تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 3732 از 4105 اولاول ... 27323232363236823722372837293730373137323733373437353736374237823832 ... آخرآخر
نمايش نتايج 37,311 به 37,320 از 41049

نام تاپيک: | مشاوره در مورد خدمت سربازی | ( پست اول مطالعه شود )

  1. #37311
    حـــــرفـه ای Lord Farshad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    2,301

    پيش فرض

    سلام من کد مازاد خوردم یعنی چی؟ یکم ابان اعزام هست
    دوستان پاسخ دادند، من فقط بدترین حالت بدشانسی رو هم اضافه کنم اونم اینه که ممکنه شما بری اونجا و بعدا نشه تقسیم بشید، بگند تاریخ اعزامتون بیافته برای دو ماه دیگه. البته در 99 درصد موارد، همون روز تقسیم میشید.
    پ.ن: همونطور که گفته میشه کد اضافه ها ممکنه بد شانسی بیارند و جای خوبی تقسیم نشند (اصلا مشخص نیست، بستگی به این داره که اون روز ببینند کجا ظرفیت داره و بتونید برید) ولی یه مزیتی داره و اونم اینه که اگر پارتی دارید، الان بهترین فرصت هست که از بند پ استفاده کنید و خودتون رو جایی بندازید که دوست دارید.


    سلام دوستان
    من برگه اعزام دارم برای ۱.۸.۹۵الان دانشگاه قبول شدم و امروز با نامه ای از دانشگاه رفتم پلیس +10 برای صدور معافیت تحصیلی.اخرش یه برگه با موضوع مجوز ثبت نام موقت بهم دادن و یارو میگفت برو تمامه.الان که میرم تو پرتال نظام وظیفه و کد سخا میزنم هنوز معافیت تحصیلیم اونجا ثبت نشده.این روالش چجوریه ایا طول میکشه در سیستم ثبت بشه یا مشکلی هست؟
    دادا انتظاراتت رو بیار پایین چه انتظاری داری از این ها که اینطور سایتشون لحظه ای به روز باشه ضمنا همونطور که درخواستت گفته ثبت شده، پس طبیعتا خیالت تخت باشه و نگرانی هم نداشته باش.


    سلام
    فرشاد جان همونجا که تو پ.خ گفتم
    دو ماه هست و زود میگذره . بعد تقسیمات مهمه
    بد و خوبش میگذره فقط ما باس باهاش همراهی کنیم تا بتونیم بگذرونیم غمت نباشه، دو ماه بیشتر نیست.

  2. این کاربر از Lord Farshad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #37312
    داره خودمونی میشه lord mysterious's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2009
    پست ها
    56

    پيش فرض

    سلام دوستان
    من برگه اعزام دارم برای ۱.۸.۹۵الان دانشگاه قبول شدم و امروز با نامه ای از دانشگاه رفتم پلیس +10 برای صدور معافیت تحصیلی.اخرش یه برگه با موضوع مجوز ثبت نام موقت بهم دادن و یارو میگفت برو تمامه.الان که میرم تو پرتال نظام وظیفه و کد سخا میزنم هنوز معافیت تحصیلیم اونجا ثبت نشده.این روالش چجوریه ایا طول میکشه در سیستم ثبت بشه یا مشکلی هست؟
    قاعدتا پلیس +10 یه برگه میده که ببری دانشگاه
    یک کپی ازون برگه نگه دار برای وقتی دفترچه میفرستی
    من خودم دفترچه فرستادم دیدم غیبت دارم و اضافه خدمت خوردم
    با اون برگه رفتم نظام وظیفه و ماجرا حل شد
    هرچند بعدا اواسط ترم هم نظام وظیفه یک نامه برای نظام وظیفه دانشکده میفرسته که فقط با داشتن شماره اون نامه هم میتونی بعد ها دیگه مشکلی پیش نیاد

  4. #37313
    آخر فروم باز mojt90's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2016
    محل سكونت
    در سایت های :::::مای موویز - والا مووی - کینگ مووی و imovies-dl ::
    پست ها
    1,562

    پيش فرض

    بد و خوبش میگذره فقط ما باس باهاش همراهی کنیم تا بتونیم بگذرونیم غمت نباشه، دو ماه بیشتر نیست.
    هر چی فکر میکنم طبق محاسباتم میبینم 2 ماه بیشتر نیست

    این هم برای 05 کرمان / تجربیات + خاطرات (برای یکی دیگست / پ.خ ندید.)


    05 كرمانه حدودا اونروز سه هزار نفر ميخواستند برن خدمت كه به سه دسته تقسيم شدند كه عده اي به لشكرك تهران از شانس خوبشون افتادند عده اي به 08 خاش و ما هم 05 كرمان خلاصه ضرب المثل است كه ميگه از وقتي خورديم سيب زميني شديم سرباز نيروي زميني رفتيم مارو سوار اتوبوس كردند كه بريم كرمان ما ديگه درهاي باشگاه رو بسته بودند نذاشتند ما حداقل با خانواده هامون خداحافظي كنيم روز خيلي بدي بود رفتيم و رفتيم تا از تهران اومديم بيرون دقيقا 18 ساعت راه بود رسيديم به دشت بزرگ و خشك كرمان هوا واقعا گرم بود نميدونستيم كه چه بلاهاي قراره كه سرمون بياد خلاصه نصف شب بود رسيدم كرمان ساعت 3 بود رسيدم دم دژباني 05 كرمان نميدونم چطور بود يه دفعه كه از اتوبوس پياده شديم دندون هامون از شدت سرما ميخورد بهم بعدش دم دژباني بهمون گفتند هرچي داريد تو ساكتون بريزيد بيرون ميخايم بگرديم ماهم ريختيم بيرون نامردا همه چيز رو ريختند بهم و يه سرباز باصداي بلند گفت هركي چاقو داره موبايل داره تحويل بده وگرنه ازش بگيرم يه راست ميفرستم بازداشتگاه يه پسره كه تو شورتش 1100 نوكيا رو قايم كرده بود در آورد داد به دژبانها بعد گفت ساكتون رو جمع كنيد بريد رفتيم داخل پادگان بزرگ بزرگ اندازه يه شهر بود ساعت 4:30 صبح شد آفتاب داشت ميزد بيرون هوا داشت كمي گرم ميشد بعد گفتند هر كي ليوان داره بياره چايي بديم صحبونه چايي با نون و تخم مرغ بود اونم چه نوني خشك خشك مجبور بوديم خورديم خلاصه مارو تقسيم كردن و يگانها همون رو مشخص كردند بعد به ما لباس واكس پوتين دادند تازه اول بدبختي ها مون شروع شد پوتين هاي بهمون دادند كه پاهام داشت توش داغون ميشد همشون سايز 40 بودند تمام خشك خشك ماهم مجبورن بايد مي پوشيديم خيلي سخت بود خيلي با همون لباس شخصي كه تنمون بود به ما بشين پاشو ميدادن خلاصه دو سه روز اول گروهبانهاي وظيفه ميگفتند بايد سنگ و كولوخ ها رو جمع كنيد بعدش تازه تنبيه هاي شبونه شروع ميشد شبها همه رو ميرختن بيرون بشين پاشو حالت شنا ميدادند و ليست دستشون بود و حاضر غايب ميكردن روز چهارم آنكارد كمد و تختخواب رو بهمون گفتند و خيلي چيزهاي ديگه از روز پنجم آموزش شروع شد واي چه آموزشي صبح ها ساعت 4 بيداري بود داد ميزدند برپا برپا بريزد پايين مهتابي ها روشن ميشد بريزين پايين اعصابت به كلي بهم ميخورد خلاصه (واقعا دارم خلاصه براتون تعريف ميكنم) صبح اولين كار رفتن به مسجد براي نماز بود بعد خوردن صبحانه وسوم منطقه نظافت يگان كه براي هركس تقسيم شده بود منطقه نظافت بنده هم كريدور آسايشگاه بود كه بايد يه تي مي كشيدم همين ولي چند نفر دستشويي رو بايد تميز ميكردند چند جلوي يگان


    نام گردان ما 3 بود ما گروهان 200 نفر بوديم كه نامش 4 بود كه بهش ميگفتند 34 خلاصه بعد از نظافت مي امودند كمدها و تخت هارو نگاه ميكردند اگر براي كسي خراب بود اذيت ميكردند در حد تيم ملي خلاصه بعد نظافت و ديدن كمدها رفتن به صبح گاه بود بهمون اسلحه ميدادند و ميفرتيم صبحگاه كه سرگرد انقدر حرف ميزد كه دهن سرويس ميشد پاهات مي افتاد ديگه بعدش تازه شروع كلاس و تمرينات ورزشي خفن بود بعد مارو ميبردند توي يگان يه گروهبان جيرفتي داشتيم كه مارو خيلي اذيت كرد مارو به خط ميكرد و ميگفت ديوارو مي بينيد ميگفتيم بله ميگفتد سه شماره ميرد دست ميزنيد ميايد گريمونو در مي آورد سه چهار بار مي فرستاد دور ميل پرچم ديوار خلاصه خيلي اذيتمون ميكردند به چپ چپ به راست راست موقع نهارم كه ميشد اول نماز بعد نهار واي نهار نبود كه ولي از روي ناچاري و گرسنگي ميخورديم نهارها قرمه سبزي با اون لوبيا هاي نپخته و برنج خشك و قيمه بود كه آب خالي بود


    و بايد ميخورديم و مرغ هم با برنج قاطي ميكردن و فقط تو برنج استخوان بود كه زير دندونات له ميشد اثري از مرغ نبود اونهاي كه ديدنو خوردن ميفهمن من چي ميگم خلاصه بعد نهار هم يه ربع استراحت بود و بعد افسرها مي اومدند و كلاس درس بود آموزش تفنگ ژ3 چهار كيلويي و درس كمكهاي اوليه و خيلي چيزهاي ديگه كه در خاطرم نيست انگار كه بعدظهرها ميرفتي مدرسه زيلو مي انداختيم زيرمون و كلاس درس و مطلبي كه بهمون مي گفتند يه هفته بعدش امتحان ميگرفتن بعد كلاس ساعت 4:30 بعدازظهر تموم ميشد بعد كلاس ديگه در اختيار خود بوديم البته روزهاي اول بعد كلاس اذيت ميكردن بعد سه چهار هفته اول يه كم در اختيار خود شده بوديم سخت ترين جايي اين خدمت آموزشي نگهباني اش بود شبها و صبح فقط اسحله خونه كه سه پاس داشت اسلحه خونه هم هميشه گير كسهاي مي افتاد كه كو يا شل يا مريض باشند و گير ماها نمي افتاد سخترين نگهباني ها شب بود مثلا نگهبان دستشويي نگهبان آسايشگاه نگهبان در نگهبان يگان نگهبان آبخوري كه واقعا آخرهاي آموزشي هوا ديماه سرد بود واقعا سخت بود صبحها كه تنيبه كه ميشدي هيچي بايد يك روز در ميون هم شبها پست بدي خيلي سخت بود اون تو كرمان كه صبحها تخم مرغ مي پخت شبها سرد سرد واقعا ما بايد قدر اين كرج خودمون رو بدونيم


    خلاصه يه ماهي گذشت و رسديم به اواخر آذرماه سه بار هم رفتيم ميدون تير بيرون از پادگان كه واقعا اذيتمون ميكردن اسلحه رو ميگفتند بگذاريد پشت گردنتون بشينيد و پا مرغي بكشيد جلو يا لباسهمونو ميگفتند در بياريد و سينه خيز مارو تو اون خاك داغ مي گفتند بريد واقعا اذيت ميكردن اما با اون رفيق هاي كه در دوران آموزشي داشتيم وباهم تبيه ميشديم مي خنديدم خدمت ميگذشت و نبود ميكشيدم كه كي تموم ميشه بعد خلاصه رسيدم به ديماه به سخت ترين دورانش از يه طرف داشت ديگه تموم ميشد از يك طرف بايد يه مسافت چند كيلومتري رو طي ميكردم و ميرفتم اردو سخت ترين موقعه و سرماي زمستان 86 اگه خاطرتون باشه خلاصه كولي پشتي مون رو بستيم يقلاوي (همون بشقاب) كه در خدمت بهشون ميگن يقلاوي و طناب چادر پتو رو و اسلحه رو برداشتيم و براه افتاديم صبح ساعت 7 كه به راه افتاديم ساعت 12 رسديم يعني خودتون ببينيد كه با اون همه وسيله چه جور مارو هم توراه اذيت هم ميكردند (واقعا دارم خلاصه براتون تعريف ميكنم) چادرها رو زديم سه نفر تو يه چادر خيلي كوچيك ميخابيدم اون بازور جا ميشدم شبها هم خيلي سرد بود سه تا پتو مي انداخيتم بازم داشتيم يخ مي زديم شبها هم نگهبان مي شدي ديگه واويلا بود ديگه اوركت رو ميپوشيدي و دور چادرها قدم ميزدي صبحها هم كه تنبيه و درس همين بعد كه از اردو اومديم دو هفته ديگه تموم ميشد ديگه اذيت و آزارهاشون كم ميشد و ميگفتند ما اينكارهارو ميكرديم كه شما مرد بار بياد و سفت شيد و خيلي چيزهاي ديگه هفته هاي آخر ديگه فقط رژه كار ميكردم تاروز موعد فرا رسيد روز رژه رفتن جلوي امير پادگان و اتمام دوران آموزشي كل پادگان به خط شدند روز ترخيصي هاي گردان 3 بود كه پنج تا گروهان داشت گروهان ماهم بين اين پنجتا اول شد بعد رفتن رژه پيش امير در بلندگو گفت خيلي خوب و ماهم گفتيم سپاس جناب فرداش برگه امريه مون رو به دستمون دادند و از همه داشتيم از همديگه جدا ميشديم همه گريه ميكردند و باهم روبوسي ميكرديم از يكطرف خاطراتي كه باهم داشتيم بايد به فراموشي مي سپرديم و يكطرف هم دلمون واسه خانواده هامون تنگ شده بود به من دوره كد خورده بود و براي ادامه خدمت بايد ميفرستم يگان 06 لشكرك تهران بعضي از بچه ها هم باهم بوديم و يه جا افتاده بوديم بعدش همه باهم خداحافظي كرديم كرماني كه رفتند خودشون بعد تهراني اتوبوس اومد و رفتند ما كرجي ها مونديم سمنان و قزويني ها ساعت 2 بعدازظهر سمناني ها هم اتوبوس اومد رفتند نصف قزويني ها هم اتوبوس اومد و ساعت 5:30 رفتند ما كرجي ها مونديم ساعت 7 شد بالاخره يه اتوبوس اومد دم پادگان و مارو سوار اون كردند خيلي خوشحال بوديم كه به يك مرخصي ده روزه ميرم و آموزشي مون هم تموم شده بالاخره رفتيم توراه اتوبوس نگه داشتند همه بچه ها تو نخ يه ساندويچ يا نوشابه بودند رفتيم و خورديم خيلي خوش گذشت عده اي رباط كريم پياده شدند عده اي اسلامشهر و ماهم كرج بعدش ماشين گرفتيمو اموديم نظرآباد به آغوش گرم خانواده من خيلي عوض شده بودم سياه كچل حداقل 20 كيلو هم وزن كم كرده بودم همه خوشحال شدن كه يه دفعه وراد خونه شدم و شد كه آنچه شد .
    Last edited by mojt90; 16-10-2016 at 07:28.

  5. این کاربر از mojt90 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #37314
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Oct 2016
    پست ها
    44

    پيش فرض

    سلام به همگی دوستان نیاز به راهنماییتون دارم توی چند پست پیش شرایطمو نوشتم که تنها برادرم به دلیل کم توانی ذهنی اگه خواستین بند و ماده رو هم بگم معاف شد پدرمم هفتاد به بالا داره دو سالی غیبت دارم که قبل ورود به غیبت شرایطو داشت که مشکل غیبتو حل میکنه. برای همین میخوام الان درخواست کفالت بدم اما از جایی میترسم معاف نشم چون شرایطی دارم نمیتونم برم و همچنین یکی اشناها میگفت به این سادگی معاف نمیکنن و باید استشهاد جمع کنی و از این حرفا.خود نظام وظیفه میگفت شدنیه ولی برادرم از اونجایی که مشکل جسمی نداره من مرددد هستم که درخواست بدم یا نه حالا به نظرتون چکار کنم؟

  7. #37315
    پروفشنال alex_love's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    URMIA
    پست ها
    749

    پيش فرض

    سلام به همگی دوستان نیاز به راهنماییتون دارم توی چند پست پیش شرایطمو نوشتم که تنها برادرم به دلیل کم توانی ذهنی اگه خواستین بند و ماده رو هم بگم معاف شد پدرمم هفتاد به بالا داره دو سالی غیبت دارم که قبل ورود به غیبت شرایطو داشت که مشکل غیبتو حل میکنه. برای همین میخوام الان درخواست کفالت بدم اما از جایی میترسم معاف نشم چون شرایطی دارم نمیتونم برم و همچنین یکی اشناها میگفت به این سادگی معاف نمیکنن و باید استشهاد جمع کنی و از این حرفا.خود نظام وظیفه میگفت شدنیه ولی برادرم از اونجایی که مشکل جسمی نداره من مرددد هستم که درخواست بدم یا نه حالا به نظرتون چکار کنم؟
    سلام
    شانسه ! امکان اینکه کفالت هم ندن هست ! اون غیبتتون هم متاسفانه مشکل ساز خواهد شد ! چون فکر کنم سن معافیت کفالت ، 70 سال تمام هست و شما دو سال قبل مشمول بودید نه الان ! اما بازم شانسه !
    اصلا نمیشه صد در صد گفت میگیره یا گفت نمیگیره !

  8. #37316
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Oct 2016
    پست ها
    44

    پيش فرض

    در مورد غیبت پدرم الان ۷۳ هست دو سال پیش ۷۱ بوده پس مشکلی نداره.باز اگه معاف نشم نرم بازم غایب حساب میشم؟

  9. #37317
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Jul 2013
    پست ها
    15

    پيش فرض

    سلام من افتادم باهنر کرمان
    مدرکم فوق لیسانس نرم افزار
    مجرد
    اهل کرمان
    کسی میدونه تقسیمات بعد اموزشی باهنر چجوریه؟
    کسی اطلاعی نداشت؟

  10. #37318
    در آغاز فعالیت Amir369x's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    پست ها
    17

    پيش فرض

    سلام
    من هم شرایطم مثل شماست ولی از اصفهان عازمم.
    در مورد تقسیمات قبلا یکی از دوستان (دو ماه پیش) این طوری نوشته:

    تقسیماتش هم مرزبانی یا نیروی انتظامیه
    کلا انگار تقسیمات سیستان داره ولی براساس کسایی که به سیستان نزدیک هستند تقسیم میشوند ولی این به این معنی نیست که کسی که مثلا تهرانی یا اصفهانیه پس صد درصد سیستان نمیوفته. یه جورایی شانسی .
    خلاصه خدا بزرگه و هرچی خیره ایشاالله همون شه.

  11. #37319
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Sep 2009
    پست ها
    23

    پيش فرض

    دوستان کی باید کچل کنیم؟!
    امکانش هست توی پادگان کچل کنن؟

  12. #37320
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    پست ها
    413

    پيش فرض

    دوستان کی باید کچل کنیم؟!
    امکانش هست توی پادگان کچل کنن؟
    کی که دست خودتونه. داخل پادگانم میکنن. ولی با یه مایشن سر چند صد نفرو میزنن . دیگه شما که تهش قراره برنی موهاتو . 2-3 روز زودتر خودت بزن.

  13. این کاربر از ariajoker بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 10 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 10 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •