تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 38 از 52 اولاول ... 2834353637383940414248 ... آخرآخر
نمايش نتايج 371 به 380 از 513

نام تاپيک: دانستنيهاي حيوانات

  1. #371
    پروفشنال taraneh_2002's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    یه حا میشینیم دیگه
    پست ها
    550

    5 گربه

    گربه شنی




    گربه شنی

    این گربه به گروه گربه های کوچک که شامل سیاه گوش Lynx کوگار می باشد، تعلق دارد. پوشش طرحدار بدن او استتار خوبی در زمینه محیط زندگی، (مثل جنگل و سنگریزه های روی تپه های شنی که نتیجه خرد شدن صخره ها می باشد)، برای او ایجاد می کند و او را قادر می سازد بدون آنکه شناخته شود به آرامی به شکارش نزدیک شود . گربه وحشی شکارچیان شبزی هستند .

    حواس بسیار قوی گربه های شنی آنها را جزو بهترین مؤثرترین پستانداران شکارچی کرده است.آنها قدرت شنیدن بسیار دقیق دارند و این به دلیل داشتن گوشهای بزرگ است که، آنها را قادر می سازد در هنگام نزدیک شدن، تعقیب کردن و حمله به شکار فاصله ها را بسیار دقیق محاسبه کنند.

    رنگ بدن گربه شنی آسیا از قهوه ای طلایی تا قرمز و قهوه ای مایل به خاكستری متغیر است. با این حال در بعضی مناطق پراكندگی اش نمونه هایی با طرح خالدار و رگه دار نیز یافته می شود. غیر از این شكل كاملاً سیاه آن نیز كمیاب نیست. تقریباً تمام گربه های شنی آسیا روی صورتشان علائمی از خطوط سیاه و سفید دارند. موهایش متراكم و زبر است و طولی متوسط دارد. سطح زیرین دمش سفید است و گمان می شود از آن برای علامت دادن استفاده می كند. نرها معمولاً از ماده ها درشت ترند. گربه شنی آسیا در مناطق کویری و گاهی مناطق صخره ای با چشم اندازهای باز به سر می برد . ماده ها در هر چرخه ۳۹ روزه ۶ روز فحل می شوند. آبستنی ۹۵ روز طول می كشد و پس از آن در حفره تنه درختان، شكاف میان سنگ ها یا سوراخ های درون زمین یك یا دو توله به دنیا می آورند كه در هنگام تولد ۲۵۰ گرم وزن دارند. وزن بچه گربه ها ظرف سه هفته دو برابر و تا هفته ششم سه برابر می شود. از قرار معلوم هیچ فصل خاصی برای تولیدمثل آنها وجود ندارد وچنانچه بچه ها به هر دلیلی از بین بروند طی چهار ماه دوباره جانشین می شوند. گربه شنی نر در پرورش بچه ها نقش فعالی دارد. ماده ها در ۵/۱ تا ۲سالگی و نرها در ۲سالگی به بلوغ می رسند. درباره رفتار این گربه اطلاعات ناچیزی در دست است. عمدتاً شبگرد است و با آنكه روی زمین فعالیت می كند اما به خوبی می تواند از درخت بالا رود. گربه شنی فوق العاده درنده خو است اما در اسارت معلوم شده كه این گربه بسیار رام و سربه راه است. در اسارت تا ۱۸ سال عمر می كند اما طول عمر آن در طبیعت معلوم نیست.
    رژیم غذایی آن از خرگوش وحشی، پرندگان، مارمولك و جانوران كوچك تشكیل می شود. گزارش شده كه گوسفند، بز و گوساله بوفالو را نیز شكار می كند. البته طعمه های بزرگتر را اغلب جفتی شكار می كنند. تخریب زیستگاه در بیشتر گستره پراكندگی گربه شنی آسیا موجب افت جمعیتی آن شده است. به خاطر پوست، گوشت و استخوان هایش شكار و خرید و فروش می شود. نزدیك به ۲۰گونه در باغ وحش های جهان نگهداری می شوند. .
    Last edited by taraneh_2002; 13-01-2009 at 20:48.

  2. #372
    پروفشنال taraneh_2002's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    یه حا میشینیم دیگه
    پست ها
    550

    5 ببر مازندران

    متاسفانه نسل ببر مازندران به طور كلي از ايران منقرض شده
    فقط دو قلاده از اون در باغ وحش هاي اروپا يافت ميشه كه اونا هم خيلي پيرن و دو روز ديگه ميميرن
    اگه كسي در مورد ببر مازندران حرفي داره بگه
    Last edited by taraneh_2002; 13-01-2009 at 21:31.

  3. #373
    پروفشنال taraneh_2002's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    یه حا میشینیم دیگه
    پست ها
    550

    پيش فرض

    ببرايراني یا ببر مازندران در جنگل هاي مازندران می زیسته که امروزه نابود شده است . آخرین ببر که در مازندران به آن شير سرخ می گفتند در سال1338 ه ش در جنگل گلستان ٬ در منطقه گرگان ٬ به دست یک شکارچی محلی شکار شد.

    از ببر مازندران تنها یک نقاشی رنگی و چند عکس و چند پوست بجا مانده است . عکس هانشان می دهد که رنگ ببر مازندران از ببر بنگال روشن تر و تا اندازه ای نارنجی مایل به قرمز و نوارهای عرضی آن باریک تر و منظم تر ، به تعداد بیشتر بوده است .

    موهای بدن ببر مازندران بلندتر و پرپشت تر از ببر بنگال و کوتاه تر از ببر سیبری و جثه آن بزرگتر از ببر بنگال و کوچک تر از ببر سیبری بوده است . ببر مازندران؛ مرال ٬ گراز ٬ شوکا ٬خرگوش ٬پرندگان ٬ خزندگان گربه وحشی و هنگام گرسنگی کمبود غذا ٬ گاو و گاومیش اهلی شکار می کرد .

    شکار بی رویه ٬ خشک کردن نیزارها و مردابها برای کشاورزی ٬ باغداری و خانه سازی ٬ از میان رفتن جنگل های جلگه ای سبب نابودی نسل ببر در ایران شده است.

    بر اساس آمار «كنوانسیون تجارت بین‌المللی گونه‌های در حال انقراض جهان» (cites) با درنظرگرفتن شكار بی‌رویه ببرها در مناطق زیست بوم قاره آسیا، شمارش جمعیت این جانور پرشكوه بسیار مشكل است. تعداد آن‌ها نیزدر مناطق سوماترا، آمور سیبری و هند كه تا ده سال قبل به ترتیب 650 ، 200 و سه هزار و 750 قلاده گزارش شده بود، اكنون بسیار كاهش یافته است. هر چند ببر خزری فقط در زیست بوم خود منقرض شده، بر اساس برخی گزارش‌ها گفته می‌شود تعدادی از باقی‌ماندگان نسل این حیوان اكنون در گوشه‌ی برخی از باغ وحش‌ها با همان غرور گذشته (كه در پی شكار گراز و گوزن در استپ‌ها، جنگل‌ها و حاشیه‌ی مرداب های مازندران مشاهده می‌شدند) وجود دارد. در باغ وحش‌های شهر «اكسبورگ» آلمان و كالیفرنیای آمریكا چندین ببر ایرانی با قید زیست بوم این جانور وجود دارد؛ به علاوه در دفتر اطلاعات باغ وحش كالیفرنیا در قسمت ببرهای تانگای هند و مازندران كه هر یك جداگانه نگه‌داری می‌شوند، این مضمون به چشم می‌خورد: «پنج ببر مازندران از اعقاب ببرهایی است كه در زمان قاجار به آمریكا آورده شده است».

  4. #374
    پروفشنال taraneh_2002's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    یه حا میشینیم دیگه
    پست ها
    550

    پيش فرض

    ببر مازندران
    و يک هشدار محيط زيستی


    آيا دوباره غريو پر طنين ببر مازندران را خواهيم شنيد؟
    دو سال پيش, يعنی سال 1384 صحبت اين بود که به شکارچيان خارجی پروانه شكار پلنگ صادر گردد . ببر مازندزان را از دست داديم و حال نوبت پلنگ ايرانی رسيده. يک رويداد محيط زيستی را تعريف ميکنم شايدپندآموز باشد

    بوميان ساکن ساحل درياچه ای در يک کشور آفريقايی صدها سال, نسل اندر نسل عمدتا از طريق ماهيگيری زندگی شان را ميگذراندند. درياچه مزبورچند هفته ای در سال به استراحتگاه بين راه مرغان دريايی مهاجر تبديل ميشد. از نيمه دوم قرن گذشته ميلادی درياچه به يک مکان توريستی تبديل شد. برای ساختن هتل و رستوران و... مرداب ها و نيزارهای بسياری خشک و درختان بسياری قطع گرديد. توريستهای زيادی از سراسردنيا به آنجا می آمدند,بويژه در چند هفته ای که پرندگان آنجا اتراق ميکردند. همه راضی بودند, توريستها, صاحبان هتلها و رستورانها و همچنين ساکنان بومی که علاوه بر درآمد ناشی از ماهيگيری پولی هم از طريق کار در اين هتلها و رستورانها نصيب شان ميشد. چند سالی همه چيز به خوبی گذشت, اما, به تدريج هر ساله از شمار پرندگانی که در درياچه و اطرافش اتراق ميکردند کم ميشد, و تعداد توريستها همچنين, چند سالی گذشت و شمار پرندگان به تعداد بسيار ناچيزی و شمار توريستها به صفر رسيد. اماکن توريستی بسته شدند و بوميان ماندند و کار ماهيگيری. دو سه سالی گذشت. به تدريج از شمار ماهيان هم کاسته ميشد و بسياری از بوميان برای امرار معاش مجبوربه مهاجرت و ترک زادگاه خود شدند. بعد ازهجوم مردم به شهرها, دولت گروهی کارشناس خارجی را در جستجوی علل اين مهاجرت گروهی به محل فرستاد. نتيجه تحقيقات و بررسی اين گروه اين بود: با خشک کردن مرداب ها و نهرها و بريدن درختان اطراف درياچه وهمچنين مزاحمت های توريستها و... پرندگان که از محيط طبيعی برای تغذيه و استراحت محروم شده بودند. مسير خود را عوض کرده و استراحتگاه ديگری در جايی ديگر پيدا کردند. باناپديد شدن پرندگان, غذای اصلی ماهيهای درياچه که نوعی از گياه يا جلبک دريايی که برای رشد و نمو به فضله پرندگان وابسته است نيز از بين رفت. در نتيجه از شمار ماهيها منبع اصلی درآمد بوميان هم کاسته شد. آيا اميدی به بازگشت پرندگان هست؟ بعيد به نطر ميرسد. چون در بيشتر کشورهای اروپايی و حتی اسرائيل سالهاست که با تخصيص بودجه های کلان روی پروژه هايی چون بهبود سازی درياچه های اتراقگاه و همچنين ايجاد استراحتگاههای بين راه مصنوعی برای پرندگان مهاجرنه تنها شمار پرندگان خود را حفظ ميکنند, بلکه حتی در جاههايی موفق شدند بطور مصنوعی مسير پرواز پرندگان را عوض کرده و به محل مورد نظر خودشان هدايت کنند.
    سرگذشت مرداب ها, نيزارها, نهرها, درختان, پرندگان, جلبکها, ماهيان و مردمان ساکن ساحل اين درياچه آفريقايی, يادآور بستگی و وابستگی همه موجودات زنده و حتی بيجان طبيعت است که در يک هارمونی طبيعی ميليونها سال با هم بسر بردند. و در عين حال هشداری است به ما که بهره برداری نا بجا و سود جويی از عناصر طبيعت و شکستن اين هارمونی چه عواقبی را گريبانگير همه خواهد کرد
    ببر مازندران شباهت زيادی با ببر بنگالی دارد با اين تفاوت که تعداد نوارهای دور بدنش بيشتر و نازکتر و رنگ پهلو ها پر رنگتر از ببر بنگالی ميباشد. اين "گربه" بزرگ و زيبای ايرانی بيش از 40 سال است که به احتمال نزديک به يقين نسلش در ايران منقرض شده است. گرچه هر از چند گاه خبر برخورد با ببردر بيشه های مازندران در بين ساکنان برخی روستاهای آن خطه اميدی را در دلها زنده ميکند, افسوس که هيچ رد , اثر يا نشانی که دال بر مستند بودن اين خبرها باشد بدست نيامده و متاسفانه اين نوع اخبار را ميتوان تنها بعنوان خطای ديد و يا شايعه تلقی کرد. زنده ياد کريم کشاورز در کتاب تاريخ گيلان وقتی ددان موجود در شمال را برمی شمارد ببر هم جزو آنهاست. و کتاب فوق در سال 1347 خورشيدی به چاپ رسيده است. يعنی 40 سال پيش هنوز ببر در جنگلهای شمال ايران وجود داشت, و يا اينکه تازه منقرض شده و کسی از اين فاجعه محيط زيستی با خبر نبوده. درباره آخرين ببرهای مازندران که ديده شده دو روايت وجود دارد که هر دو غم انگيز است, اولی ببری است که در 10 کيلومتری کلاله در سال 1332 توسط شکارچی حرفه ای سروان احمد هنرور کشته شد. احمد ميرزاده, شاعر و نويسنده نوجوانان, در کتابی به نام " ببرها هنوز نعره مى كشند" درباره اين ماجرا نوشته است. و دومی در سال 1338 ببری با رنگ حنايی مايل به قرمز با خطوط پهن سياه‌رنگ در ارتفاعات جنگلی شمال ايران توسط يک شكارچی محلی کشته شد.
    افزايش جمعيت, توسعه زمينهای کشاورزی به بهای خشک کردن و نابودی مرداب ها و نيزارها, شکار بی رويه آهو, گوزن , خرگوش و گراز(طعمه های اصلی ببر) و در نتيجه کاهش شمارآنها , کشتن ببر توسط شکارچيان حرفه ای و همچنين روستائيان بخاطر حفاظت از دامهای اهلی, قطع بی رويه درختان توسط شرکتهای چوب بری, عدم کارآيی ادارات جنگلبانی و گاها همکاری مسئولان اين ادارات با بزهکاران محيط زيستی بصورت گرفتن رشوه و... عوامل اصلی نابودی ببر مازندران ميباشند.
    آيا دوباره غريو پر طنين ببر مازندران را خواهيم شنيد؟ شايد روستائيان واقعا اين سلطان جنگلهای شمال را ديده اند, سلطانی که از شرم ناتوانی در حفظ ملک خويش به پرت ترين گوشه های جنگل پناه برده است. اما آنچه که در دسترس هست (البته در ايران) از حد چند تا عکس و نقاشی تجاوز نميکند. اما در خارج از ايران (همانند آثار فرهنگی و تاريخی و دفينه های ماندگار از دوران باستان ما که سالهاست به موزه های انگليس, فرانسه, آمريکا , اسرائيل و روسيه سرازير شده و کماکان ميشود) نه تنها عکس و نقاشی و پوست, بلکه خوشبختانه نمونه های زنده ببر مازندران هم نگهداری ميشود. به روايت مازند نومه در باغ وحش‌های شهر "اكسبورگ" آلمان و كاليفرنيای آمريكا چندين ببر ايرانی با قيد زيست بوم اين جانور وجود دارد, به علاوه در دفتر اطلاعات باغ وحش كاليفرنيا در قسمت ببرهای تانگای هند و مازندران كه هر يك جداگانه نگه‌داری مي‌شوند اين مضمون به چشم مي‌خورد:"پنج ببر مازندران از اعقاب ببرهايی است كه در زمان قاجار به آمريكا آورده شده است". احتمالا اين ببرها در زمان ناصرالدين شاه به اروپا و آمريکا فرستاده شدند. چون ناصرالدين شاه برای تفنن باغ وحشی در بخشى از قصر دوشان تپه ساخت که در آن مجموعه‌اى از حيوانات و از جمله تعدادى ببر مازندران نگهدارى ميشد.
    دربيست سال اخير در بسياری از کشورها توانستند با پروژه هايی بعضی حيوانات را که در معرض انقراض بودند نجات دهند, و حتی در مواردی حيواناتی را که در محيط طبيعی خو منقرض شده و فقط نمونه هايی در باغ وحش ها موجود بود را به محيط طبيعی و آزاد خودشان برگردانده ونتيجه موفقيت آميز هم بود. چرا ببر مازندران نه؟ ميدانم که آرزويی دست نيافتنی است. وقتی که قطع درختان توسط شرکتهای چوب بری, خشکاندن مرداب ها, شکار بی رويه, آلودن محيط با فاضلاب کارخانه هاو...ادامه دارد, بيشتربايد نگران آنهايی باشيم که ميدانيم هنوز درجنگلهای شمال زندگی ميکنند ولی خطر آنها را هم تهديد ميکند و هشدار که اينان هم اگر نجنبيم دچار سرنوشتی مشابه ببرمازندران خواهند شد: بز کوهی, پلنگ, خارپشت, خرس, خرگوش, روباه, سمور, سنجاب, شغال, قوچ, گراز, گربه وحشی, گرگ, گوزن و همچنين شماری از آبزيان

  5. #375
    پروفشنال taraneh_2002's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    یه حا میشینیم دیگه
    پست ها
    550

    پيش فرض

    تصویر زیر مربوط به ببر مازندران در سال 1912 میلادی میباشد. این تصویر توسط سربازان روسی گرفته شده که در بخشهای خراسان و گرگان این ببر را شکار کرده بودند
    برخی از کارشناسان این تصویر را متعلق به ببر مازندران نمی دانند و استنباط انها ظاهر ببر و تفاوتهای تئوریک با ببر مازندران را دلیل قرار میدهند ولی تاکنون مدرکی دال بر رد این تصویر وجود نداشته است. این تصویر در بسیاری از سایتهای روسی دیده میشود و محل شکار را در خراسان شمالی و گاهی نیز در مناطق گرگان ذکر کرده اند.



  6. #376
    پروفشنال taraneh_2002's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    یه حا میشینیم دیگه
    پست ها
    550

    پيش فرض

    ببر مازندران... سایه ای از یک رویا - 23-04-2008

    وقتی نام ببر در ایران برده می شود بی اختیار هر ایرانی وطن دوستی ببر مازندران را به یاد می آورد. سلطان گربه سانان ایران..ببر ایران امروز به افسانه ها پیوسته است.به روزگارانی نه چندان دور در پهنه ای به وسعت جنگل ها و بیشه زارهای گیلان و مازندران از آستارا تا نواحی ترکمن صحرا ببر ایران قدرت بلامنازع محسوب می شد. عملکرد ناصواب آدمیان در آن وسعت پهناور چنان عرصه را بر این گربه بزرگ ایران زمین تنگ کرد و قلمرو زیستی او را محدود نمود که ناچار به ترک بوته زارها و نیزارها شد(محیط زیست طبیعی و مورد علاقه ببر که توسط انسان ها نابود شد). هیچ از خود سوال کردید چه بلایی بر سر این حیوان زیبا آمده است؟ اگر چندین دهه قبل را مجسم کنید در آن زمان دشت های مازندران را جنگل های دشتی می پوشاند و به سختی می توانستیم آسمان را شاهد باشیم ولی حالا نیزارهای گرگان را خشکانیده ایم و اراضی را به کشتزار تبدیل نمودیم ناآگاهانه تیشه به ریشه زیستگاه زدیم خلاصه اینکه ببری که در زمان زیمان می بایست در این نیزارها زیست نماید تا توله آن از گزند مورچه ها در امان باشد با از بین رفتن این نیزارها نتوانست به حیات خود ادامه بدهد و نسل آن از بین رفت. کوچ اجباری این جانور بزرگ به ارتفاعات جنگلی رقابتی نابرابر در میان او و سایر گوشتخواران جنگل های مرتفع ایجاد کرد چرا که گوشتخواران دیگر به نوع شکار در جنگل های انبوه و مرتفع عادت داشتند و طبیعتاً در سفره مشترک شکار یعنی چرندگان (به ویژه گراز که غذای اصلی ببر بود) نصیب و بهره اصلی آن رقیبان بود. نسل ببر که از زیستگاه اصلی خود به تدریج عقب نشینی کرده بود از سویی به علت شکار بی رویه در معرض خطر بود و از طرف دیگر به دلیل حمله گاه و بی گاه به گاو و گوسفندان روستاییان به دلیل گرسنگی، بغض و کینه صاحبان احشام تلف شده متوجه ببر مازندران می شد آنان با طعمه های سمی موجب هلاکت تعداد اندک باقیمانده از گروه بزرگ ببرها شدند.
    اين "گربه" بزرگ و زيبای ايرانی بيش از 40 سال است که به احتمال نزديک به يقين نسلش در ايران منقرض شده است. گرچه هر از چند گاه خبر برخورد با ببردر بيشه های مازندران در بين ساکنان برخی روستاهای آن خطه اميدی را در دلها زنده ميکند, افسوس که هيچ رد , اثر يا نشانی که دال بر مستند بودن اين خبرها باشد بدست نيامده و متاسفانه اين نوع اخبار را ميتوان تنها بعنوان خطای ديد و يا شايعه تلقی کرد. زنده ياد کريم کشاورز در کتاب تاريخ گيلان وقتی ددان موجود در شمال را برمی شمارد ببر هم جزو آنهاست. و کتاب فوق در سال 1347 شمسی به چاپ رسيده است. يعنی 40 سال پيش هنوز ببر در جنگلهای شمال ايران وجود داشت, و يا اينکه تازه منقرض شده و کسی از اين فاجعه محيط زيستی با خبر نبوده. درباره آخرين ببرهای مازندران که ديده شده دو روايت وجود دارد که هر دو غم انگيز است, اولی ببری است که در سال 1332 در بیشه ای نزدیک و مشرف به روستای آق قمیش در ۱۰ کیلومتری شرق کلاله بر سر راه مینو دشت ــ بجنورد، توسط شکارچی حرفه ای به نام سروان احمد هنرور شکار شد. احمد ميرزاده, شاعر و نويسنده نوجوانان, در کتابی به نام " ببرها هنوز نعره مى كشند" درباره اين ماجرا نوشته است. و دومی در سال 1338 ببری با رنگ حنايی مايل به قرمز با خطوط پهن سياه‌رنگ در ارتفاعات جنگلی شمال ايران توسط يک شكارچی محلی کشته شد.




    مشخصات ببر ایرانی یا ببر مازندران با نام علمی(Panthera tigris virgata) به این شرح است:
    رنگ پشت و پهلوی ببر ایرانی زرد متمایل به نارنجی با نوارهای باریک و قهوه ای می باشد و زیر بدن یعنی شکم و سینه سفید رنگ است. پشت گوش ها سیاه بوده لکه سفیدی در وسطش دیده می شود. از ببر ایران که زیستگاه اصلی اش دامنه شمالی رشته کوه البرز بوده است با نام (( ببر خزر )) یا ((ببر مازندران)) در سفرنامه ها و کتب تاریخی و ادبی یاد شده است. ببر ایرانی شباهت زیادی به پسر عموی بنگالی خود دارد ولی نوارهای قهوه ای دور بدنش یه پهنی نوارهای ببر بنگال نیست ( البته تعداد نوارها در ببر ایرانی بیشتر است) همچنین رنگ پهلو ها در ببر ایرانی تیره تر (قهوه ای تر ) می باشد.
    موهای بدن ببر مازندران بخصوص در زمستان رشد زیادی دارد و موهای صورت او مانند ببر سوماترا بلند است. طول بدن ببر مازندران ۱۴۰ تا ۲۸۰ سانتیمتر می باشد و اندازه دم این حیوان بین ۶۰ تا ۹۰ سانتیمتر است.(دو گزارش هم درباره اندازه ببر ایرانی وجود دارد یکی از منطقه لنکران که طول بدن این حیوان را ۲۵۹ و ۵/۲۸۹ سانتیمتر ذکر شده است)
    غذای ببر خزر مرال، گوزن، گراز، شوکا، گربه وحشی، خرگوش، پرندگان و خزندگان و در مواقع گرسنگی و عدم دسترسی به شکار طبیعی گاو و گاومیش اهلی بوده است. جفت گیری این جانور احتمالاً در زمستان بوده دوره آبستنی تقریباً ۱۰۵ روز به طول می انجامد و در هربار زایمان دو تا سه و گاهی ۶ بچه به دنیا می آمد. بچه ها در ۴ سالگی بالغ می شوند (طول عمر ببر در اسارت ۳۰ سال می باشد) ببر مازندران هم به مانند سایر گوشتخواران بیشتر هنگام طلوع و غروب آفتاب و شب ها اقدام به شکار می کرد.



    براستی آيا دوباره غريو پر طنين ببر مازندران را خواهيم شنيد؟ شايد روستائيان واقعاً اين سلطان جنگلهای شمال را ديده اند, سلطانی که از شرم ناتوانی در حفظ ملک خويش به پرت ترين گوشه های جنگل پناه برده است. اما آنچه که در دسترس هست (البته در ايران) از حد چند تا عکس و نقاشی تجاوز نميکند. اما در خارج از ايران (همانند آثار فرهنگی و تاريخی و دفينه های ماندگار از دوران باستان ما که سالهاست به موزه های انگليس, فرانسه, آمريکا , اسرائيل و روسيه سرازير شده و کماکان ميشود) نه تنها عکس و نقاشی و پوست, بلکه خوشبختانه نمونه های زنده ببر مازندران هم نگهداری ميشود. بنابر اسنادی در باغ وحش‌های شهر "اكسبورگ" آلمان و كاليفرنيای آمريكا چندين ببر ايرانی با قيد زيست بوم اين جانور وجود دارد, به علاوه در دفتر اطلاعات باغ وحش كاليفرنيا در قسمت ببرهای تانگای هند و مازندران كه هر يك جداگانه نگه‌داری مي‌شوند اين مضمون به چشم مي‌خورد:"پنج ببر مازندران از اعقاب ببرهايی است كه در زمان قاجار به آمريكا آورده شده است". احتمالاً اين ببرها در زمان ناصرالدين شاه به اروپا و آمريکا فرستاده شدند. چون ناصرالدين شاه برای تفنن باغ وحشی در بخشى از قصر دوشان تپه ساخت که در آن مجموعه‌اى از حيوانات و از جمله تعدادى ببر مازندران نگهدارى ميشد.



    دربيست سال اخير در بسياری از کشورها توانستند با پروژه هايی بعضی حيوانات را که در معرض انقراض بودند نجات دهند, و حتی در مواردی حيواناتی را که در محيط طبيعی خو منقرض شده و فقط نمونه هايی در باغ وحش ها موجود بود را به محيط طبيعی و آزاد خودشان برگردانده ونتيجه موفقيت آميز هم بود. چرا ببر مازندران نه؟ ميدانم که آرزويی دست نيافتنی است. وقتی که قطع درختان توسط شرکتهای چوب بری, خشکاندن مرداب ها, شکار بی رويه, آلودن محيط با فاضلاب کارخانه هاو...ادامه دارد, بيشتربايد نگران آنهايی باشيم که ميدانيم هنوز درجنگلهای شمال زندگی ميکنند ولی خطر آنها را هم تهديد ميکند و هشدار که اينان هم اگر نجنبيم دچار سرنوشتی مشابه ببرمازندران خواهند شد: بز کوهی, پلنگ, خارپشت, خرس, خرگوش, روباه, سمور, سنجاب, شغال, قوچ, گراز, گربه وحشی, گرگ, گوزن و همچنين شماری از آبزيان...

    تصویر زیر مربوط به ببر مازندران در سال 1912 میلادی میباشد. این تصویر توسط سربازان روسی گرفته شده که در بخشهای خراسان و گرگان این ببر را شکار کرده بودند. برخی از کارشناسان این تصویر را متعلق به ببر مازندران نمی دانند و استنباط آنها ظاهر ببر و تفاوتهای تئوریک با ببر مازندران را دلیل قرار میدهند ولی تاکنون مدرکی دال بر رد این تصویر وجود نداشته است. این تصویر در بسیاری از سایتهای روسی دیده میشود و محل شکار را در خراسان شمالی و گاهی نیز در مناطق گرگان ذکر کرده اند.




    نمونه موجود ببر ایرانی در موزه بریتانیا دارای مشخصات زیر است:
    رنگ زمینه پشت و پهلوها زرد متمایل به طلایی با نوارهای عرضی زرد تیره رنگ یا قهوه ای روشن رنگ زمینه و نوارها در پهلو ها کمتر است سینه و شکم سفید ( با نوارهای زرد در زیر شکم) می باشد. زمینه صورت زرد و پیشانی دارای نوارهای قهوه ای است اطراف چشم ها و روی گونه دارای لکه سفید می باشد.دم به تناوب از نوارهای روشن متمایل به سفید و نوارهای زرد پررنگ تشکیل شده است پاها در سطح خارجی زردرنگ بوده در سطح داخلی سفید می باشد)



    براستی که اميد براي يافتن ببر مازندران هيچ گاه از بين نخواهد رفت.

  7. #377
    پروفشنال taraneh_2002's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    یه حا میشینیم دیگه
    پست ها
    550

    11 سیاه گوش




    كاركال شكارچي ماهر و منحصر به‌فردي است كه سرعت فوق ‌العاده، هوش و استعداد بالايش در شكار همواره مورد علاقه و تحسين شكارچيان است. در گذشته در كشورهايي از جمله ايران و هند، از كاركال براي شكار انواع حيوانات استفاده مي‌شده‌است.
    كاركال در زبان فارسي "سياه‌گوش" نام دارد اما نبايد اين گربه را با "لينكس" كه آن را به واسطه گوش‌هاي سياهش سياهگوش مي‌نامند اشتباه گرفت. وجه تسميه اين اسم به دليل وجود موهاي سياه و بلندي است كه در پشت و انتهاي گوش‌هاي بزرگ اين گربه وجود دارد. كاركال خود از ريشه تركيQhara- qulaq بر آمده و مانند نام فارس اين حيوان به معني جانور با گوش‌هاي سياه‌است. گاهي در منابع و كتب جانورشناسي اين حيوان را با نامPersian Lynx و Desert Lynx ناميده‌اند.
    در زبان فارسي قديم به كاركال "پروانك" هم گفتند. اين كلمه به معني كسي است كه پيك يا قاصد را در طي طريق راهنمايي مي‌كند. نام ديگر اين گربه (شاطر شير) ، به معني پيش دونده شير بوده است. يعني شاطر شير جلوه‌تر از شير مي‌دود و حيوانات ديگر از حضور شير آگاه مي‌كند. البته در گذشته تعابير ديگري براي اين نام وجود داشته است. اعتقاد براين بود كه اين نام به حيواني اطلاق مي‌شود كه از پس مانده غذاي شير استفاده مي‌كند. حمدالله قزويني در اين باره مي‌گويد:
    "اين حيوان در كنار شير پرسه مي‌زند اما از ترس جانش به آن نزديك نمي‌‌شود و سپس در يك فرصت مناسب به پس‌مانده غذاي شير نزديك شده و آن را مي‌خورد."
    كاراكال گربه بسيار باهوشي است و استعداد بسيار زيادي دراهلي شدن دارد. در گذشته براي آموزش فنون شكار، از كاراكال‌هاي بسيار جوان استفاده مي‌شده و گربه‌هاي بزرگ را براي اين كار مناسب نمي‌دانستند. درگذشته، ايرانيان اين حيوان را مانند يوزپلنگ براي انجام انواع شكارها تربيت مي‌كردند و با آن به شكار حيوانات كوچكي از جمله پرندگان، خرگوش‌هاي صحرايي و يا غزال‌هاي جوان مي‌رفتند.
    از چگونگي شكار با كاراكال شواهدي زيادي دردست نيست. اما معدود رواياتي از شكارچيان انگليسي كه شاهد شكار با كاراكال در هند بوده‌اند وجود دارد. دراين روايت چنين آمده است:
    " شكارچي سوار بر اسب قوي هيكلي راهي شكار مي‌شود.برپشت اسب سوار، و بر روي كپل اسب، جايي براي نشستن كاراكال بود دارد. چند ساعتي است كه صاحبش به او طعامي نداده و حيوان بيچاره در جستجوي غذايي، حاضر به، به خطر انداختن جان بي‌رمقش است و حال اين شكارچي است كه شكار را انتخاب مي‌كند. اين شكار مي‌تواند خرگوش، طاووس، كبوتر، پليكان، اردك، غاز، قو و يا هر جنبنده ديگر باشد. در اين با پيدا شدن شكار، شكارچي كاركال را از جايش بيرون مي‌آورد. او را به آرامي از روي اسب پايين مي‌گذارد و ازاين به بعد شكار به عهده خود حيوان است. او ماموريتش را به خوبي مي‌داند چرا كه قبلاً صاحبش او را با چند خرگوش آزموده است. كاراكال مي‌دود و باسرعتي وصف‌ناپذير تغيير مسير مي‌دهد و شكارش را تعقيب مي‌كند ووقت يبه نزديكي آن مي‌رسد با يك حركت آن را اسير چنگال مرگ مي‌سازد. او مي داند برا ي بردن دراين بازي پرهياهو صاحبش به او خوراك لذيذي مي‌دهد. پس بي صبرانه در انتظار مي‌نشيند. پس از صيد، شكارچي چشمان كاراكال را با چشم بندي از جرم ساخته شده مي‌بندد تا بتواند شكار را از دهان او بگيرد. تكه‌ا يگوشن نيز به عنوان پاداش به كاراكال داده مي‌شود. شكار حيوانات كوچك چون پرندگان خيلي برايش دشوار نيست اما زماني كه به شكار حيواناتي با جثه بزرگ‌تر از خودش بپردازد اندكي خسته خواهد شد."
    در روايتي درباره شكار با كاراكال آمده است.
    " زماني كه اسب سوار به قصد حيوان بزرگ‌تري چون گوزن با كاراكال مي‌رود, روش كار كمي متفاوت است. اوكاراكال را كه چشم بندي بر صورت دارد در جاي مخصوصش در پشت اسب نگه مي‌دارد و سعي مي‌كند كه هرچه بيشتر و به آرامي به شكارش نزديك شود تا فرصت كمتري ‌براي فرار به او بدهد .سپس در مسافتي نه چندان از گوزن، چشم‌بندي برداشته مي‌شود و كاراكال گرسنه را از روي اسب بر زمين مي‌گذارد و بازي مرگ شروع مي‌شود. اين گربه كوچك و چالاك روي پشت شكار مي‌پرد و از پشت گردنش با پنجه‌هاي تيزش چشمان حيوان را زخمي مي‌كند و با اين روش شكارچي به راحتي جانور درگير را آشكار مي‌كند".
    تمامي افرادي كه شكار با كاراكال را ديده‌اند از سرعت بالاي اين حيوان سخن گفته‌اند و معتقدند كه ميان سرعت كاراكال در اين اباره آورده است: "سرعت كاراكال گاهي از سرعت دويدن يوزپلنگ هم بيشتر است. او قادر است تا 5 تا 6 فوت در هوا بپرد و كلاغ‌هاي را كه از زمين فاصله گرفته‌اند شكار كند".
    در گذشته با حيوانات مختلف بازي‌ها و مسابقات هيجان‌انگيزي ترتيب مي‌دادند. يكي از اين بازي‌ها مسابقه كبوتري با كاراكال بوده است. در اين بازي دو كاراكال را در عده‌اي از كبوترها كه در زمين قرار داشتند رها كرده و هركدام ازآنها كه كبوتران بيشتري را مي‌كشت، برنده مسابقه بود. به طور متوسط در هر مسابقه هر كاراكال براي كسب امتياز برتر بايد بين 10 تا 12 كبوتر شكار مي‌كرد.

  8. #378
    پروفشنال taraneh_2002's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    یه حا میشینیم دیگه
    پست ها
    550

    پيش فرض

    كاراكال سياه گوش صحراها:
    همان‌طور كه گفته شد دربسيار ياز مانبع و كتب جانور شناسي، كاراكال را با نام "لينكس ايراني" يا "لينكس آفريقا" آورند.
    وجود برخي شباهت‌ها ميان كاراكال و لينكس مدت‌ها اختلاف نظرهايي را ميان عده‌اي از جانورشناسان به وجود آورده بود.گروهي براين عقيده بودند كه كاراكال، گونه صحرايي لينكس است اما عده ديگر نظري كاملاً متفاوت داشتند سرانجام آزمايشات ژنتيك و مطالعه بر روي DNA اين گربه‌سانان وجود هر گونه شباهتي را ميان آنها رد كرد مطالعات ژنتيكي در اين باره، نتايج جالب ديگري را نيز در برداشت. اين مطالعات وجود شباهتهاي بسياري را ميان كاراكال و گربه‌سان ديگري به نام سروال (Serval) براي جانورشناسان مشخص كرد.
    نام علمي اين گربه Felis Caracal است. تا كنون 7 زير گونه آفريقايي و 2 زير گونه آسيايي براي كاراكال درنظر گرفته شده است:
    مشخصات و خصوصيات ظاهري:
    جثه اين گربه از گربه‌هاي اهلي بزرگتر و دست و پاي آن نيز بلندتر است. طول بدن نرها بين 80تا 105 سانتي‌متر، بلندي بدن در ناحيه شانه 40 تا 50 سانتي‌متر و طول دم نيز بين 23 تا 31 سانتي‌متر است. ماده‌ها جثه‌اي كوچكتر دارند. وزن نرها 13 تا 20 كيلوگرم و ماده‌ها بين 11 تا 15 كيلو گرم هستند. رنگ بدن تا حدي متفاوت و از زرد متمايل به قهوه‌اي تا ‌خاكستري ديده مي‌شود. رنگ بدن كاراكال‌هاي جوان، تيره‌تر از كاراكال‌هاي بالغ است و گاهي لكه‌هاي قرمز رنگي بر روي آن ديده مي‌شود. پوزه، گردن و قسمت‌هاي زيرين بدن نيز سفيد است.
    اطراف لب‌هاي بالا، لكه‌ سياه بزرگي ديده مي‌شود.نوار تيره رنگي نيز از گوشه داخلي هر چشم به بيني امتداد دارد.
    پشت گوش و موهاي بلند نوك گوش‌ها و حاشيه آنها از موهاي سفيد پوشيده شده است.
    گوش‌هاي و حاشيه آنها از موهاي سفيد پوشيده شده است.
    گوش‌هاي كاراكال بزرگ و ايستاده و از گوش تمامي گربه‌سانان ديگر بزرگتر است. در انتهاي گوش‌ها، دسته‌اي از موهاي سياه به اندازه تقريبي 6 سانتي‌متر وجود دارد و گوش‌ها توسط 20 عضله مختلف كنترل مي‌شوند. اين دستگاه حساس شنوايي امتياز بزرگي دريافتن شكار براي كاراكال محسوب مي‌شود. كاراكال تا حدودي به لينكس شباهت دارد. اما بدن كاراكال ظريف‌تر و باريك‌تر و ساق‌ها نازك‌تر هستند.
    پراكنگي و زيستگاه:
    كاراكال قادر ايت در نواحي خشك، دشت‌ها، بوته‌زارها، تپه‌ ماهورهاي مناطق كويري و حتي مناطق كوهستاني زندگي كند.
    در ايران اين گربه را مي‌توان دراكثر مناطق بياباني و استپي مانند پارك ملي كوير، فارس، كرمان، يزد، سيستان و بلوچستان، خراسان، اراك و مناطق شمالي خوزستان يافت.
    پراكنش جهاني اين حيوان نيز شامل؛ آفريقا و به خصوص مناطق جنوبي اين قاره،شبه جزيره عربستان، اسراييل، لبنان، سوريه،كويت, عراق، تركيه، تركمنستان، افغانستان و هند است.
    عادات:"
    كاركال حيواني منزوي، قلمرو طلب و تك‌رو است. تنها در هنگام جفت‌گيري است كه مي‌توان آنها را در كنار يكديگر ديد. در شكاف صخره‌ها، زير بوته‌هاي بزرگ و حفره‌ حيوانات ديگر لانه مي‌سازد. كاراكال، گربه‌اي شبگرد است و مانند ساير گربه‌سانان بزرگ در ساعات اوليه صبح و يا درنيمه شب شكار مي‌كند. درمناطق سردسيرو زمستان‌ها در طول روز ديده مي‌شوند.گاهي كاراكال همچون پلنگ، شكارش را براي مصرف چند روز بر بالاي درخت برده و پنهان مي‌كند.
    كاراكال روش منحصر به فردي براي شكارش دارد. با وجود دست‌ها و پاهاي بلند كه قابليت ارزشمندي در دويدن است اين گربه در شكار پرندگان بيشتر از تكنيك پرش‌هاي بلند استفاده مي‌كند. او قادر است در يك چشم به هم زدن با انجام يك پرش بلند، پرنده‌اي را كه در حال اوج گرفتن است شكار كند. اما كاراكال در شكار حيوانات بزرگ روش متفاوتي دارد. او بعد از تعقيب و نزديك شدن به حيوان مورد نظرش با يك پرش خود را به پشتگردنش مي‌رساند و گلوي شكارش را با دندان‌هاي برند‌ه‌اش مي‌درد. با اين روش اين گربه قادر به شكار حيواناتي است كه جسه بزرگ‌تر از او دارند.
    گفته مي‌شود اين گربه در برخورد با انسان و وسايل نقليه بسيار ترسيده و هيچ حركتي از خود نشان نمي‌دهد، به طور كه مي‌توان آن را با دست گرفت. البته در شرايطي كه محاصره شود و يا همراه خود توله داشته باشد به حيوان خطرناكي تبديل شده و با حملات و پرش‌هاي ناگهاني به نواحي سر و گردن انسان حمله مي‌كند.
    كاراكال علاوه بر خوي پرخاشگرش، استعدا بالايي براي دست آموز شدن نيز دراد و گاهي آن را به عنوان حيواني خانگي به ويژه درايالات متحد آمريكا نگهداري مي‌كنند.
    رژيم غذايي:
    رژيم غذايي اين گربه‌سان شامل پرندگان، جوندگان، كوچك، خرگوش، سنجاب زميني، مار و در برخي از موارد حشرات و گياهان است. كاراكال به سم‌دارني از جمله‌ آهو، جبير و گوزن كه جثه‌اي بزرگتر از او دارند نيز حمله كرده و آنها را شكار مي‌كند.
    كاراكال نيز مانند تمامي گربه‌سانان قادر است براي مدتي طولاني درمناطق گرم و خشك زندگي كند. در صورت وجود طعمه، كاراكال نيازي به استفاده مستقيم از آب ندارد و مي‌تواند آب بدن خود را تا حد زيادي از بدن شكارش تامين كند.
    در هنگام شكار پستانداري بزرگ، كاراكال به خوردن امعا و احشاي داخلي بدن شكارش اكتفا مي‌كند اما در مورد شكارهاي كوچك يا پرندگان، پوست و حتي پرهاي آنها نيز خورده مي‌شود.
    توليد مثل:
    جفت‌گيري كاراكال در ابتداي زمستان انجام مي‌گيرد. اين حيوان به محض رسيدن به سن بلوغ قادر به جفت‌گيري بوده و معمولاً هر كاراكال قادر به جفت‌گيري با سه نر است. پس از گذشت حدود 78 الي 81 روز كاراكال ماده ازيك تا 4 توله به دنيا مي‌آورد.
    البته در بيشتر زايمان‌ها 2 توله به دنيا مي‌آيد. توله در اولين روز از تولد چشمانشان را كمي ابز مي‌كنند و حدود 6 تا 10 روز طول مي‌كشد تا چشمانشان آنها كاملاً باز شود. آنها به سرعت رشد كرده و روز 21 گرم به وزنشان اضافه مي‌شود. اگرچه توله‌ها تا يك سالگي در كنار مادر زندگي‌ مي‌كنند اما در حدود ده هفته بعد از تولد از شيرگرفته مي‌شوند.توله‌ها 12 تا 20 ماه بعد از تولد به بلوغ مي‌رسند و قادر به جفت‌گيري خواهند بود. طول عمر كاراكال در طبيعت حدود 12 سال و در اسارت 19 سال است.
    وضعيت فعلي:
    كاراكال دشمن طبيعي ندارد و به محض احساس خطربه سرعت از درختان بالا رفته و خود را پنهان مي‌كند. در آفريقاي مركزي و غربي كاراكال با استفاده از پوستش شكار مي‌كنند. تعدادي از آنها نيز در خارج از مناطق حفاظت شده توسط كشاورزان كشته مي‌شوند. زيرا كشاورزان آنها را دشمن مرغ و خروس‌ها و حيوانات خانگي‌ خود مي‌دانند.
    در كشورهاي آسيايي از جمله ايران وضعيت اين گربه‌سان به دليل كمبود طعمه و همچنين شكار رو به كاهش است. از جمعيت فعلي آنها در ايران آمار و اطاعات دقيقي در دست نيست. اخيراً مواردي از مشاهده آنها در اطراف كرمان و باغ‌هاي مركبات جيرفت گزارش شده است.

  9. #379
    پروفشنال taraneh_2002's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    یه حا میشینیم دیگه
    پست ها
    550

    پيش فرض

    سياه گوش


    تنها نمونه سياه گوش موجود در اسارت به عنوان گونه ای کمياب و در خطر انقراض و بدون هر گونه آمار و شناسنامه علمی معتبر در ايران و تنها نمونه در دسترس و مناسب مطالعه، به مثابه گنجينه يا ذخيره ژنتيکی باارزش، در شرايطی غير استاندارد در بوستان ملی پرديسان تهران رها شده و مورد بيمهری مسئولان و کارشناسان حيات وحش قرار گرفته است؛ و در صورتی که بيتوجهی به حفظ و مطالعه اين گونه ادامه يابد، آينده ای نامعلوم و در پی آن نابودی در انتظار اين گونه خواهد بود . سياه گوش يا «لينکس» - با نام علمي « Eurasian lynx » - از راسته گوشتخواران و در زمره 4 گربه سان کوچک ايراني است و دست و پايي بلند و دمي بسيار کوتاه با توک پهن و سياه رنگ و دسته ای مو به طول 4 سانتيمتر روي گوشها دارد که به سبب داشتن جثه اي بزرگ و خالهاي روي بدنش معمولا با پلنگ اشتباه گرفته می شود . غذای مورد علاقه آن معمولا بچه هاي گراز، شوکا، مرال، پستانداران کوچک، است. اين گونه به صورت انفرادی زندگی مي کند؛ و به سبب روزگرد بودن، بر خلاف ديگر گربه سانان شبگرد، بيشتر در معرض تهديد و خطر قرار دارد. پراکندگی آن در ايران در مناطقي از آذربايجان شرقی و غربي شروع می شود و تا نواحی زنجان و قزوين و جنوب گرگان ادامه می يابد. حضور سياه گوش در اين مناطق بر اساس مشاهدات تصادفی محيط بانان يا گزارشهای ثبت شده است؛ و تا به حال، کارشناسان (چه خارجی و چه ايرانی) مطالعات علمی و دقيقی روی اين گوشتخوار ايرانی انجام نداده اند. کارشناسان حيات وحش و مدير طرح بين المللی يوز ايرانی، درباره اطلاعات موجود در زمينه سياه گوش، می گويد: اين اطلاعات به صورت پراکنده و از راه گزارشهای مشکوک مردمی به دست آمده است و هيچ کار کارشناسی و علمی درباره مطالعات رفتاري و ژنتيکی و پراکندگی اين حيوان (که با گونه های مشابه خود در امريکای شمالی و اروپا متفاوت است) صورت نپذيرفته است و تنها به بررسي های مختصر روی پوست تاکسيدرمی شده اين گونه در يک يا 2 گنجینه (موزه) اکتفا شده است. انجام نشدن مطالعات تحقيقی و طرحهای پژوهشی درباره اين گونه در حالی ادامه مي يابد که زيستگاه اين حيوان - به سبب مديريت ناصحيح حفاظتی و پيشروی مناطق مسکونی و کشاورزی - در حال تخريب است؛ و طعمه های مناسب تغذيه آن نيز، به واسطه اين تخريبها و شکارهای بيرويه، کاهش يافته است؛ به طوری که پس از گذشت زمانی نه چندان دور، نام اين گونه نيز همانند ببر و شير ايرانی در فهرست حيوانات منقرض شده قرار خواهد گرفت، بدون اينکه حتی مطالعه ای روی آن صورت گرفته باشد !

  10. #380
    پروفشنال taraneh_2002's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    یه حا میشینیم دیگه
    پست ها
    550

    پيش فرض

    ام ديگر اين حيوان كاراكال (قره گولاغ) ميباشد

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 5 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 5 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •