Executive Order
Alex Mason، روسيه سابق و قزاقستان كنوني - 17 نوامبر 1963
$: اين مرحله پنج روز قبل از ترور جان اف كندي اتفاق افتاده است .
ميسون و وودز به همراه تيم خود ماموريت دارند تا برنامه ي فضايي روسيه به رهبري دراگوويچ رو با كنسل كردن پرتاب موشك ها خراب كنند . ميسون در ميان خرابه هاي موشكهاي از رده خارج وودز را دنبال ميكند و وقتي با دوربين سعي دارد منطقه را زير نظر بگيرد ويور، يكي ديگر از اعضاي تيم، را ميبيند كه توسط كراوچنكو دستگير شده است .
$: ويور به عنوان يك مامور دو جانبه عضو گروه معراج ( Ascension Group ) شده بود كه متشكل بود از چندين دانشمند منتسب به روسها كه روي برنامه ي فضايي كار ميكردند . اما با درست پيش نرفتن نقشه ، لو رفت .
كراوچنكو از ساير اعضاي تيم ميسون ميخواهد كه تسليم شوند اما وقتي جوابي نميگيرد يكي از چشمان ويور را از حدقه در مي آورد .

ميسون (وقتي كه با دوربين ويور را روي صندلي و جلوي كراوچنكو ميبيند): لعنتي، اون ويوره... تو بد شرايطيه
كراوچنكو ( با بلندگو خطاب به ميسون و وودز ): رفيقتون انگار دوست نداره دليل حضورتون رو بگه... تسليم بشيد تا بذاريم زنده بمونيد... اين آخرين هشداره .
وودز: اين ديگه كدوم خريه؟!
ميسون: اسمش كراوچنكويه... معاون دراگوويچ
وودز: هيچ كاري نميتونيم بكنيم ميسون، كارش تمومه
ميسون: ميدونم!
كراوچنكو: خودتون انتخاب كرديد ( و بعد چشمان ويور رو با يك چاقو از كاسه در مياره )
ميسون و وودز پيشروي ميكنند تا هم ويور را نجات دهند و هم به ماموريت خود ادامه دهند . اونها مجبورند از مخفي كاري استفاده كنند تا بيش از اين به ويور آسيبي نرسد براي همين دو گارد روسي را مخفيانه ميكشند و لباس آنها را ميپوشند .
$: دو سوتي كوچك در اين قسمت وجود دارد . يكي اينكه هيچ كدام از دو نفري كه ميسون و وودز كشتند كلاهي كه وودز بعد از كشتن آنها ميپوشد نداشتند ! همچنين وقتي ميسون بند كفشهاش رو ميبنده در اصل هيچ بندي نيست و فقط رو هوا دستش رو ميگردونه .
چند قدم جلوتر بومن و بروكز ديده ميشوند كه آنها هم با كشتن دو نفر ديگر لباس انها رو ميپوشند و به ميسون و وودز ملحق ميشوند .

وودز: اميدوارم تو اون روزايي كه تو وركوتا بودي روسي ياد گرفته باشي ميسون!
وودز ( وقتي ميبيند دو روسي ديگه بهشون نزديك ميشه ): شليك نكن ميسون، از وجود لباس مبدلمون استفاده كن .
( بعد از پيوستن بومن و بروكز به وودز و ميسون وقتي قاتي روسهاي ديگه ميشن و وقتي ميبينن روسها اماده باش شدند ) بومن: حتما جنازه ها رو پيدا كردن...
وودز: شرايطمون خوبه، همون كاري كه اونا ميكنن شما هم بكنيد
$: ميسون و وودز وقتي با بيسيم با همديگر صحبت ميكنند تيم بومن و بروكز را ويسكي صدا ميزنند . ايكس ري هم ناميست كه بومن و بروكز تيم ميسون و وودز را با آن صدا ميزنند .
بدين ترتيب با گول زدن گاردهاي روسي، بومن و بروكز به سمت محل نگه داري ويور ميروند و ميسون و وودز نيز وارد ساختمان نزديك ميشوند .

بومن: ما ويور رو تو ديد داريم... دارن ميبرنش به انبار كنار ساختموني كه شما هستين
ميسون با كشتن روس هاي داخل ساختمان به سقف ميرود تا از آنجا با تيركمان منفجره بومن و بروكز را پشتيباني دهد . بعد از كشتن چندين روسي، ميسون گلوله ي تير كمان را عوض ميكند و با شليك طناب مخصوص به داخل اتاق نگه داري ويور ، با استفاده از پلي كه از طناب به وجود مي آيد به آنجا سر هوايي ميخورند و سرانجام ويور آزاد ميشود .

بازجوكننده: آيا نجات دادن ويور برات مهمتر از ماموريتت ، كشتن دراگوويچ بود؟
ميسون: ويور روسي بود... ولي بچه خوبي بود!
$: ساعتي كه ميسون در اين مرحله در دست دارد واقعا كار ميكند .
با كامل شدن تيم، ميسون و دوستانش به سمت سكوي پرتاب موشك Soyuz 2 پيشروي ميكنند .
$: موشك Soyuz 2 واقعي در حقيقت در سال 1968 به فضا فرستاده شد . همچنين در ابتداي مرحله در نماي دور ديده ميشود كه Soyuz 1 به فضا فرستاده شد .
وودز به ميسون ميگويد كه روي ديوار بمب كار بگذارد تا ويور بتواند وارد اتاق شده و از مركز كنترل پرتاب را كنسل كند ولي به نظر ميرسد كمي دير شده است ؛ تنها راه باقي مانده اين است كه با استفاده از روكت لانچري كه به نظر ميرسد وجودش در آن محفظه اي كه با انفجار ديوار درش شكسته شد كار خدا بوده است موشك را به كل نابود كرد .

ويور: ما بايد اون موشك رو متوقف كنيم... به هر قيمتي كه شده ... نه نه نميتونم متوقفش كنم... خيلي دير شده .
وودز: نقشه ي دوم بومن... ميتركونيمش .
بومن: اين يكي ديگه كارشو تموم ميكنه .
وودز: ميسون... بتركونش
$: ميتوان با تيركمان منفجره هم اين موشك را منفجر كرد .
با انفجار موشك و ريختن تكه هاي آن باقي ماندن در فضاي آزاد كار خطرناكي به نظر مي ايد به همين دليل ميسون و تيمش وارد ساختمان كناري ميشوند .
$: چند نفر از دانشمندان گروه معراج در حال آتش گرفتن ديده ميشوند .

بروكز ( بعد از ديدن دانشمندان در حال سوختن ): حروم زاده هاي بيچاره
وودز: اونا حروم زاده هاي آلمان نازي هستن... لياقت دلسوزي رو ندارن... ما اومده بوديم اونارم بكشيم
...
وودز: بقيه ي دانشمنداي گروه معراج سعي ميكنن از ساختمون فرار كنن... بومن و بروكز شما از اين تونل ها بريد تا اونا رو دور بزنيد... هيچ كس نميتونه از در پشتي فرار كنه .
آنها در راهروها پيشروي ميكنند تا كراوچنكو را به چنگ بياورند اما انگار كمي دير شده و كراوچنكو و دراگوويچ از مهلكه گريخته اند .

( در انتهاي راهرو ) وودز: وقتشه از اينجا در بريم...
ميسون: نه هنوز... بايد دنبال دراگوويچ بريم...
( ميسون در اتاق بازجويي در حالي كه اين قسمت رو ميخواد تعريف كنه حالش بد ميشه ) بازجوكننده: داريم دوباره از دستش ميديم... با من بمون ميسون...
ميسون ( حالش خوب ميشود و ادامه ميدهد ): كراوچنكو قبل از اينكه ما بهش برسيم فرار كرد...
بازجوكننده: شما داشتين نزديك ميشدين... دراگوويچ هم اونجا بود، درسته؟
ميسون: ما كل ساختمون رو گشتيم... نتونستيم اون حروم زاده رو پيدا كنيم .
بازجو كننده ( به بازجوكننده ي كناريش ): اين وقت تلف كردنه... اون توهم ميزنه...
ميسون: اما ما بالاخره ماشين ليمبوي اون رو پيدا كرديم و دنبالش رفتيم...
وودز ( درحالي كه صحنه، ليمبوي منفجر شده رو نشون ميده ): راضي شدي ميسون؟ بهم اعتماد كن ميسون... اون موش كثيف تا الان پودر ذغال سنگ شده...
ميسون: نه نه ... تا وقتي كه بدن مردشو نبينم راضي نميشم...
بازجوكننده: ميسون، آيا تو كشته شدن دراگوويچ رو تاييد ميكني؟
...
ميسون: يه جورايي حس ميكنم اون هنوز زندست...
$: دراگوويچ با اينكه در اين منطقه وجود دارد اما به طور فيزيكي ما اون رو نميبينيم .
$: در انتهاي مرحله ويور به خاطر در امدن چشمش استفراغ ميكند !