تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 380 از 492 اولاول ... 280330370376377378379380381382383384390430480 ... آخرآخر
نمايش نتايج 3,791 به 3,800 از 4920

نام تاپيک: مشاعره سنتی

  1. #3791
    اگه نباشه جاش خالی می مونه .::SMS::.'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2010
    محل سكونت
    نه ده
    پست ها
    447

    پيش فرض

    مالک رسیده است به آن خیمه سیاه
    تنها سه چار گام... نه ... این گام آخر است

    اما صدای کیست که از دور می رسد؟
    گویا صدای ناله « برگرد٬ اشتر! » است

    این ناله ضعیف و گرفته از آن کیست؟
    من باورم نمی شود از حلق حیدر است

    مالک! رها کن آن سوی میدان و بازگرد
    این سو پر از معاویه های مکرر است

    این کوفیان فریب چه را خورده اند؟ هان!
    از شام نیز روز تو کوفه سیه تر است

    امروز پاره پاره قرآن به نیزه هاست
    فردا سری که قاری آیات پرپر است ...

    تاریخ! گوش دار به این هق هق بلیغ
    این شقشقیه ای که دوباره به منبر است

    حتی عقیل طاقت عدلم ندارد٬ آه
    «من یوسفم٬ که است که با من برادر است؟»

    من یوسفم٬ تو یوسف بی چاه دیده ای؟
    این چاه های کوفه عجب گریه پرور است ...

  2. این کاربر از .::SMS::. بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #3792
    آخر فروم باز tirdad_60's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    روی کلید سل
    پست ها
    1,356

    پيش فرض

    تو اي شكوهمند من

    شكوه دلپسند من

    تو آن ستاره بوده اي

    كه مهر آسمان شدي

    ز مهر برتر آمدي

    فراز كهكشان شدي

  4. 2 کاربر از tirdad_60 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3793
    آخر فروم باز SevenART's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    محل سكونت
    Spadanaa_Club
    پست ها
    1,157

    پيش فرض

    يکي حلقه‌ي کعبه دارد به دست
    يکي در خراباتي افتاده مست
    گر آن را بخواند، که نگذاردش؟
    وراين را براند، که باز آردش؟
    نه مستظهرست آن به اعمال خويش
    نه اين را در توبه بسته‌ست پيش
    سعدی
    پایینی ویرایش کن .. پلیز...
    Last edited by SevenART; 19-04-2010 at 15:58.

  6. این کاربر از SevenART بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #3794
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    زیر خط فقر
    پست ها
    3,007

    پيش فرض

    مر عاشقان را پند کس هرگز نباشد سودمند
    نی آن چنان سیلیست این کش کس تواند کرد بند

    ذوق سر سرمست را هرگز نداند عاقلی
    حال دل بی​هوش را هرگز نداند هوشمند

    رومی

  8. 2 کاربر از Big-Boss بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #3795
    آخر فروم باز tirdad_60's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    روی کلید سل
    پست ها
    1,356

    پيش فرض

    دوش در ميکده با جام سخنها گفتم
    از جفاکاري ايّام سخنها گفتم


    گفتمش دلزده از گردش ايّامم من
    خسته و غمزده وسر به گريبانم من
    شکوه دارم ز جفاکاري ياران دغل
    غم بي مهري اشان بر دل من همچو دمل

  10. این کاربر از tirdad_60 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #3796
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    زیر خط فقر
    پست ها
    3,007

    پيش فرض

    لب ناگشوده از تو طلب دارد
    ایا تو ، راز او را نشنیدی ای نسیم
    یا با سکوت ،‌ پاسخ او دادی ؟
    یا با زبان برگ سخن گفتی ؟

    نادر نادرپور

  12. #3797
    آخر فروم باز SevenART's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    محل سكونت
    Spadanaa_Club
    پست ها
    1,157

    پيش فرض

    یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم
    غم اغیار نخور تا نکنی نا شادم
    حافظ
    Last edited by SevenART; 19-04-2010 at 16:06.

  13. #3798
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    زیر خط فقر
    پست ها
    3,007

    پيش فرض

    شب به روی جاده نمناک
    سایه های ما ز ما گویی گریزانند
    دور از ما در نشیب راه
    در غبار شوم مهتابی که میلغزد
    سرد و سنگین بر فراز شاخه های تاک
    سوی یکدیگر به نرمی پیش می رانند
    شب به روی جاده نمناک
    در سکوت خاک عطر آگین
    نا شکیبا گه به یکدیگر می آویزند
    سایه های ما ...
    همچو گلهایی که مستند از شراب شبنم دوشین
    گویی آنها در گریز تلخشان از ما
    نغمه هایی را که ما هرگز نمی خوانیم
    نغمه هایی را که ما با خشم
    در سکوت سینه میرانیم
    زیر لب با شوق میخوانند
    لیک دور از سایه ها
    بی خبر از قصه دلبستگی هاشان
    از جداییها و از پیوستگی هاشان
    جسمهای خسته ما در رکود خویش
    زندگی را شکل میبخشند
    شب به روی جاده نمناک
    ای بسا پرسیده ام از خود
    زندگی آیا درون سایه هامان رنگ میگیرد ؟
    یا که ما خود سایه های سایه های خویشتن هستیم؟
    همچنان شب کور
    میگریزم روز و شب از نور
    تا نتابد سایه ام بر خاک
    در اتاق تیره ام با پنجه لرزان
    راه می بندم به روزنها
    می خزم در گوشه ای تنها
    ای هزاران روح سرگردان
    گرد من لغزیده در امواج تاریکی
    سایه من کو ؟
    نور وحشت می درخشد در بلور بانگ خاموشم
    سایه من کو ؟
    سایه من کو ؟
    او چو رویایی درون پیکرم آهسته می روید
    من من گمگشته را در خویش می جوید
    پنجه او چون مهی تاریک
    میخزد در تار و پود سرد رگهایم
    در سیاهی رنگ می گیرد
    طرح آوایم
    از تو می پرسم
    ای خدا ... ای سایه ابهام
    پس چرا بر من نمیخندد
    آن شب تاریک وحشتبار بی فرجام
    از چه در آیینه دریا
    صبحدم تصویر خورشید تو می لغزد ؟
    از چه شب بر شانه صحرا
    باز هم گیسوی مهتاب تو می رقصد
    از تو می پرسم
    ای خدا ای ظلمت جاوید
    در کدامین گور وحشتناک
    عاقبت خاموش خواهد شد
    خنده خورشید ؟
    من نمیخواهم
    سایه ام را لحظه ای از خود جدا سازم
    من نمیخواهم
    او بلغزد دور از من روی معبرها
    یا بیفتد خسته و سنگین
    زیر پاهای رهگذرها
    او چرا باید به راه جستجوی خویش
    روبرو گردد
    با لبان بسته درها ؟
    او چرا باید بساید تن
    بر در و دیوار هر خانه ؟
    او چرا باید ز نومیدی
    پا نهد در سرزمینی سرد و بیگانه ؟
    آه ...ای خورشید
    لعنت جاوید من بر تو
    شهد نورت پر نیمسازد دریغا جام جانم را
    با که گویم قصه درد نهانم را
    سایه ام را از چه از من دور میسازی ؟
    از چه دور از او مرا در روشنایی ها
    رهسپار گور می سازی ؟
    گر ترا در سینه گنج نور پنهانست
    بگسلان پیوند ظلمت را ز جان سایه های ما
    آب کن زنجیرهای پیکر ما را بپای او
    یا که او را محو کن در زیر پای ما
    آه ... ای خورشید
    لعنت جاوید من بر تو
    هر زمان رو در تو آوردم
    گر چه چشمان مرا در هفت رنگ خویش
    خیره تر کردی
    لیک در پایم
    سایه ام را تیره تر کردی
    از تو می پرسم
    ای خدا ... ای راز بی پایان
    سایه بر گور چیست ؟
    عطری از گلبرگ وحشتها تراویده ؟
    بوته ای کز دانه ای تاریک روییده ؟
    اشک بی نوری که در زندان جسمی سخت
    از نگاه خسته زندانی بی تاب ! لغزیده ؟
    از تو می پرسم
    تیرگی درد است یا شادی ؟
    جسم زندانست یا صحرای آزادی ؟
    ظلمت شب چیست ؟
    شب خداوندا
    سایه روح سیاه کیست ؟
    وه که لبریزم
    از هزاران پرسش خاموش
    بانگ مرموزی نهان می پیچدم در گوش
    این شب تاریک
    سایه روح خداوند است
    سایه روحی که آسان می کشد بر دوش
    بار رنج بندگان تیره روزش را
    آه ...
    او چه میگوید ؟
    او چه میگوید ؟
    خسته و سرگشته و حیران
    میدوم در راه پرسش های بی پایان


    فروغ فرخزاد

  14. #3799
    آخر فروم باز Mr.Lover's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    رو به عـرش،روی فـرش گروه خون: +O
    پست ها
    1,206

    پيش فرض

    ‫نی باغ به بستان نه چمن میخواهم‬
    ‫نی سرو و نه گل نه ياسمن میخواهم‬
    ‫خواهم زخدای خويش کنجی که در آن‬
    ‫من باشم و آن کسی که من میخواهم‬


    ابوسعید ابوالخیر

  15. #3800
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    زیر خط فقر
    پست ها
    3,007

    پيش فرض

    مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم
    دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

    رومی

  16. این کاربر از Big-Boss بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •