سلام اگه میشه این 2 تا رو برام ترجمه کنید
get behinad the plane and fly into the corona
--
the hitmens flight is due to land soon intercept the plane before it gets to las venturas
سلام اگه میشه این 2 تا رو برام ترجمه کنید
get behinad the plane and fly into the corona
--
the hitmens flight is due to land soon intercept the plane before it gets to las venturas
اقا یه سوال که از هر کی پرسیدم گفت من بد شنیدم و چنین چیزی وجود نداره و ......
سوالم اینه چرا بعضی وقتا به جای اینکه بگن I got it می گن you got it ؟!! ایا معنی هر دو تا یکسان هستند؟
راستی این هم مدرک !!! دو تا عکس رو از که از سریال lost گرفتم نگاه کنید سیاه پوسته به دکتر می گه اگه پسرم و دیدی بگو همین جا باشه تا من بیام بعدش دکتر بجای اینکه بگه I got it می گه you got it
عکس 1
عکس 2
![]()
سلام
به نظر من تو اینطور جاها شخص میخواد حرف شخص مخاطب را تایید کنه و یا بگه حرف خوبی زدی یا تصمیم خوبی گرفتی
you got it
شایدم بشه گفت " گرفتی که باید چی کار کنی"
خوب اینجوری که اصلا معنی نداره یکم روش فکر کنید یک نفر به شما بگهنوشته شده توسط mohammad.clergyman [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
"وقتی بچم اومد بهش بگو همین جا بمونه"
اونوقت شما در جواب بگید
"اره تو راست می گی " یا "گرفتی که باید چیکار کنی" البته دومیش معنی داره در صورتی که منظور دکتراین باشه که
راه تربیت بچه رو فهمیدی ولی به هیچ وجه منظورش این نبود![]()
من عاشق این سریالم
معنیش اینجا اینه که تو داریش، تو این خواسته ای که از من داشتی را جوابش را میگیری...یعنی من حتما این کار را انجام می دم![]()
منم به پیشنهاد شما تو تاپیک چت روم دارم این سریال و نگاه می کنم دیگه
و از معنی خوبتون هم ممنون کاملا جوردر میاد دنبال یه همچین چیزی بودم![]()
Last edited by Mehran NZ; 11-07-2008 at 20:43.
اين جمله از فيلم Memento رو لطفا اگه زحمتي نيست برام ترجمه کنيد:
My job taught me the best way to find out what someone knew was let them talk
[Be careful when you are given a chance in live
![]()
A 45 year old woman had a heart attack and was taken to the hospital. While
on the operating table she had a near death experience. Seeing God she asked
"Is my time up?" God said, "No, you have another 43 years, 2 months and 8 days to live.
"Upon recovery, the woman decided to stay in the hospital and have a
Face-lift, liposuction, breast implants and a tummy tuck. She even had someone come in and change her hair colour and brighten her teeth!
Since she had so much more time to live, she figured she might as well make the most
of it. After her last operation, she was released from the hospital.
While crossing the street on her way home, she was killed by an ambulance.
Arriving in front of God, she demanded, "I thought you said I had another 43
years? Why didn't you pull me from out of the path of the ambulance?"
God replied: "I didn't recognize you
لطفا زحمت این ترجمه رو یکی از دوستان تقبل کنند.
متشکرم.
Last edited by olinda; 12-07-2008 at 10:56.
کارم بهم یاد داده که اگه بخوام کسی رو بشناسم بذارم واسم حرف بزنه
یه چیزی تو مایه های جوکه...
یه پیرزنه تو بیمارستان تحت عمل جراحی به حالت مرگ می رسه و خدا رو می بینه و می پرسه که چقدر زندست و خدا بهش میگه که 43 سال و ... دیگه زنده می مونه و پیرزنه که اینومیفهمه بعد از جراحی بیشتر بدنش رو اهدا می کنه و وقتی که از بیمارستان بیرون میاد تصادف می کنه و می میره! به خدا می گه...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)