لطفا از گفتن اشعار تکراری خود داری کنید
...........
دوباره تو خاطراتم اگه خند ها تو دیدم
دوباره با شاخه ای گل کنار تو رسیدم
خیلی اهسته و اروم هر دو دستمو گرفتی
با یه دنیا مهربونی موندی از پیشم نرفتی
گفتم عاشق تو هستم از نجابت تو مستم
...
لطفا از گفتن اشعار تکراری خود داری کنید
...........
دوباره تو خاطراتم اگه خند ها تو دیدم
دوباره با شاخه ای گل کنار تو رسیدم
خیلی اهسته و اروم هر دو دستمو گرفتی
با یه دنیا مهربونی موندی از پیشم نرفتی
گفتم عاشق تو هستم از نجابت تو مستم
...
موج اقيانوس جوشان فضا است
باز من گفتم كه : بالاتر كجاست
گفت : بالاتر جهاني ديگر است
عالمي كز عالم خاكي جداست
پهن دشت آسمان بي انتهاست
باز من گفتم كه بالاتر كجاست
گفت : بالاتر از آنجا راه نيست
زانكه آنجا بارگاه كبرياست
آخرين معراج ما عرش خداست
بازمن گفتم كه : بالاتر كجاست
لحظه اي در ديگانم خيره شد
گفت : اين انديشه ها بس نارساست
گفتمش : از چشم شاعر كن نگاه
تا نپنداري كه گفتاري خطاست
دورتر از چشمه خورشيد ها
برتر از اين عالم بي انتها
باز هم بالاتر از عرش خدا
عرصه پرواز مرغ فكر ماست
تو آنسو تر از ردیف صنوبران
کبوتر سر بریده ای در آغوش
به جانب امداد آدمیان می رفتی
...
یادم هست یادت نیست
روز پاییزی میلاد تو در یادم هست
روز خاکستری سرد سفر یادت نیست
ناله ی ناخوش از شاخه جدا ماندن من
در شب آخر پرواز خطر یادت نیست
تلخی فاصله ها نیز به یادت ماندم
نیزه بر باد نشستس رو سپر یادت نیست
عطش خشک تو بر ریگ بیابان ماسید
کوزه ای دادمت ای تشنه مگر یادت نیست
تو که خود سوزی هر شب پره را می دانی
باورم نیست که مرگ بالو پر یادت نیست
خواب روزانه اگر در خور تعبیر نبود
پس چرا گشت شبانه در به در یادت نیست
من به خط و خبری از تو قناعت کردم
قاصدک کاش نگویی که خبر یادت نیست
یادم هست یادت نیست
!!!!!!!!!! اینو که خودتون چند صفحه قبل تر نوشتین
تکراری.......
............
تو بودي و من بودم و يك روز ز عمر
من مانده ام و ياد تو و باقي عمر...
به این می گن مچی که گرفته می شه![]()
--------------------
رفتي آخرش ، مي دونم زندگي همش دو روزه
توي اين دو روز دنيا دل من فقط مي سوزه
هرگز نخوستم تو رو با كسي قسمت بكنم
بگم فقط مال مني به تو جسارت بكنم
ماندم تنها،
با لاک پشت، کور زندگیم.
که شبانه با رؤیای زیبای آمدنش،
به درازای عمرش به خواب می رود.
لاک پشتی که جز رفتن هنری ندارد.
روزدگر چو بگشود درب مغازۀ خود// تاباردیگرازسر گیرد ادامۀ کار
انداخت پاره سنگی درکفۀ ترازو// تاچَربد آن چه رااو خواهد فروخت این بار
رفتي بي تو تمام خاطره هام مرد.
حال چه كنم با اين دل پريشان كه با رفتنت همه شورش مرد ؟
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)