او را اولينبار در مجموعه «داستان يك شهر» ديديم. جداي از بازي خوب، صداي گرم و دلنشينش خيلي زود در دل مخاطب نشست.
بيشتر دوست دارد در زمينههاي مختلف هنري كسب تجربه كند. نيما رئيسي به همين جهت علاوه بر گويندگي در راديو، بازيگري در مقابل دوربين و خوانندگي در خلوت هميشه به دنبال فضاهاي نو و تازه است. همين طرز تفكر باعث شد تا امسال در هشتمين جشنواره بينالمللي برنامههاي راديويي كه ارديبهشتماه برگزار شد عنوان برترين گوينده سال را به خاطر برنامه «نجواي تاريخ» دريافت كند. او اعتقاد دارد در هر زمينه هنري بازيگري در تمام فعاليتهايش دخيل است. «ميوه ممنوعه» با بازي نيما رئيسي در ماه مبارك رمضان محبوبيتي تازه براي او به ارمغان آورده است. به همين بهانه گفتوگويي با او انجام دادهايم.
اولين حضورتان در زمينه تصوير به سالها پيش در سريال «داستان يك شهر» به كارگرداني اصغر فرهادي برميگردد، اين حضور چگونه شكل گرفت؟
آن زمان همسر آقاي فرهادي خانم پريسا بختآور براي اجراي پاياننامه خود كه يك نمايش عروسكي بود از من دعوت كرد در ادامه اين همكاري در زمينه تئاتر هم كارهايي انجام داديم. پس از آن بود كه اصغر فرهادي براي قسمت دوم «داستان يك شهر» نقش عليرضا را به من پيشنهاد كرد ابتداي به امر خيلي تعجب كردم از اين جهت كه تا قبل از آن چنين تجربهاي نداشتم به نوعي دعوت از من در يك مجموعه پربيننده آن هم براي فرهادي نوعي ريسك به حساب ميآمد. اما چون فرهادي بازيگري را خوبي ميشناخت با راهنماييهاي او خيلي زود توانستم در نقش جاي بگيرم.
پس از «داستان يك شهر» به نوعي ميتوانستيد در زمينه بازيگري جايگاه خوبي را براي خود دست و پا كنيد ولي چرا زود خودتان را كنار كشيديد؟
بعد از بازي در «داستان يك شهر» نقشهاي مشابه عليرضا پيشنهاد شد. علاقهمند بودم تا شيريني اين خوب بازي كردن را كه البته دوستان به آن اشاره كردند براي خودم حفظ كنم. شايد اسمش نوعي محافظهكاري باشد ولي ميخواستم اين جايگاه خوب را حفظ كنم و از تكرار مكررات بپرهيزم. درست است كه بسياري از بازيگران از اين طريق امرار معاش ميكنند ولي من اين دغدغه را براي خودم حل كردم تا به اجبار در دام تكرار نيفتم. همچنين لذت سالهاي پيش و ماندگاري نقش عليرضا بسيار برايم شيرين و زيباست.
با اين اوصاف علاقهمند به بازيگري هستيد؟
شايد اين حرفي كه ميزنم كمي خطرناك باشد (ميخندد) واقعيتش اين است كه مدل بازيگري و تفكر بدان در همنسلان من و با جوانان امروز بسيار متفاوت است. هميشه دوست داشتهام در حرفه بازيگري هر اتفاقی براي من، خودش رخ دهد نه اينكه خودم را به آب و آتش بزنم تا آن را به دست آورم. ميخواهم در حرفه بازيگري سلطان و پادشاه قلمرو كوچك خود باشم. هميشه از اين موضوع فراري بودهام كه مبادا در كاري تحقير شوم. نميخواهم سوءتفاهمي پيش آيد ولي اين مورد را به عينه مشاهده كردهام. همچنين من بازيگري را در كنار جريان سينما دوست دارم و جداي از اين جريان آن را نميبينم.
هدفم از طرح چنين سوالي اين بود كه چرا به يكباره صداي شما را از راديو شنيديم؟
از دوران كودكي يك سري دغدغه هميشه به دنبالم بود. اينكه در دوران دبستان دوست داشتم بدانم نام دوبلورها چيست و اينكه فلان صدا مربوط به كدام دوبلور است. از همان موقع ميدانستم روزي گوينده راديو خواهم شد .
در راديو بيشتر به دنبال چه جرياني هستيد، از اين جهت كه ظاهراً هميشه دوست داريد دنبال عرصههاي جديد برويد.
افرادي چون مرحوم بهشتي، مهرپرور و نوذري جزو افرادي بودند كه جريان بكر و جديدي را وارد بازيگري راديو و گويندگي كردند. هميشه از اين افراد و همچنين استاد سمندريان شنيده بودم كه اگر قرار است فقط با صدايتان بازي كنيد همه چيز بايد در صداي شما خلاصه شود. اما متاسفانه برخي دوستان اين طرز تفكر را اشتباه ميدانند و فقط به دنبال «تناليته صدا و رنگ و لحن صدا هستند نه چيز ديگر، به خاطر اين است كه گويندگان راديو بسيار غلوآميز بازي ميكنند. اين مورد جزو مشكلاتي بود كه ميخواستم از آن دوري كنم و خودم را در جريان تازهتري قرار دهم. اين جريان هم زماني در ذهنم شكل گرفت كه برنامهاي درباره آدمهاي جنگ به همراه خانم سيما هاشمي در راديو ايران كاركرديم. همان لحظه تصميم گرفتم كه در برنامه زنده راديويي چقدر خوب است كاراكتري را بسازم و آن را واقعي اجرا كنم. يعني مجري يا گوينده صرف نباشم. اين جريان را خيلي دوست دارم. اينكه در يك برنامه زنده راديويي بدون واسطه و رابطه تلفني با دوستانم صحبت ميكردم در نهايت اين اتفاق در برنامه پارازيت رخ داد.
شما كه در هر دو زمينه بازيگري در راديو و بازيگري در تصوير فعاليت ميكنيد، تا چه حد موافقيد يك هنرمند ميتواند در زمينههاي مختلف هنري فعاليت كند؟
عقيده دارم هر هنرمندي اگر توان آن را دارد كه در چند زمينه كار كند، نبايد جلوي فعاليتش را گرفت. جالب است بدانيد چند روز پيش حضور در فيلمي سينمايي به يكي از دوستان خوبم در راديو پيشنهاد شد. او را براي قبول نقش تشويق كردم.متاسفانه دنيايي از تيتر مقابلمان قرار گرفته است كه ما را از انجام برخي كارها بازميدارد و معتقدم اگر ميتوانم، بايد در هر زمينهاي و در راستاي افكارم و پيرامونم فعاليت كنم.
از بهانه اصليمان خارج نشويم، در حال حاضر ميوه ممنوعه را در حال پخش داريد، فعاليت در كدام زمينه بازي يا گويندگي شما را به حسن فتحي شناساند؟
روز اولي كه به دفتر آقاي عفيفه رفتم، به محض اينكه آقاي فتحي مرا ديد، بهخاطر جايزهاي كه امسال به عنوان گويندگي اول گرفتم، به من تبريك گفت. خيلي برايم خوشايند بود. از اين جهت كه ايشان حتي از جزئيترين موارد هم اطلاع و آگاهي داشتند چون شنيده بودند كه در خلوت خودم ميخوانم بيشتر دلگرم شدند كه اين نقش را بازي كنم و اينگونه بود كه وارد ميوه ممنوعه شدم.
در برخي از صحنهها بايد مقابل علي نصيريان ايفاي نقش ميكرديد و بازي حسي رد و بدل ميشد. از اين مورد ترس و دلهرهاي نداشتيد؟
جريان بازيگري براي من لذتبخش است. در آن دلهره را نميفهمم. مگر آن روز اولي كه به روي صحنه تئاتر رفتم. خوشحال بودم از اين جهت كه در اطرافم يكسري بازيگراني قرار دارند كه استخوان تركاندهاند كه ميتوانم كلي چيز از آنها ياد بگيرم. از همه اينها گذشته بيشتر براي من حضور آقاي نصيريان خيلي احترامآميز بود. حتي مواقعي كه دارم سر ايشان داد و فرياد ميكنم، در قلبم هزاران بار به ايشان درود ميفرستم. وقتي پلان تمام ميشد، دلم ميخواست به ايشان بگويم كه چقدر براي من از لحاظ بازيگري و اخلاق باارزش هستند.
هنگامي كه نقش را براي خودتان مرور ميكرديد، به كدام جنبهاش بيشتر دقت داشتيد؟
خيلي معتقد به اين نيستم كه مثلاً در اين لحظه چهره يا ابروهايم را اينطوري كنم. بهتر است به بيانم فكر كنم. اعتقاد دارم تمرين تمام اين جزئيات در تئاتر شده است و تنها لحظهاي كه ميخواهي كاراكتر را مقابل دوربين خلق كني، ديگر نبايد به اين موارد فكر كني. بايد به اين موضوع فكر كني كه داري زندگي ميكني. اين چيزهايي است كه از اساتيدم به خصوص از مرحوم مهين اسكويي آموختهام كه به ما ميگفت زندگي كن نه اَدا. بنابراين قبلش بهتر است فضاي آن كاراكتر را براي خودم دربياورم. كاراكتر مصطفي تكبعدي نبود، فرياد، خنده، شادي، گريه و حتي دعوا در شخصيتاش وجود داشت. پس زندگي را در جريان ايفاي اين نقش ميتوان پيدا كني و اين زندگي را بايد بازي كرد و جداگانه اگر به آن بپردازي خراب ميشود. به عنوان مثال هنگامي كه با روحاني مسجد در حال صحبت بودم، روحاني صحبت ميكرد و من زير لب مدام ميگفتم خدا را شكر، شبش يكي از دوستانم تماس گرفت و گفت چقدر اين لحظهاي كه خدا را شكر ميگفتي خوب درآمده بود. باور كنيد خودم يادم نميآمد. فقط و تنها دليلش همين بود كه با خود گفتم زندگي كردن و ديگر هيچ.
يعني در هنگام بازي نخواستيد به فرض نوع صدايتان روي شخصيت مصطفي بيشتر و بهتر به چشم آيد؟
اتفاقا اين جزو مواردي بود كه ميخواستم از آن دوري كنم. دوست نداشتم وقتي مخاطبم مرا ميبيند اين طور تصور كند كه دارم گويندگي ميكنم نه بازي. حتي برخي از موارد صدابردارمان به من ميگفت كه چرا در فلان صحنه صدا پايين بود. تنها دليلش فقط به اين خاطر بود كه نميخواستم صداي من روي شخصيت مصطفي سوار باشد. نميخواستم فقط با صدا و لحن صدايم بازي كنم بلكه از تمام عناصر و اجزای بازيگري استفاده كنم.
نگاه فتحي به بازيگري تا چه حد درآوردن شخصيت مصطفي ياريتان ميكرد؟
واقعا حسن فتحي از معدود كارگرداناني است كه از ريزترين و جزئيترين موارد هم نميگذرد. واقعا در برخي از موارد و لحظات مرا از ورطه خطر نجات ميداد. در مقابل اين اجازه را داشتم تا به راحتي بازي دلخواهم را انجام دهم و آنچه را كه دارم بيرون بريزم. واقعا خيالم آسوده بود كه كارگردان تيزبين پشت كار قرار دارد. اين موارد خيلي روي اجراي نقش موثر بود و توانستم به راحتي با شخصيت مصطفي كنار بيايم.
در ميوه ممنوعه مصطفي خوانندگي ميكند، در اين مورد بگوييد با صحبتي كه كرديد و گفتيد به خوانندگي هم علاقهداريد و در خلوتتان ميخوانيد تا چه حد از قبل تعيين شده بود؟
در طرح داستان بود كه مصطفي خواننده است. كيومرث مرادي هم به آقاي فتحي گفته بود كه من ميخوانم. قبل از اينكه سكانس خواندن مصطفي را بگيريم در استوديو به كمك احسان خواجهاميري آن قطعه را خواندم از جهت ديگر كار تدوينگر در اين لحظه بسيار خوب بود و صدا و تصوير ميزان درآمده بود. مثلا در سكانسي ديگر كه قرار بود مصطفي بخواند به يك باره ديديم كه آهنگ و شعر آماده نيست . به آقاي فتحي گفتم نگران نباشد سريع به احسان زنگ زدم و او هم پشت تلفن براي من خواند من هم به ذهنم سپردم و آن را اجرا كردم و بعدا احسان آنقدر زيبا پيانو نواخت كه صحنه خوبي از كار درآمد.
خودتان دوست داريد بيشتر در چه زمينه هنري فعاليت كنيد و در آن حيطه ماندگار شويد؟
واقعا نميتوانم انتخاب كنم، به قول يكي از دوستان روزنامهنگارم آدم جامعالاطرافي نيستم. دلم ميخواهد در هر زمينهاي كه فعاليت ميكنم و وظيفهاي كه به من محول ميشود از عهدهاش به خوبي برآيم. براي من همه اينها شاخهاي از بازيگري است. جريان بازيگري به طور كل براي من اهميت دارد حال چه در تئاتر و چه در راديو يا سينما، فرقي براي من نميكند، من بايد وظيفهام را به خوبي انجام دهم. اگر اين درست بودن به خوبي اتفاق بيفتد شايد اين ماندگاري رخ دهد. حتي اگر قرار باشد روزي بخوانم باز بازيگري در آن ديده خواهد شد. به عقيدهام بازيگري در همه جوانب ميتواند حضور داشته باشد حتي اگر بخواهي يك آنونس تبليغاتي را بگويي.