تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 374 از 934 اولاول ... 274324364370371372373374375376377378384424474874 ... آخرآخر
نمايش نتايج 3,731 به 3,740 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #3731
    داره خودمونی میشه maryam & m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    92

    11 جلیل صفربیگی-شاعر ایلامی

    جغرافیا



    دلت تا کی به چشمم نسبت الحاد خواهد داد ؟
    خیال تو سر من را کجا بر باد خواهد داد ؟

    یقین دارم که روزی شیشه ی شفاف عمرم را
    به دست سرنوشت – این کور مادر زاد – خواهد داد

    و یا در یک شب تاریک در اوج جنون عشقت
    به پشتم کوله بار سنگی فریاد خواهد داد

    خدا یک روز می آید ز سمت ناکجا آباد
    رموز عشق بازی را به انسان یاد خواهد داد

    ویا یک روز خواهد برد از این جا دل ما را
    به ما جغرافیایی بی حد و آزاد خواهد داد

  2. 3 کاربر از maryam & m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #3732
    داره خودمونی میشه maryam & m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    92

    پيش فرض

    شبی بهانه ی من شو برای بیداری
    نگو! دوباره برایم بهانه ای داری


    تمام فکر منی و نیامدی حتی
    به شب نشینی این خوابهای افکاری


    خیال با تو نبودن هنوز هم سخت است
    هنوز با همه ی روز های تکراری


    مرا ببخش اگر بی اجازه وارد شد
    کسی به خانه ی دل از شکاف دیواری!


    چه راه سرد و غریبیست راه من بی تو
    شبیه مرگ و یا ازدواج اجباری!


    نمیشود بروم خسته ام... نمیفهمی؟؟!
    چه لذتیست که اینقدر مردم آزاری؟


    و حرف آخر من این که تا ابد ممنون.
    برای آن همه اشکی که بی تو شد جاری



    زهرا هاشمی

  4. 5 کاربر از maryam & m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3733
    اگه نباشه جاش خالی می مونه iranzerozone's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    Iran-Tehran
    پست ها
    274

    پيش فرض بیهودگی

    گوش کن!
    صدای سکوت می آید
    اگر گفتنی نیست
    پس چرا گوشهایم را به لبانت دوختم؟
    انتظار سردی ست.
    در جستجوی چه ام؟ چرا اینقدر دیر؟
    دفتر خاطراتم بوی جلبک می دهد
    دیروز که دریا طوفانی بود
    جایی در اعماق دستانم
    قطره بارانی را حبس کردم
    نمی دانم به چه کارم می آید، ولی
    آنرا زیر شنها و در دل صدفی پنهان کردم!
    چه فایده دارد رودها را دنبال کنم وقتی می دانم به کجا می روند؟
    و تو را نیز...

  6. این کاربر از iranzerozone بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #3734
    اگه نباشه جاش خالی می مونه iranzerozone's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    Iran-Tehran
    پست ها
    274

    پيش فرض

    گفتم:
    بیا
    دل
    به شرط چاقو!
    پوز خندی زد و گفت:
    این روزها
    بادکنک فروشها هم
    چاقو دارند...

  8. 3 کاربر از iranzerozone بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #3735
    اگه نباشه جاش خالی می مونه iranzerozone's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    Iran-Tehran
    پست ها
    274

    پيش فرض مبادا

    یادت می آید؟
    بابا می گفت:
    آن روزها که بچه بودیم
    کفش و لباسمان را بزرگتر می خریدند
    تا برای روز مبادا هم جان دهند
    یعنی روزهای استخوان ترکانی!!
    امروز اما
    تو استخوان ترکانده ای!
    لباس دل تنگ است
    پس چرا خدا به فکر مبادای دل نبود؟

  10. 5 کاربر از iranzerozone بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #3736
    اگه نباشه جاش خالی می مونه iranzerozone's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    Iran-Tehran
    پست ها
    274

    پيش فرض نا سپاس

    میان ما
    فاصله ها
    فرسنگ ها
    کوهها
    بیابان
    و مردمان نا آشنا.
    برای بوسیدن دستانت
    کدام نرگس را بفرستم که تاب سفر آورد
    وقتی قاصدک از من می گریزد؟
    قاصدکی که خبر آمدنت را آورد
    و من نا سپاس بودم...

  12. 3 کاربر از iranzerozone بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #3737
    پروفشنال barani700's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    994

    پيش فرض

    می خواهمت چنان که شب خسته خواب را
    می جویمت چنان که لب تشنه آب را
    محو توام چنان که ستاره به چشم صبح
    یا شبنم سپیده دمان آقتاب را
    بی تابم آن چنان که درختان برای باد
    یا کودکان خفته به گهواره تاب را
    بایسته ای چنان که تپیدن برای دل
    یا آن چنان که بال پریدن عقاب را
    حتی اگر نباشی، می آفرینمت
    چونان که التهاب بیابان سراب را
    ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی
    با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را

    امین پور

  14. 4 کاربر از barani700 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #3738
    پروفشنال barani700's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    994

    پيش فرض

    تو را دوست نمي‌دارم
    گرچه گلي در نظر آيي
    يا ياقوت زردي
    يا ميخكي
    .كه آتش،آن‌ها را به كشتن خواهد داد

    تو را دوست مي‌دارم
    چونان حقايق تاريك
    كه دوست‌داشتني هستند
    من حقيقت تو را دوست مي‌دارم
    اگر گياهي باشي كه هيچ ‌گاه شكوفه نداده است

    باز دوستت مي‌دارم
    حقيقت مطلق تورا
    و عشقي كه از تو
    در بدنم زندگي مي‌كند

    دوستت مي‌دارم، بي‌آنكه بدانم چرا؟
    يا چه زماني؟ در كجا؟

    تو را آشكارا دوست مي‌دارم
    ما به هم نزديكيم
    به قدري نزديك كه دستان تو بر سينه‌ام
    همان دستان من است
    به قدري كه بستن چشمان تو
    همان به خواب رفتن من است

    "پابلو نرودا"

  16. این کاربر از barani700 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #3739
    داره خودمونی میشه maryam & m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    92

    پيش فرض بهروز یاسمی-شاعر ایلامی

    فصل شكوفايي


    تو ای چشم ها محو زيبايی ات
    بهار است و فصل شكوفايی ات

    مگر می شود كند با سادگی
    دل از چشم های تماشايی ات

    در آيينه اشک شفاف من
    چه زيباست طرز خود آرايی ات

    خيال سرودن چگونه نشست
    در احساس رنگين رويا ييت

    ز دلبستگانت كسی پی نبرد
    به اسرار عشق معمايی ات

    نگاه من خسته كی می رسد
    به ژرفای چشمان دريايی ات

    من و اين تن سرد دلمرده ام
    تو و آن دم گرم عيسايی ات

    كسی جز تو ما را تحمل نكرد
    بنازم به صبر و شكيبايی ات

  18. #3740
    داره خودمونی میشه maryam & m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    92

    پيش فرض بهروز یاسمی-شاعر ایلامی

    آتش خشم و جذبه چشم


    چشم مستی که مرا شب همه شب می نگريست
    صبح ديدم که به اندازه يک ابر گريست

    کاش از روز ازل دوست نمی‌داشتمت
    زير لب زمزمه می‌کرد و مرا می‌نگريست

    پا به پا کردم و در دل هوس ماندن بود
    که تو گفتی که سر درد سرم نيستُ مايست

    آتش خشم پر از قهر تو می‌گفت: برو
    جذبه چشم پر از مهر تو می‌گفت: بايست

    کاش- ای کاش - که بی‌واهمه می‌دانستم
    راز اين چشم به خون خفته بيدار تو چيست

    گل من! بر تو چه رفته است که بر روی لبت
    ديگر آن خنده جادويی بی‌شائبه نيست

    عاشقت هستم اگرچه هدفی بيهوده‌ست
    دوستت دارم اگر چه سخنی تکراری‌ست

    شعر من در قفس تنگ تکلف يک عمر
    زندگی کرد ولی با نفس خويش نزيست

  19. 2 کاربر از maryam & m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •