تهران شب از تو دور است تهران هميشه نور است
تهران و كوچه هايش ياد آور غرور است!!!!!!!!!!!!
(معاصر بيده!!!!!!!!!!!!!!)
تهران شب از تو دور است تهران هميشه نور است
تهران و كوچه هايش ياد آور غرور است!!!!!!!!!!!!
(معاصر بيده!!!!!!!!!!!!!!)
من از اين بيت خيلي خوشم مياد با اين كه اولش "ت" نيست مي نويسم (ببخشيد خلاصه)
مرا مي بيني و هر دم زيادت مي كني دردم
تو را مي بينم و ميلم زيادت مي شود هر دم
اين هم يه شعر كه اولش "ت" باشه:
تا مرا عشق تو تعليم سخن كرد
خلق را در زبان مدح تو تحسين نبود
من اخر شعر اولت رو حساب مي كنم:
من آن نيم كه حلال و حرام نشناسم ......... شراب با تو حلال است و آب بي تو حرام
....
من امشب تا سحر بيدار خواهم ماند// وبال خواب را ازگردن خود باز خواهم كرد
به او گويم برو امشب نمي خوابم// وچشمان را به بیداری خود دمساز خواهم کرد
از محمد جاوید عزیز
دست طمع چو پيش كسي ميكني دراز
پل بسته اي كه بگذري از ابروي خويش
...
شنیدم گشته ای دیروز بیمار
تنت از درد گردیدست تبدار
عیادت امدم با دسته ی گل
که دردت را به جان باشم خریدار
رندي ديدم نشسته بر خنگ زمين
نه كفر و نه اسلام و نه دنيا و نه دين
نه حق نه حقيقت نه شريعت نه يقين
اندر دو جهان كه را بود زهره اين
نیازارم ز خود هرگز دلی را
که می ترسم در ان جای تو باشد...........
دلبرا بنده نوازيت كه آموخت بگو
كه من اين ظن به رقيبان تو هرگز نبرم
(اگه تكراري بود ببخشيد)
مرغي ديدم نشسته بر باره طوس
در پيش نهاده كله ي كيكاووس
با كله همي گفت كه افسوس افسوس
كو بانگ جرسها و كجا ناله ي كوس ؟
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)