نمیدونم کی این نویسنده های ایرانی میخوان یه داستان درست حسابی بنویسن ...
اخه چرا همه چیرو داره به هم ربط میده![]()
نمیشد ستایش یکی دیگه باشه ...
خیلی مسخره ش کردن
نمیدونم کی این نویسنده های ایرانی میخوان یه داستان درست حسابی بنویسن ...
اخه چرا همه چیرو داره به هم ربط میده![]()
نمیشد ستایش یکی دیگه باشه ...
خیلی مسخره ش کردن
به نظر من فیلم پیامهای جالبی داره فقط رفتار های بهزاد خیلی بد آموزی داره.
باور کنید توی همون تبلیغ های اول سریال که نشون میداد و ساعتش رو اعلام میکرد (پیش پرده رو میگم)) ، همون قسمت 2 و 3 بود که من گفتم حتما همین دختر کوره ستایشه
واقعا چقدر این فیلم معمایی هست
وا
یعنی یلدا حامله شده؟؟؟؟
یکم زود نیس؟؟
خیلی سریال جالب شده
یلدا حامله ! ستایش پیدا !
فردا حتما
شکوه حامله ! روشنک گم میشه!
سریال دلنوازان دچار ازدواج زدگی استحسین سهیلیزاده پس از تجربه ساخت سریال شبانه «ترانه مادری» و اقبال نسبتا خوب مخاطبان، سراغ سریال مناسبتی«آخرین دعوت» رفت و حالا سریال شبانه«دلنوازان» را روی آنتن شبکه 3سیما دارد؛ سریالی با موضوع تکراری ازدواج.
آنچه در این سریال واضح است اینکه سهیلیزاده دغدغه جوانان را تنها در ازدواج و مسائل پیرامون آن دانسته و فراموش کرده است که یک جوان در جامعه امروزی مشکلاتی فراتر از اینها دارد.
داستان از این قرار است که پسری به نام «بهزاد» برخلاف میل خانوادهاش با دختری ازدواج میکند که از لحاظ خانوادگی از وضعیت مناسبی برخوردار نیست و پدرش گم و گور شده است.
«دلنوازان» از ریتم تندی برخوردار است و زندگی «یلدا» تعلیقی را که باید، تا حدودی در داستان ایجاد کرده اما اشکال در اینجاست که مخاطب از همان ابتدای داستان فهمیده است که این خانواده ریگی در کفش دارند و عموی یلدا فقط درصدد ظاهرسازی است و در اصل شیادی بیش نیست.
در این میان آنچه در زندگی «مهتاب» و «روشنک» هم وجود دارد همان دغدغه ازدواج است و گویا چیزی فراتر از آن در زندگی آنها نیست. آنچه تا اینجا گفته شد فقط بحث روایت است و روایت هم گویا در این سریال دچار ازدواجزدگی شده است.
در حوزه شخصیتپردازی، شخصیتها تکبعدی تعریف شدهاند و این یکی از اشکالهای اساسی کار است؛ اینکه ما در مهتاب چیزی جز سپیدی نمیبینیم، غم در وجود این کاراکتر جایی ندارد و جای خود را فقط به مهربانی و فرشتهکنشی داده است. این شخصیت آنقدر از خودگذشته است که خود را فراموش کرده و دائما درصدد این است که ناپاکیها را از وجود دیگران بزداید و از ابتدای داستان تا بدینجا فقط و فقط از روشنک یک سیر اخلاقی دیدهایم و جز آن چیزی نبوده است.
«رامین بیات» یک پسر شیطان است؛ از آن دست پسرهایی که تنها وظیفهاش خنداندن است و در هنر مکتوبمان به وفور در داستانهای مودبپور نمونهاش را خواندهایم. او فقط میخنداند و کاری جز این هم ندارد. این شخصیت رو است و یکرنگیاش گاه تا مرز راه رفتن روی اعصاب تماشاچی هم پیش میرود.
این نوع شخصیتپردازی منسوخ شده است و جایی در سریال و تلویزیون ما ندارد و سهیلیزاده اگر خاطرش باشد، میتواند رجوع کند به همان «ترانه مادری» و از شخصیت دانیال حکیمی الگو بگیرد؛ کاراکتری بسیار چندلایه که تماشاچی با او همذاتپنداری میکرد؛ گاه به او ناسزا میگفت و گاه او را تحسین میکرد اما اگر مثلا نمونه آن در این سریال بخواهد بشود عموی یلدا یا «اتابک» باید با قاطعیت گفت که سهیلیزاده در این امر شکست خورده است.
طراحی صحنه و لباس یکی از نقاط عطف سریال است که خیلی خوب و بجا صورت گرفته است؛ رنگ لباسها گویای احوالات درونی است و زمینه رنگی که در خانه بهزاد یا خانه مادر بهزاد وجود دارد هم میتواند از وضعیت زندگی آنها بگوید. در حالت کلی سریال «دلنوازان» میتواند سریالی باشد که اوقات فراغت تماشاچیان ثابت خودش را پر کند و دیگر هیچ... .
منبع: وطن امروز
آیا چیزی مخوف تر و راز آلودتر از ازدواج در جامعه امروز یافت میشود؟!سریال دلنوازان دچار ازدواج زدگی است
اولین چیزایی که بعد از فراغت از تحصیل میتونن ذهن یه جوون ایرانی رو به خودش مشغول کنن شغل و جایگاه اجتماعی و بعد ازدواجهآنچه در این سریال واضح است اینکه سهیلیزاده دغدغه جوانان را تنها در ازدواج و مسائل پیرامون آن دانسته و فراموش کرده است که یک جوان در جامعه امروزی مشکلاتی فراتر از اینها دارد.
خانواده های مورد بحث در سریال خدا رو شکر جووناشون همه به برکت تامین مالی خانواده شون صاحب یه شغلی (اونم از نوع درست و حسابی!) بودن (حداقل در حالت پیش فرض ابتدای قصه که طبق معمول هنوز هیچی بهم نریخته بود.)
ضمنا موضوع روابط عاطفی و عاشقانه چیزی نیست که در داستانهای خارجی از این دست هم که ملودرام باشن نادیده گرفته بشه؛ فقط نوع روابطشون فرق میکنه که ممکنه فقط در حد دوستی بمونه و به ازدواج ختم نشه؛ ولی خب ما ملاحظاتی داریم که نمیتونیم اونا رو زیر پا بذاریم.
این یکی پای ثابت ایراداتیه که از کارهای داستانی ایرانی در هر حوزه ای (تلویزیون، سینما، تئاترشو خدا وکیلی نمیدونم!) گرفته میشه و دلیل اون هم که واضحه: ضعف فیلمنامه که با شتابزدگیها و محدودیتهای فعلی نمیشه حالا حالاها انتظار رفع این مشکلو حداقل در کارهای روتین داشت.در حوزه شخصیتپردازی، شخصیتها تکبعدی تعریف شدهاند و این یکی از اشکالهای اساسی کار است
صد در صد موافقم و حتی انگار خود بازیگر نقش مهتاب هم از این "به شدت مثبت بودن" ابراز نارضایتی کرده بوده.اینکه ما در مهتاب چیزی جز سپیدی نمیبینیم، غم در وجود این کاراکتر جایی ندارد و جای خود را فقط به مهربانی و فرشتهکنشی داده است. این شخصیت آنقدر از خودگذشته است که خود را فراموش کرده و دائما درصدد این است که ناپاکیها را از وجود دیگران بزداید و از ابتدای داستان تا بدینجا فقط و فقط از روشنک یک سیر اخلاقی دیدهایم و جز آن چیزی نبوده است.
البته شخصیت ستایش هم دقیقا مشکل مهتابو داره!
که طبق نقد نوشته شده هم واضحه که این مطلق بودن هم ناشی از همون ضعف شخصیت پردازیه.
موافق نیستم؛ کما اینکه در قسمتای اخیر هم حالا عمدا یا سهوا نشون داده شد که رامین هم میتونه تلافی هایی (هرچند کوچیک و بی اهمیت) رو سر همسرش دربیاره اونم بدلیل اینکه سر سمت همسرش در دفتر کار و اینکه زیر دست اونه دلش پر بوده و دستورهای اون براش عقده شده بوده.«رامین بیات» : این شخصیت رو است و یکرنگیاش گاه تا مرز راه رفتن روی اعصاب تماشاچی هم پیش میرود.
رامین چون آدم شوخ و پرروئیه (مثل بقیه اعضای خانواده ش) در برقراری ارتباط با دیگران راحت و حتی صمیمیه؛ ولی اونطور هم نیست که همه درونیاتشو حتی برای همسرش بروز بده و گاهی اوقات وقتی همه درونشو خالی میکنه طوفانی میشه.
+ طراحی گریم و اجرای اون.طراحی صحنه و لباس یکی از نقاط عطف سریال است که خیلی خوب و بجا صورت گرفته است
Last edited by H a m e e d; 03-11-2009 at 01:00.
گره اصلي داستان «دلنوازان» به دست دكتر زند باز ميشود
خبرگزاري فارس: بازيگر نقش «دكتر فرهاد زند» گفت: اين فرد يك پزشك غير متعارف است كه از قضا گره اصلي داستان نيز به دست او باز ميشود.
مهدي ماهاني در گفتوگو با خبرنگار راديو و تلويزيون فارس، درباره نقش دكتر زند در سريال «دلنوازان» اظهار داشت: در اين سريال بايد يك دكتر غير متعارف را به تصوير ميكشيدم و هر شب در مدت زمان كوتاه بازي خود، سعي كردهام به اين هدف برسم و بازي خوبي ارائه كنم چرا كه به نظر من، تهيه كننده سينما و تلويزيون وقت ندارد هرشب پاي تلويزيون بنشيند تا بالاخره بازي من را ببيند و از من براي حضور در آثارش دعوت كند. براي همين، من هر شب، در بخشهايي از بازيام كه روي آنتن ميرود، به گونهاي ايفاي نقش ميكنم كه نقشم كاملا به چشم بيايد و همان بخشهاي 40 ثانيهاي هم در ذهنها بماند چون براي من كيفيت كار مهمتر از كميت است.
ماهاني درباره نقش خود گفت: دكتر زند اصلا قابل حذف از سريال نيست و كليد اصلي داستان به دست دكتر زند باز ميشود. ما در اين سريال اول بعد پرخاشگري اين فرد را داريم، بعد يأس و بعد هم بخش بازگشت به زندگي او را داريم. خوب يك بازيگر به جز اينها به چه فرصت و زماني نياز دارد تا خود را نشان بدهد؟
بازيگر نقش دكتر فرهاد زند در ادامه گفتوگو با فارس افزود: بعد از آقاي مهام و سهيليزاده كه مرا قابل دانستند كه در اين سريال ايفاي نقش كنم، تشكر ميكنم. آنها به من اعتماد كردند تا در اين سريال حضور داشته باشم و خودم را مديون آنها ميدانم. چون بازيگران حرفهاي بسياري براي اين نقش آمده بودند اما آقاي سهيليزاده كار را به من سپرد. زمان كم بود و من فرصت آزمون و خطا نداشتم و نميتوانستم سكانسهاي خود را خراب كنم. من يك آدم عادي هستم كه قرار بود نقش يك دكتر غير عادي را بازي كنم.
وي با بيان اين كه قصد دارم بعد از اين كار، حتما يك نقش طنز را ايفا كنم چون فكر ميكنم از پس طنز موقعيت خيلي خوب برميآيم، اظهار داشت: من هيچ وقت كليشه نميشوم. مدام در حال تغيير نقشهايم هستم و سعي كردهام كه خيلي به تكرار نرسم. دكتر زند يك دكتر 30 ساله است كه تازه از خارج آمده و متأسفانه كاري كه خوب از آب در ميآيد و نظر منتقدان را به خود جذب ميكند، از سوي برخي مورد نقد شديد قرار ميگيرد. البته اگر بخواهيم ايراد بگيريم، دائم ميتوان ايراد گرفت اما اين منصفانه نيست.
وي با بيان اين كه سهيليزاده كارگردان باكلاسي در حوزه خود است و رگه جوان پسندانهاي در كار خود دارد و به جوانان بها ميدهد، تصريح كرد: از روزي كه فيلمنامه را گرفتم فقط 4 سكانس بازي داشت اما مطمئن بودم كه ميتوانم از پس آن بربيايم. خوشبختانه اين بازي به چشم مردم آمد و آن را از عكس العملهاي مردم فهميدهام.
وي درباره سابقه كاري خود در سينما و تلويزيون نيز گفت: من اولين كار تلويزيونيام، سريال «سپيد جامگان» به كارگرداني آقاي درويش بود كه در همان اوايل متوقف شد. پس از آن هم در سريال «فرار بزرگ» به كارگرداني محمدحسين لطيفي ايفاي نقش كردم. در آن سالها فيلمسازان من را نميشناختند و خودم، خودم را به سينماگران شناختم. كسي دنبال من نفرستاد و پس از آن هم تلاش كردم تا زحمات خود را با انتخابهاي نادرست خراب نكنم.
وي درباره تفاوت بازيگري در سينما و تلويزيون گفت: همه آدمهاي سينما از فيلتري رد شدهاند كه آنها را پخته كرده است. قانون سينما ميگويد كسي گاف ندهد چون فرصت آزمون و خطا نداريم. همچنين هزينههاي فيلم بالاست و همه سعي ميكنند حرفهاي كار كنند تا هزينهها بالا نرود.
وي افزود: اما تلويزيون در ايران جايگاه خاصي دارد. وقتي سريالي در ايران پخش ميشود در همان شبهاي اول چيزي بالغ بر 50 ميليون نفر آن را ميبينند و اگر از اين تعداد 5 ميليون هم در سطح نقد باشند كافي است اما در سينما در خوشبينانهترين حالت 3 ميليون نفر يك فيلم را ميبينند كه از اين تعداد شايد 300 نفر در سطح منتقد باشند، پس در تلويزيون فضاي نقد و بررسي بيشتري وجود دارد.
وي با بيان اين كه دو فيلم سينمايي «ستايش» و «خيابان 24» از او هنوز اكران نشده، درباره دلايل حضورش در مجموعه «دلنوازان» اظهار داشت: با حضورم در اين سريال خواستم كه پيش زمينهاي ايجاد كنم تا مخاطبان با چهره من آشنا شوند و از فيلمهايم در سينما استقبال كنند. خوش شانسي ديگرم هم اين است كه در اين فيلمهاي سينمايي با بزرگاني نظير جمشيد هاشمپور، بهرام رادان، نيكي كريمي، شيلا خداداد و ... هم بازي بودهام و درسهاي بسياري از آنها فرا گرفتم.
وي گفت: خواستم كه خالي از طرفدار نباشم و الان از جايگاهم راضي هستم. دوست ندارم چهرهام به قدري ديده شود كه مخاطب زده شود.
خدا خیرت بده دوست من ولی خبر گزاری بهتر نداری تو دم دستت ؟؟
؟؟؟خبرگزاري فارس:
شما اگه اخبار فرهنگی (مثل رادیو تلویزیون و سینما) رو دنبال کنی ، به نظر من به آپدیت ترین خبرگزاری ، همین فارسه!!
حالا اگه بخش سیاسی و .. اونطوریه ، دلیل نمیشه که همه بخشهاش مشکل داشته باشند
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)