ببینید دوست من، منم متولد اولیل دهه 60 هستم و تقریبا همین خصوصیات شما رو دارم یعنی با خانمها زیاد راحت نیستم و به دلیل طرز تفکر خاصی که نسبت بهشون دارم (اینکه بیشتر دخترهای این دوره خودخواه و پر توقع هستند) هیچ وقت دوست دختری نداشتم.امسال یه دختر خانمی اومد تو شرکت ما و من با بنده هم اتاق شدند ایشون و به دلیل همین مساله ناخوداگاه ارتباطی بین ما شکل گرفت و من احساس کردم این شخص میتونه همسر خوبی برای من و شریک خوبی برای آیندم باشه (تاکید کنم که ایشون از نظر بنده خوشگل محسوب نمیشه و خانواده سطح بالایی هم نداره و به تایید دوستان بنده که ایشونو دیدن من یه سر و گردن از همه لحاط از ایشون بالاتر هستم چه قیافه چه مالی و چه سطح خانوادگی) تنها نکته ای که در مورد ایشون نظر منو جلب کرد طرز صحبت کردن ایشون بود.سرتو درد نیارم دوست عزیر بنده یکبار با ایشون در این مورد صحبت کردم و ایشون قبول نکردن.بعدها که با یک از همکاران نزدیکی که در جریان این قضیه بودن و ایشونم دورادور میشناختن در این مورد صحبت می کردم که چرا ایشون جواب رد داده به نکته جالبی اشاره کردند و اونم این بود که این خانم از نظر همکار بنده آدم الکی مغرور و خودخواه و از خود متشکری هستند و ایشون به بنده توصیه کردن که از این ارتباط صرف نظر کنم و خودمو کوچیک نکنم و بنده هم با شناخت که از این خانم داشتم فعلا به حرف این همکار گرامی گوش کردم ولی واقعیتش اینه که نمی فهمهم این خانم چی داره که تا این حد مغروره؟؟؟این قضیه رو برات تعریف کردم تا شاید به کار شما هم بیاد ولی دوست گرامی باور کنید بعضی از خانمها واقعا هیچ و منطقی ندارن و اگر جواب منفی به شما میدن دلیل بر کمبود شما نیست.اگر طرفتون مغرور و از خود متشکره ولش کنید بره.یخیالش بشید.