مخصوصا با اون روح خروسه خیلی حال کردم

  4. #3814
    آخر فروم باز Ice Star's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    5,977

    پيش فرض

    اینو گفتی یه چیزی یادم اومد. منم یه روز زنگ موبایلمو صدای خروس گذاشتم. یعنی میخواستم یه چیزی رو تست کنم و بعد عوضش کنم اما یادم رفت و همون صدای خروس موند..یادمه اونروز هر جا میرفتم صدای خروس میشنیدم. حتی تو تاکسی کلی با خودم فکر میکردم آخه اینجا که خونه نیست پس صدای خروس از کجا میاد. ما در حال حرکتیم. فکرم رفت پیش یه خروسی که تو دوران کودکی کشته بودمش فکر میکردم روحشه اومده منو اذیت کنه تا اینکه غروبش گوشی رو نگاه کردم دیدم 10 20 تا میس کال دارم///
    خیلی سوتی جالبی بود


    دوستان یه همسایه داریم معرف حضورتون هست که
    یکی از دوستان ایشون را موقعی که رفته بوده از پروتئینی سر خیابون کنترل تلویزیون بخره روئت کرده

  5. #3815
    آخر فروم باز alizshah's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    فعلا هیچ کجا
    پست ها
    5,618

    پيش فرض

    اینو گفتی یه چیزی یادم اومد. منم یه روز زنگ موبایلمو صدای خروس گذاشتم. یعنی میخواستم یه چیزی رو تست کنم و بعد عوضش کنم اما یادم رفت و همون صدای خروس موند..یادمه اونروز هر جا میرفتم صدای خروس میشنیدم. حتی تو تاکسی کلی با خودم فکر میکردم آخه اینجا که خونه نیست پس صدای خروس از کجا میاد. ما در حال حرکتیم. فکرم رفت پیش یه خروسی که تو دوران کودکی کشته بودمش فکر میکردم روحشه اومده منو اذیت کنه تا اینکه غروبش گوشی رو نگاه کردم دیدم 10 20 تا میس کال دارم///

  6. #3816
    آخر فروم باز MaSoOd's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2004
    پست ها
    2,580

    6

    This Post Edited By MaSoOd
    Last edited by MaSoOd; 05-09-2008 at 23:19.

  7. #3817
    آخر فروم باز MaSoOd's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2004
    پست ها
    2,580

    6

    This Post Edited By MaSoOd
    Last edited by MaSoOd; 05-09-2008 at 23:18.

  8. #3818
    حـــــرفـه ای ebicross's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    مـشـهـد
    پست ها
    3,508

    پيش فرض

    دیروز بعد از ظهر تو باشگاه بدنسازی یه پسره اومد کلاس بزاره (!!!) دو تا سنگ 15 چپ گذاشت دو تا هم راست. یعنی جمعا با وزن میله هالتر 70 کیلو در میومد. دراز شد که پرس بزنه.
    یه سلوارک نازک نخی هم پاش بود و از اونجا که شلوارک رو زیر شلوارش میپوشید میشد حدس زد که چیز دیگه ای زیرش نپوشیده.
    آقا این رفت زیر و دو نفر کمک کردند هالتر رو بلند کرد و آورد رو سینش.
    خواست ببره بالا خیلی زور میزد. کلی به خودش فشار آورد و پاهاش رو از هم وا میکرد که یهو گفت جرررررررررررررررر
    مارو میگی مردیم از خنده یعنی کل باشگاه با دو تا مراقب هایاین یارو داشتن میخندیدن. شلوارش از همون جا... جر خورد.
    حالا این بدبخت هم هالتر رو سینش نه میتونه بزاره سر جاش که خودشو جمع کنه و نه میتونه ولش کنه. مراقب هاش از بس خندیده بودن زور نداشتن.
    ما هم از فرصت استفاده کردیم و حسابی خندیدیم. جالبه دوستم دویید رفت گوشیشو بیاره که عکس بگیره ولی موفق نشد.

  9. #3819
    پروفشنال Meisam Khan's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    616

    پيش فرض

    يه بار توس جمع دوستان بوديم خواستم با اشاره به يكي از دوستام بگم : ما رو بگو داريم رو ديوار كي يادگاري مي نويسيم گفتم: ما رو بگو داريم رو قبر كي يادگاري مي نويسيم

  10. #3820
    در آغاز فعالیت 6eastern_girl9's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    6

    پيش فرض

    من با 2 تا از دوستام رفتیم سرویس بهداشتی خواهران تو دانشگاه.
    چون از صبح تو دانشگاه بودیم رفتیم یه مقدار خودمونو مرتب کنیم.
    همین که رفتیم داخل دیدیم صدای آب مییاد.
    دوستم بهم گفت کسی تو دستشویه.گفتم آره فک کنم.
    راجع به هر چی فکر کنین تو دستشویی حرف زدیم.
    اینکه من موهامو کوتاه کرده بودم عوض شده بودم راجع به پسری که مزاحم دوستم شده بود مارک پنکک و حتی سریال ترانه مادری.
    دوستم نشسته بود دقیقا روبروی همون توالتی که توش کسی بود من و اونیکه دوستمم داشتیم مغنه هامون سر میکردیم که یه لحظه دیدم در توالت داره باز میشه.
    دهنمو پر کردم بگم صحت وجود (چون خیلی وقت بود انجا بود) هر چند نمیشناختمش.دیدم دوستم گفت بسم ا... اومد طرف من.
    یه مرد داخلش بود.اومد بیرون گفت گمشین دیگه. و رفت.ما هم برا چند دقیقه کلا خشکیده بودیم.
    به حراست گفتیم.
    نمیدونم دقیقا استاد بود یا نه ولی با استادا نشست و برخاست داشت خلاصه اینکه باید از ما معذرت خواهی میکرد از حراست کرده بود.
    اونروز 2 تا از پسرای دانشگاه هم فهمیدن خوب یعنی دیگه کل دانشگاه فهمیدن.
    این بود سوتی 4 نفر.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •