مشاعره سنتی

[*IN*]

یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست

جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست


حالیا خانه برانداز دل و دین من است

تا در آغوش که می‌خسبد و همخانه کیست

[masud-000000]

تاکی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آمد شب هجران تو یا نه؟
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه...

[*IN*]

هزاران غم بدل اندوته دیرم

هزار آتش بجان افروته دیرم


بیک آه سحر کز دل برآرم

هزاران مدعی را سوته دیرم

[knight 07]

مومنان معدود ليك ايمان يكى
جسمشان معدود ليكن جان يكى
غير فهم و جان که در گاو و خر است
آدمى را عقل و جانى ديگر است
مثنوی معنوی

[sise]

تا چند اسیر عقل هر روزه شویم
در دهر چه صد ساله چه یکروزه شویم

در ده تو بکاسه می از آن پیش که ما
در کارگه کوزه‌گران کوزه شویم

[معرق]

من این دلق ملمع را بخواهم سوختن روزی
که پیر مِی فروشانش به جامی بر نمی گیرد

حافظ

[water_lily_2012]

دل شاه ایران پر اندیشه شد
روانش ز اندیشه چون بیشه شد

فردوسی

[4MaRyAm]

در خلوتی که ره نیست پیغمبر صبا را
آن‌جا که می‌رساند پیغامهای ما را

گوشی که هیچ نشنید فریاد پادشاهان
خواهد کجا شنیدن داد دل گدا را

فروغی بسطامی

[knight 07]

آن لطافتها نشان شاهدى است
آن نشان پاى مرد عابدى است
مثنوی معنوی

[Dew Drop]

تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد

گر چشمه زمزمی و گر آب حیات
آخر به دل خاک فرو خواهی شد

خیام