بنویس بابا حسش خود به خود ایجاد میشه...
عجب سوتی هایی میدی تو... خدا آخر عاقبت آقاتو به خیر کنه...
یه سوتی 10 12 ساله هم من بگم. یه روزی رفتم سلمونی... موهامو کوتاه کنم آخه مدرسه گیر میدادن. بعد کوتاه کردم طرف 200 تومان ازم گرفت. بابام 300 تومان بهم داده بود منم کلی حال کردم 100 تومان واسه خودم موند. اومدم خونه مادرم گفت چه قدر کم کوتاه کردی... بابات بیاد دعوات میکنه. منم یه کم فکر کردم دوباره رفتم سلمونی گفتم آقا اگه میشه یه 50 تومان دیگه موی منو کوتاه کنید... چند نفری تو سلمونی بودن زدن زیرخنده...