اقا دمت گرم
فیلم stayخوب بود ولی نفهمیدم اخرش مرد یا نه؟
گفتم فیلم رو خودم نقد میکنم. ولی از حق نگذریم فیلمی نبود که راحت بشه درکش کرد و من خودم بعضی از پلان ها رو نفهمیدم. در کل STAY فیلمی نبود که بخوای آخرش رو حدس بزنی ، یعنی این کار یه جور اشتباهِ و نه حدست درست از آب در میاد و نه میفهمی فیلم چی شد. یه چیز مهم رو هم بگم که نباید به فیلم با عنوان فیلم تخیلی نگاه کنیم . من درباره فیلم طبقه بندی شده توضیح میدم ، یعنی از اول تا آخر فیلم رو به ترتیب نقد میکنم. فیلم شاید داستانی میان مرگ و زندگی بود ، عالمی به نام برزخ !!!
وقتی فیلم شروع میشه هنری رو زمین نشسته و ماشینش داره میسوزه و ماشینهای دیگه همه پشت سر هنری واستادن و نه بوقی مزنن و نه اعتراضی میکنن، که این شاید به معنای آغازی به وسیله هنری باشه و این که اونجوری که هنری میخواد پیش میره. یکی از دلایلش هم می تونه این باشه که چون هنری یه جورایی داستان رو روایت میکنه هر جوری دلش میخواد عمل میکنه.
در فیلم کاملا مشهودِ که هنری خودش رو سرزنش و نکوهش میکنه. دلیلش هم اینه که هنری راننده ماشینی بود که تصادف کرد و همه سرنشیناش ( مادرش ، پدرش و آتنا نامزدش ) از بین رفتن.
در این عالمی که هنری اون رو رهبری میکنه دو نفر دیگه هم وجود دارن و دلیل این که این دو نفر رو انتخاب میکنه رو در آخر فیلم میبینیم. وقتی داخل مطب سام میشه اولین حرفی که میزنه اینه که امروز بعد ازظهر تگرگ میاد !!! و ما میبینیم وقتی که هنری داره با نامزدش لایلا صحبت میکنه تگرگ میاد.
دفعه بعد داخل مطب سام ، سام به هنری میگه چیزایی که تو فکرت میاد رو کاغذ بنویس و اون مینویسه : هی دکتر فاستر ، فردریکم . چند لحظه بعد یه نفر وارد میشه و همین جمله رو میگه و اون مرد مریض سام بوده.
در فیلم یه پلان هست که دیالوگ هاش و شخصیت هاش چندین بار تکرار میشن : پسر بچه ای که با مادرش از خیابون رد میشه و بادکنکش از دستش ول میشه و مردی که اونجا واستاده میخواد بادکنک رو بگیره و وقتی موفق نمیشه میگه : ببخشید ، رفت پیش بادکناکای دیگه !!! این شاید خیلی معنا و مفهوم داشته باشه ، شاید منظور کارگردان ما انسانهاییم که وقتی میمیریم روحمون پرواز میکنه و میره پیش باقیه اونایی که مردن.
یکی از چند سکانس جالب و ظریف برای من اونجایی بود که هنری توی یه کنفرانس نشسته و داره به حرفای استادش گوش میکنه و اون هم داره درباره چند نقاشی که به طور اسلاید عوض میشن توضیح میده و به یکی از نقاشیها اشاره تقربا کاملی میکنه. نقاشی فرانسیسکو گویا ، با نام سوم ماه مه ، رنگ روغن روی بوم و در سال 1814 میلادی. گویا نقاشی اسپانیایی بود که سه استاد داشت : ولاسکوئز ، رامبراند و « طبیعت » . گویا نقاشی بود که با همه نقاشان دوره خودش فرق میکرد . نقاشی که به بررسی و تحلیل مسال عمده حیات بشری پرداخت و انتقادش از شرارت و تباهی انسانی و نحوه پرداختی که به این مسائل داشت اون رو متفاوت کرده بود. در سوم ماه مه گویا تصویری از نفرت ، عناد و وحشت رو به وضوح میشه دید. مردی که با لباس سفید برای حفظ جان خودش التماس میکنه و دوست نداره بمیره ، تصویری از هنری فیلمه.
هنری میاد بیرون و با سام صحبت میکنه ،چند لحظه بعد همه اونایی که داخل سالن کنفرانس بودن بیرون میان و جالب انجاست که همه دوقلو هستن ، من خودم شخصا در این باره چیزی نفهمیدم و اگر کسی چیزی فهمید حتما بگه.
هنری میخواد در روز تولد 21 سالگیش خودکشی کنه چون نقاشی که الگوی اونه در روز 21 سالگی خودش رو میکشه و میگه : خودکشی ظریف نهایت یه کار هنریه !!! واقعا هم همینطوریه . نه؟؟؟
اون سکانسی که سام و لایلا توی خونه هستن و لایلا سام رو هنری صدا میزنه ، اگه توجه کنین ما باید اون لحظه از گوش سام جمله لایلا رو بشنویم نه از دهان لایلا.
در قسمتی دیگه که سام ولیلا دارن غذا میخورن ، لایلا کلوچه خوش شانسی سام رو برمیداره و اون رو بلند میخونه : زندگی بهت لبخند میزنه و مشکلات تموم میشه !!! این رو یه بار دیگه هنری به سام گفته بود ، و آیا واقعا مشکلات تموم میشه ؟؟؟ آیا زندگی به آدم لبخند میزنه؟؟؟
قسمت بعدی سام داره با دکتر پترسون یا همون پدر هنری شطرنج بازی میکنه و هنری داخل میشه و میگه : پدر ، تو اینجا چه کار میکنی؟ و در جواب پترسون میگه : دارم شطرنج بازی میکنم ( در عین خونسردی ) . هنری : تو مردی ، دیدم که مردی . وقتی پترسون از اونجا میره هنری به سام میگه : اون راجع به من چیزی نگفت ؟ اون پدر منه. همه این حرفایی که هنری در این پلان میزنه و شخصیت پترسون برخاسته از عذاب وجدانِ هنریه . چون خودش رو در مرگ پدر و مادر و نامزدش مقصر میدونه .
بعد از پایان صحبت های سام و هنری در سکانسی قبلی ، وقتی اونا دارن از پله های آبی پایین میرن یه نمای زیبایی از این پله ها میبینیم . رنگ پله ها ، حالت شیشه ای اونا ، حرکت دوربین خیلی قوی کار شده و این نشون دهنده اینه که فیلم از نظر هنری چیری کم نداره.
صحنه ای که سام و دکتر رن میخوان وارد خونه هنری بشن ، مردی که داره در خونه هنری رو باز میکنه یه دسته کلید بزرگ داره که شاید خیلی عجیب باشه و از اون عجیب تر به راحتی پیدا کردن کلید خونه هنریه. این می تونه به معنی بزرگی این دنیا باشه و این که هنری فقط یه قسمت کوچیک از اونه و خیلی های دیگه هم هستن. وقتی وارد خونه میشن روی تمام دیوارها یه کلمه نوشته شده : Forgive و به معنای بخشش و آمرزش . این ها همه دلیلش احساس گناهِ ، آدمی که خودش رو گناه کار میدونه و میخواد با این کار خودش رو از عذابی که میکشه راحت کنه.
در سکانس بعدی دوباره همون پسربچه ( با بادکنکش) با مادرش داخل پارک قدم میزنن و هنری هم یه جا ایستاده . پسر بچه میگه : مامان ، بابا ( اینجا فکر کنم میگه بابا ، درست نشنیدم ) میمیره؟؟؟ و هنری به اونا نگاه میکنه.
تنها قسمتی که لایلا نقش به سزایی داره و قراره یه حرف مهم و معنی داری رو بزنه قسمتیه که داره با سام صحبت میکنه و میگه : وقتی میخواستم خودم رو بکشم با خودم دو تا تیغ بردم ( تو حموم ) که اگر بی حال شدم و تیغ اولی از دستم افتاد با دومی کار رو تموم کنم ، تصور بکن انقدر از زندگی بیزار شده بودم. ( سام اون رو نجات میده ) . این چیزی که لایلا در اینجا بهش اشاره میکنه برمیگرده به زندگی ما آدما ، زندگی کردنی که دلیلش رو نمیدونیم و شاید یه روزی همچین کاری بکنیم.
یه قسمت از فیلم ( سام میره پیش مادر هنری ) رو توضیح نمیدم چون چیز جالبی نداشت. فقط قسمتی که پلیسِ به سام میگه چشمای مادر هنری چه رنگی بود رو یادتون باشه تا بگم.
وقتی سام داره دنباله آتنا ( نامزد هنری ) میگرده با یه تاکسی به چندین رستوران سر میزنه و به رستوران آخر میرسه و میشینه. اینجا تصویر به دوربین ذهنی (Subjective Camera ) تبدیل میشه. یعنی ما تصویر رو از درون چشمهای بازیگر میبینیم. سام از لای دو تا شیشه دودی به مردم نگاه میکنه و این ادامه داره تا وقتی که میتونه آدرس آتنا رو از اون زن سیاهپوست بگیره.
یکی از قسمتهای دیگه ای که جالب بود اونجاییه که سام داره از پله های مارپیچ پایین میره و با آتنا ملاقات میکنه و با اون دوباره همون پله ها رو پایین میره اما آتنا رو گم میکنه و میفته زمین. ادامه پله ها رو که پایین میره دوباره به همون جایی میرسه که قبلا آتنا رو دیده بود و آتنا هم داره هموم کارهایی رو میکنه که قبلا انجام داده بود.
و باز هم یکی از قسمتهایی که من خیلی خوشم اومد قسمتی بود که هنری میره به خونه پترسون ( پدرش ) و کنار در می ایسته. برق خونه قطع و وصل میشه ، تاریک میشه و دوباره روشن میشه و این نماد شرم هنری و خجالتی که از پدرش برای عملی که انجام داده میکشه . هنری میگه : خواستم یه بار دیگه ببینمت و بعد از اون با حالت ملتمسانه ای میگه : نمیخوام برم پدر ، نمیخوام بمیرم . وقتی هنری دستاش رو میزاره روی چشمای پدرش و اون دوباره میتونه ببینه ، موسیقی زیبایی زده میشه . هنری به یک نفر زندگی می بخشه در حالی که خودش داره نابود میشه و از بین میره . این رو در انجیل بهش اشاره شده که مسیح این کار رو میکرده ( البته نه دقیقا مثل این ).
سکانسی که سام میره به سمت کتابفروشی ، تو خیابون با همه فرق میکنه ، رنگ شلوارش که رنگی روشنیه ( در تمام فیلم شلوار های کوتاه میپوشه ) و یا این که همه چتر دارن به غیر از اون.
وارد کتابفروشی که میشه روی دیوار یه نقاشی که هنری اون رو کشیده و کتابفروش اون رو در برابر کتابهایی که هنری اونا رو ازش خریده ، گرفته. نقاشی تصویر پلی هست که هنری قراره اونجا خودکشی کنه.
اون قسمتی که سام از تصویر خارج میشه و هنری از در مترو پیاده میشه یه دیزالو تمام تنه رخ میده ، یعنی یه نفر محو میشه و در جای اون یه نفر دیگه ظهور پیدا میکنه.
از اینجا به بعد موضوع فیلم هیجانی میشه ، سام میره دنبال هنری . لایلا توی خونه داره نقاشی هاش رو جابه جا میکنه که روی یکی از نقاشی ها امضای هنری هست. نقاشی رو که نشون میده روش چندین بار همون نوشته بخشش ( Forgive ) تکرار شده.
توی مترو سام پترسون رو میبینه و پترسون به سام میگه : همیشه فکر میکردم چشمات قهوه ایه !!! اینجا همون موضوعیه که گفتم بعدا میگم . رنگ چشمای مادر هنری قهوه ای بوده و پدرش فکر میکنه رنگ چشمای همه قهوه ایه چون رنگ چشمای همسرش این رنگی بوده. در چهره پترسون میشه فهمید که اون هنری رو بخشیده و عفو کرده. مردی که دوباره متولد میشه و دوست داره همه چی رو ببینه .
هنری کنار خیابون واستاده و داره از سرش خون میچکه ، دوباره هموم پسربچه میاد و میگه : مامان ، آقاهه میمیره؟ مادرش میگه : امیدوارم نمیره ، فکر نمیکنم.
اون جلوه های ویژه که گفتم خیلی زیبا هستن رو بر روی پل وقتی که هنری میخود خودش رو بکشه میبینیم. تارهای نوری که در حال عبور هستن. سام به هنری میگه : دفعه اولی که دیدمت گفتی دیگه نمیدونی چی حقیقته و من گفتم میدونم ولی من اشتباه گفتم ، من نمیدونم. هنری به سام میگه : خودت ، خودت واقعی هستی.
لحظه ای که هنری خودش رو میشکه ما فقط نور رو میبینیم و اون نور تبدیل به نور چراغ قوه سام میشه و اینجا داستان فیلم رو میفهمیم. اگه توجه کرده باشین همه افرادی که از اول فیلم تا اون لحظه در فیلم حضور داشتن ( به غیر از پدر ، مادرش و آتنا ) بالای سر هنری هستن ، اما نه در نقشهایی که میدیدیم. اینجا سام همسر لایلا نیست و لایلا یه پرستاره . سام به هنری میگه : با من بمون اینجا حلقه ای رو که از اول فیلم در دست سام میبینیم رو در دست هنری میبینیم. اینجا دوباره همون پسره از مادرش میپرسه : اون آقاهه میمیره ؟ و مامانش میگه : نه الان آمبولانس میرسه.
همه متفرق میشن و میرن . هنری به لایلا میگه : پیشم بمون ، تنهام نذار و لایلا میگه : تو تقصیری نداشتی.
اینجا دوباره آغاز زندگی رو میبینیم. وقتی سام به لایلا میگه : دوست داری با هم بریم یه جا قهوه بخوریم ؟ من امشب خوابم نمیاد و لایلا میگه : بدم نمیاد.
و آیا هنری مرد؟؟؟ اگر هنری مرد چرا روی صورتش رو نپوشوندن؟؟؟ و چرا تصویر ( در لحظه ای برانکارد رو بلند میکردن ) از چشمهای هنری ( دوربین ذهنی ) روایت میشد؟؟؟ شاید این موضوع زیاد مهم نباشه و زنده بودن یا مردن هنری برای کارگردان اهمیتی نداشته باشه .
در آخر فکر میکنم هنری می خواست زنده بمونه و این رو از سام میخواست ، سام در قسمتی از فیلم لایلا رو نجات میده و میتونه این کار رو انجام بده و یا هنری میخواست بخشیده بشه و عذاب وجدان نداشته باشه.
در تیتراژ پایانی فیلم وقتی یه صدا اسم فیلم رو میخونه واقعا بیخوده !!! اصلا درست اسم فیلم رو نمیخونه و خیلی معمولی میگه : بمان !!! در صورتی که باید اسم فیلم رو یه جورایی به حالت درخواست بگه.
ممنون هکتوریست جان...
فیلمش خیلی ماوراءی بود من که تا اخرش نفهمیده بودم قضیه چیهییهو اخر فیلم همه ی گره ها باز شد !!!
امیدوارم بازم از این سبک فیلم ها پخش کنن.
موفق باشید
سینما 1 فیلمهایی که میخواد در اسفندماه بده معرفی کرد.
بوئنس ایرسی (که معرفی شد)
شب به خیر و موفق باشید
مرد بدون گذشته
سرزمین فراوانی
من که خيلی لذت بردم به نظرم معرکه بود
کارگردان : Ian Gabriel
بازیگران :
Quanita Adams
Christo Davids
Zane Meas
مدت زمان : 112 دقیقه
محصول : 2004 ، آفریقای جنوبی
ژانر : درام
بخشش" به کارگردانی یان گابریل روز جمعه چهارم اسفندماه در قالب برنامه سینما چهار پخش میشود.
این فیلم در سال 2004 به کارگردانی یان گابریل و بر مبنای فیلمنامه ای از گرگ لاتر ساخته شد. در این فیلم بازیگرانی چون آرنولد ووسو، کوانیتا آدامز، کریستو دیویس و زین میس به ایفای نقش پرداختند. این فیلم محصول آفریقای جنوبی و 112 دقیقه است.فیلم سینمایی "بخشش" به تاثیرات سیستم آپارتاید و مشکلات "آشتی" می پردازد. تریتوس کوئتزی در دوران آپارتاید یک افسر پلیس بود. او مسئول شکنجه و مرگ دانیل گروتبوم یک مبارز آزادیخواه جوان است. پس از سقوط آپارتاید، ترتیوس در "کمیسیون حقیقت و آشتی" محکوم می شود. او به ساحل غربی و دهکده کوچک پاترنوستر سفر می کند تا خانواده دانیل را ببیند و خواهان "بخشش" آنها شود. فیلم "بخشش" روز جمعه چهارم اسفندماه در برنامه سینما چهار نقد و بررسی می شود.
از اونجایی که قرار شد فیلم های قشنگ رو معرفی کنیم پس :
جمعه ساعت یک و نیم ظهر نمایش فیلم دشمن ملت از شبکه ی پنج...(ممکنه یه ربع دیر تر شروع شه)
دشمن ملت "Enemy of the State"
کارگردان
Tony Scott
با بازی
Will Smith ، Gene Hackman، Barry Pepper
محصول 1998 "امریکا"
مدت زمان :140 دقیقه (ارجینال فیلم)
خلاصه :
تونی هنگامی که جلوی یک هتل ایستاده مورد حمله قرار می گیرد.دوستش لاری به کمکش می شتابد وبا
مهاجمان درگیر می شود.وکیل انها معتقد است که موضوع نباید به دادگاه کشیده شود و تلاش می کند تا...
و اما صد فیلم این هفته...
تغییر مسیر "Changing Lanes"
کارگردان
Roger Michell
با بازی
Ben Affleck ، Samuel L. Jackson ، Kim Staunton ،Toni Collette
محصول 2002 "امریکا"
مدت زمان : 99 دقیقه
خلاصه:
این داستان بین یک وکیل و یک کارمند بیمه رخ میدهد که زندگیشان به خاطر یه تصادف در اتوبان به هم گره می خورد.وکیل باید تا چند دقیقه ی دیگر
برای دفاع از موکل خود در دادگاه حاضر شود اما مدارک را پیش مرد دیگر جا می گذارد.از طرفی مرد دیگر هم باید هرچه سریعتر خود را به دادگاه خانواده
برساند.این دومرد با لجبازی شرایط را برای یکدیگر بدتر می کنند تا ...
پس فیلم های این هفته عبارتند از ...
بوئنسی ایرسی پنج شنبه شب از سینما یک
دشمن ملت جمعه ساعت یک و نیم ظهر از شبکه ی پنج
بخشش جعمه شب از سینما چهار
تغییر مسیر جمعه شب از صدفیلم
( البته امکان داره فیلم های دیگه ای رو جایگزین کنن .امیدوارم این اتفاق نیفته تا ما هم ضایع نشیم.)
موفق باشید
![]()
ای بابا ، مثل این که صدا و سیما تایپیک ما رو دیده ، خواسته ضد حال بزنه . هر فیلمی ما معرفی کردیم اینا نشون ندادن . بی خیال. این هفته سینما و ماورا می خواد بترکونه و فیلم دشت گریان رو نشون بده . زیاد خوشحال نشین که فیلم تکراریه. ولی به دوباره دیدنش می ارزه. با این هفته میشه هفته فیلم تکراری.
ولی خبر توپ بدم حالیشو ببرین. سینما1 واقعا میترکاند !!! البته فکر میکنم هنوز واسه معفی فیلمهاش زود باشه . فعلا کف میکنیم !!!![]()
راستی تایپیک خوابیده ها !!!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)