مونا خانوم
شما و این متالیکا....اگه سوتی دادین تعریف نکنین..اگه احیانا خدایی نکرده یه کاری رو بدون سوتی انجام دادین بیاین و تعریف کنین...
چون ظاهرا کل زندگی شما دونفر رو سوتی گرفته![]()
--
--
مونا خانوم
شما و این متالیکا....اگه سوتی دادین تعریف نکنین..اگه احیانا خدایی نکرده یه کاری رو بدون سوتی انجام دادین بیاین و تعریف کنین...
چون ظاهرا کل زندگی شما دونفر رو سوتی گرفته![]()
شما لطف دارید![]()
من یه بار خونه ی یکی از فامیلامون بستنی خوردم که انصافا خیلی خوش مزه بود بعد فرداش به دوستم گفتم بستنی فروشی هرو دیدی تازه باز شده ... لامذهب عجب بستنی هایی داره ... خلاصه دوسترو به زور بردم اونجا ... رسیدیم اونجا خیلی تشنم بود اتفاقا دیدم یه آب سرد کن به چه بزرگی روبه روی مغازست ذوق کردم رفتم سمتش... خم شدم با دهن آب بخورم دکمه رو که فشار دادم دیدم یه آب شیرین داره میره تو دهنم که متوجه سوتیم شدم ... داشتم میخندیدم و سمت دوستم میرفتم که میدیدم مردم بستنی به دست دارن سمت آب سرد کنه میرن ... بعد که بستنی رو گرفتم رفتم ببینم که اوونی که خوردم چی بود؟؟؟ گلاب!!!
ما هم یه معلم ادبیات داشتیم ( امیدوارم هر جا هست خنده از لبش بلند نشه ) همیشه وقتی درس میداد هی می گفت شاعر میگه فلان شاعر میگه فلان . یه بار یکی از بچه ها گفت آقا این چقد میگه .
====================
متالیکا جان طبق بررسی های ما مشخص شد شما مشکلی از لحاظ سوتی دادن نداری بلکه این دوستای شما هستن که مثل کاتالیزگر سوتی شما رو فعال می کنن ، آقا هر جا سوتی دادی فعل جمع نوشتی یا اینکه یکی از دوستات باعث سوتی دادنت شد مثلا اگه نونوایی () رو نمیدادن دستت که سوتی نمیدادی .
نـــــــــــــه...شوخی نکن , فیلم اومد از اول نفهمیدی تموم شده؟؟
------------------
اونیکی سوتی ," آقا مزاحم نشید لطفا" رو بگو, خیلی خوب بود
![]()
ما رفته بودیم مسافرت ، رفتیم تو یه پاساژ پر از پوشاک فروشی .
کلی گشتیم و من خسته شدم به مامانم گفتم بریم گفت : یه مانتو واسه من پیدا کن که بخرم بعد بریم .
منم رفتم دنبال مانتو گشتن .
به یه مغازه رسیدم که مانکناشو ردیفی چیده بود ولی مانکن اولی یکم به جلو متمایل بود و جلوی دید رو گرفته بود .
منم خواستم یه خوده هلش بدم عقب ولی از اونجا که جا دست نداشت ، دستمو گذاشتم رو سینه ی منکنه و آروم هلش دادم عقب .
من انتظار داشتم که جنس مانکنه از پلاستیک سخت یا فلز باشه ولی در عین ناباوری دیدم چقدر نرمه ؟!!!
بعد بازم در عین ناباوری دیدم مانکنه دستشو که کیف توش بود بلند کرد و محکم زد به دستم و گفت : برو گمشو پسره ی بی شعور .
منم دیدم چه دسته گلی به آب دادم گفتم : خانم ببخشید فکر کردم مانکنی ؟
چشمتون روز بد نبینه ، اوضاع بدتر شد .
دختره فکر کرد بهش تیکه انداختم شروع کرد به فحش دادن و بهدشم رفت .
جاتون خالی چند تا فحش جدیدم یاد گرفتیم
ما رفته بودیم مسافرت ، رفتیم تو یه پاساژ پر از پوشاک فروشی .
کلی گشتیم و من خسته شدم به مامانم گفتم بریم گفت : یه مانتو واسه من پیدا کن که بخرم بعد بریم .
منم رفتم دنبال مانتو گشتن .
به یه مغازه رسیدم که مانکناشو ردیفی چیده بود ولی مانکن اولی یکم به جلو متمایل بود و جلوی دید رو گرفته بود .
منم خواستم یه خوده هلش بدم عقب ولی از اونجا که جا دست نداشت ، دستمو گذاشتم رو سینه ی منکنه و آروم هلش دادم عقب .
من انتظار داشتم که جنس مانکنه از پلاستیک سخت یا فلز باشه ولی در عین ناباوری دیدم چقدر نرمه ؟!!!
بعد بازم در عین ناباوری دیدم مانکنه دستشو که کیف توش بود بلند کرد و محکم زد به دستم و گفت : برو گمشو پسره ی بی شعور .
منم دیدم چه دسته گلی به آب دادم گفتم : خانم ببخشید فکر کردم مانکنی ؟
چشمتون روز بد نبینه ، اوضاع بدتر شد .
دختره فکر کرد بهش تیکه انداختم شروع کرد به فحش دادن و بهدشم رفت .
جاتون خالی چند تا فحش جدیدم یاد گرفتیم
مرسی عجب حرکتی بود خیلی باحال بود از خنده داده همه در اومد اینجا![]()
![]()
نکته ی بسیار مهمی بود.متالیکا جان طبق بررسی های ما مشخص شد شما مشکلی از لحاظ سوتی دادن نداری بلکه این دوستای شما هستن که مثل کاتالیزگر سوتی شما رو فعال می کنن ، آقا هر جا سوتی دادی فعل جمع نوشتی یا اینکه یکی از دوستات باعث سوتی دادنت شد مثلا اگه نونوایی () رو نمیدادن دستت که سوتی نمیدادی .
ما رفته بودیم مسافرت ، رفتیم تو یه پاساژ پر از پوشاک فروشی .
کلی گشتیم و من خسته شدم به مامانم گفتم بریم گفت : یه مانتو واسه من پیدا کن که بخرم بعد بریم .
منم رفتم دنبال مانتو گشتن .
به یه مغازه رسیدم که مانکناشو ردیفی چیده بود ولی مانکن اولی یکم به جلو متمایل بود و جلوی دید رو گرفته بود .
منم خواستم یه خوده هلش بدم عقب ولی از اونجا که جا دست نداشت ، دستمو گذاشتم رو سینه ی منکنه و آروم هلش دادم عقب .
من انتظار داشتم که جنس مانکنه از پلاستیک سخت یا فلز باشه ولی در عین ناباوری دیدم چقدر نرمه ؟!!!
بعد بازم در عین ناباوری دیدم مانکنه دستشو که کیف توش بود بلند کرد و محکم زد به دستم و گفت : برو گمشو پسره ی بی شعور .
منم دیدم چه دسته گلی به آب دادم گفتم : خانم ببخشید فکر کردم مانکنی ؟
چشمتون روز بد نبینه ، اوضاع بدتر شد .
دختره فکر کرد بهش تیکه انداختم شروع کرد به فحش دادن و بهدشم رفت .
جاتون خالی چند تا فحش جدیدم یاد گرفتیم![]()
هنوز هم دارم میخندم![]()
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)