تو در معادله هاي چهار مجهولي
به ضرب و جمع عدد هاي فرد مشغولي
ببين! دوباره مرا در خودت كم آوردي
كه ضلع گمشده ام توي خواب هذلولي
من آن سه نقطه ي گيجم پس از مربّع ها
كه مي رسد به تو از اين روابط طولي
¨¨¨
دو تا پرنده كه از پشت بام مي افتند
دو تا پرنده در اين اتفاق معمولي
« شبيه بچگياي من و تو هي مردن »
« دو تا پلندمو كشتي؟ چرا؟ همين جولي؟ »
¨¨¨
...
نگاه كن ! پس از اين گريه چي بجا مانده؟
دو چشم قرمز خسته شبيه گلبولي
كه ليز مي شود از بوسه هاي غمگينت
تو در تصّور من شكل فعل مجهولي!
فاطمه اختصاری