میتونی اینطوری شروع کنی:
"سلام فلانی، هوا چقدر گرم شده، آدم دو دقیقه میاد بیرون عرق میکنه، تو هم اینجوری؟" و بعد بحث رو بکشی سمت حمام و موم زیر بغل و از این حرفا و مابین این جمله بهش بگو تو هم بوی عرق میدی!!
میتونی اینطوری شروع کنی:
"سلام فلانی، هوا چقدر گرم شده، آدم دو دقیقه میاد بیرون عرق میکنه، تو هم اینجوری؟" و بعد بحث رو بکشی سمت حمام و موم زیر بغل و از این حرفا و مابین این جمله بهش بگو تو هم بوی عرق میدی!!
ممنون از راهنمائی های دوستان، راستش ایشون خیلی یک دنده هستند و اصلا تحت هیچ شرایطی به مشاور مراجعه نخواهند کرد، ولی مساله اینه که من اصلا نمیتونم نسبت بهش بی تفاوت باشم دلیلش هم سادست هیچ وقت هیچ کس رو تو زندگی اندازه ایشون دوست نداشتم (از نظر عاطفی و عشق) همین الان هم اگه بگم عاشقش نیستم دروغه کسی هست که اگه از من زندگیم رو هم بخواد براش میدم. من وظیفه خودم میدونم از هیچ کمکی در حقش کوتاهی نکنم حتی اگه خودم ضربه بخورم .
توضیح اضافه اینکه ایشون غیر از اون دختری هست که قبلا گفتم بین اون و همسرم (همسر آینده/نامزد) موندم! یعنی الان شدن سه نفر!!
Last edited by Captain_America; 15-04-2016 at 18:07.
ببخشید که اینقدر واضح و رک میگم اما به نظرم در اولین قدم خود شما باید با یک مشاور صحبت کنید چون اینطور که بنظر میرسه، روحیه ای بشدت احساساتی و بدتر از اون متزلزل دارید.
اینطوری خیلیها از اخلاق شما سوء استفاده میکنن و چه بسا از خودشون چیزی نشان بدن که با واقعیت تفاوت بسیار زیادی داره.
توصیه اکید میکنم حتما با مشاور صحبت کنید تا تصمیم عاقلانه و درستی بگیرید چون در اینجور موارد هر حرکت اشتباهی به راحتی میتونه باعث بهم خوردن کل ساختارهای زندگی و حتی درست شدن وضعیتی بغرنج و پیچیده بشه و شاید هم کار به مراجع قانونی و دادگاه و...بکشه.
همیشه این را در نظر داشته باشید که:
وقتی در یک قضیه درگیر هستیم، بخصوص از نوع عاطفی، خیلی از تصمیمات ما میتونه غیر منطقی باشه و صرفا بر اساس احساسات تصمیم بگیریم که بعدها ضرر و زیانهای جبران ناپذیری به ما وارد بکنه.
در این مواقع باید از کسانی که خارج ماجرا هستند و بدون غرض و جانبداری و صرفا از روی منطق و عدالت نظر میدن، مشاوره بگیریم، چون دید این افراد بسیار وسیع تر و از جایگاهی بسیار بالاتر از ما هست که در دریای احساسات واهی غرق شدیم.
قبل از هرچیز همونطور که دوستان گفتن کمک گرفتن از یه مشاور خوب ضروریه، اگر ایشون هم نمیاد خودتون برید برای یافتن راه حل.
دانش من زیاد نیست اما اونچه به ذهنم میرسه میگم امیدوارم مفید باشه.
قسمتی از صحبتتون که بولد کردم نشون میده این اخلاق براتون نه تنها اونطورکه گفتید به وظیفه، بلکه براتون تبدیل به آرمان و یک اصل و ارزش شده، در ذهن آدم اینجوری ثبت میشه که به هر قیمتی که باشه من دست از این آرمان بر نمیدارم، این آرمان تبدیل به یک ارزش وجودی برای انسان میشه و آدم فکر میکنه اگه دست از این آرمان برداره دیگه انسان بی ارزش و تهی از اخلاقی میشه و این برای آدم تبدیل به والاترین ارزش در تمام دنیا میشه، به همین دلیل آدم دائم به خودش میگه من هرجوری که هست باید روی این ارزشم ثابت قدم بمونم تا خودم رو ثابت کنم، اما بهتون اطمینان میدم نه تنها ارزش و خوبی حساب نمیشه بلکه در اکثر موارد باعث فاجعه است. پی بردن به این مساله ساده نیست اما ممکنه، اکثرا آدما تا به تجربه تلخی نرسن متوجه نمیشن که نه تنها این اخلاق درست نیست بلکه باعث آسیب رسونی به هردو طرف میشه، با اینکار شما اون رو به آینده ای که وجود نداره دلخوش و امیدوار میکنید که باعث میشه هم آینده اون نابود بشه هم آینده خودتون، کاری که شما میکنید کمک به طرف مقابل نیست.
به خودتون بگید آخرش چی و به کجا قراره باهاش برسید؟ نمیشه تا آخر عمر این وضع پیدا کنه و بالاخره باید یه جایی تموم بشه مگه نه؟ و هرچه قدر هم این رابطه طول بکشه فقط درد و رنج هم خودتون و هم طرف مقابل رو زیاد میکنید، پس هرچه زودتر اینکار انجام بشه بهتره. مثل زلزه هست که هرچی بیشتر طول بکشه در نهایت انرژی آزاد شده هم بیشتر میشه، هرچی بیشتر این راه رو به این شکل ادامه بدید در نهایت پایانی فاجعه بارتر رقم میخوره چون رابطه عمیق و عمیق تر میشه و خیلی وقتا به جاهای باریک کشیده میشه، مطالبی که در صفحه حوادث میخونید در ابتدا خیلی ساده بودن و به جاهای باریک کشیده شدن و از اول هیچ وقت کسی نمیدونسته آینده چی میشه...
به خودتون بگید چون دوستش دارم برای کمتر عذاب دادنش بهتره کار درست رو انجام بدم، به هر قیمتی که هست، و اگه لازمه همین الان تمومش کنم و درد رنج محدودتر الان رو به جون بخرم تا اینکه در آینده بدتر و بدتر نشه.
حتی در مواردی که فقط یه نفر در زندگی آدمه اگه انسان مطمئنه که آینده ای با طرف نداره بهتره همین کار رو بکنه و زودتر تموم کنه، چه برسه به وضعیت پیچیده شما.
خیلی وقتا ترس از بی احساس، بی مسئولیت، خودخواه و... دانسته شدن مانع از اینکار میشه (حالا یا طرف مقابل بهتون میگه که حتما خواهد گفت، یا اینکه شما در درون خودتون ممکنه خودتون رو متهم به این صفات کنید)، اما توجه ای به این افکار و حرفها نکنید، بدونید ادامه دادن به راهی که انتها نداره بی مسئولیتی و خودخواهیه، و شجاعت داشتن برای پایان دادن به یک رابطه بی نتیجه عین مسئولیت، اگرجه بسیار تلخ باشه
مطمئن باشید در آینده از تصمیم درستی که الان میگیرید هم به خودتون افتخار خواهید کرد که اراده داشتید و تصمیم درست رو گرفتید، و هم برای طرف مقابل خوشحال خواهید بود که زندگی اون رو در گرو احساسات خودتون قرار ندادین.
امیدوارم از صراحتم آزرده نشده باشین.
Last edited by jahangir1400; 16-04-2016 at 08:07.
حضور شما در کنار ایشون برای کمک با توجه به عدم حرف شنوی ایشون شاید موضوع رو پیچیده تر کنه و تلاش جدی برای حل موردی که دارن و انجام ندن.. به قول دوستان با یه مشاور صحبت کنین که چطور می تونین بهشون کمک کنین..شاید نیاز باشه از مسیر ایشون کنار برید.
Last edited by dourtarin; 18-04-2016 at 22:50.
سلام دوستان.من تازه عضو شدم بنظرم تاپیک خوبیه کارتون خیلی باارزشه.لطفا راهنمایی کنید در جواب کسایی که سوال میکنن کنکور چطور دادی? دقیقا چی باید بگیم!من استرس مواجه شدن با اینجور افراد و سوالهاشون رو دارم...پیشاپیش ممنونم از پاسخ دهیتون
سلام. لزومی نداره نگرانش باشید. سوال مهم و پیچ داری نیست. مثله حالت خوبه و چطوری و اینجور سوالاته.
اگه قصدتون یه جوابی باشه که فقط موضوع از سرتون باز شه میتونید بگید " خوب بود "یا " بد نبود " و ...
کسی احوال مارو میپرسه و معمولا کسی نمیگه حالم بده. همه میگن ممنون خوبم در صورتی که خوب هم نباشن. این موضوع هم از این پیروی میکنه. مگر اینکه با طرف صمیمی باشی یا مثلا همسن خودت باشه و بخوای درباره ی کنکور باش بحث کنی.
خوب بود باید منتظر نتیجه ها باشم ، از اینجور سوال ها معمولا برای اطلاع نمیپرسند چون واسه اکثر مردم اصلا مهم نیست کنکور شما چجوری بوده. مثل خوب خوابیدی؟ کار جدید چطوره؟ دیگه چه خبرا ؟ فقط نوعی تعامل اجتماعیه نیازی نیست استرس داشته باشید.
بعضی آدما خیلی زود صمیمی میخان خودشون رو نشون بدن....چایی نخورده پسرخاله بشن...و متاسفانه حد و مرز هم سرشون نمیشه ...من تو محیط کار یه همچین آدمی رو داریم خوشبختانه تو ی بخش نیستیم ولی در همون حد کم هم که می بینیمش بیش از حد احوال پرسی می کنه و خیلی راحت هر حرفی رو میزنه
همه همکارای خانم واقعا این فرد رو که یک آقا است تحمل می کنن -شاید این رفتار الکی صمیمی شدن وقتی طرف آقا باشه و مخاطب هم آقا باشه خیلی به چشم نیاد
ولی مدتیه برای من واقعا آزاردهنده شده... و غیرقابل تحمل
میخام یه عکس العملی داشته باشم که خودش متوجه رفتارش ناموجه اش بشه...
دوستان کسی نظری داره ؟
یه موقع آدم خودشم با طرف الکی صمیمی میشه ...یه موقع نه سنگین رفتار می کنیم و طرف اینطوریه ...سوال من تو حالت دومه
Last edited by gelayor14; 26-04-2016 at 21:38.
در ابتدا محترمانه تذکر بدید، و اگر قبول نکرد و ادامه داد، با مدیریت یا حراست و یا هر کسی که از نظر قانونی توان و اجازه تذکر دادن و برخورد با اون را داره، درمیان بگذارید و بگید که این شخص با فرم رفتارش به حریم خصوصی شما وارد شده و باعث بهم ریختن اعصاب و ایجاد تنش در ذهن شما شده.
توصیه میکنم به هیچ وجه با اینجور اشخاص بگو مگو و یا به اصطلاح دهن به دهن نشید چون معمولا رعایت اصول و آداب معاشرت را نمیکنن.
معمولا بعد از این جور تذکرات، آدمهای فهیم و محترم متوجه شده و دست از رفتار خودشون برمیدارن، اما اگر ادامه داد باید از روشهای مطمئن تر و محکمتر قانونی استفاده کرد.
Last edited by camaro lt; 27-04-2016 at 23:18.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)