تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 366 از 934 اولاول ... 266316356362363364365366367368369370376416466866 ... آخرآخر
نمايش نتايج 3,651 به 3,660 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #3651
    پروفشنال barani700's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    994

    پيش فرض

    یک قطره از آسمان به دریا که چکید
    در سینه من ستاره ای گشت پدید
    یک چند چنان نرمی قویی وحشی
    امواج به روی بستر من لغزید
    روزی ز پریشانی سر رشته ی بخت
    غواص به دریای دل، آرامم دید
    بگرفت و شکست و گوهرم را بربود
    بگذاشت مرا شکسته و بی امید ...
    در ساحل روزگار پوچم اکنون
    کس دست نیاز بر سر من نکشید
    افتاده و داده گوهر دل از دست
    من یک صدفم تهی دل از مروارید

  2. #3652
    داره خودمونی میشه maryam & m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    92

    پيش فرض وحشی بافقی

    ای گل تازه که بویی ز وفا نیست ترا
    خبر از سرزنش خار جفا نیست ترا
    رحم بر بلبل بی برگ و نوا نیست ترا
    التفاتی به اسیران بلا نیست ترا
    ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست ترا
    با اسیر غم خود رحم چرا نیست ترا
    فارغ از عاشق غمناک نمی‌باید بود
    جان من اینهمه بی باک نمی‌یابد بود
    همچو گل چند به روی همه خندان باشی
    همره غیر به گلگشت گلستان باشی
    هر زمان با دگری دست و گریبان باشی
    زان بیندیش که از کرده پشیمان باشی
    جمع با جمع نباشند و پریشان باشی
    یاد حیرانی ما آری و حیران باشی
    ما نباشیم که باشد که جفای تو کشد
    به جفا سازد و سد جور برای تو کشد
    شب به کاشانه‌ی اغیار نمی‌باید بود
    غیر را شمع شب تار نمی‌باید بود
    همه جا با همه کس یار نمی‌باید بود
    یار اغیار دل‌آزار نمی‌باید بود
    تشنه‌ی خون من زار نمی‌باید بود
    تا به این مرتبه خونخوار نمی‌باید بود
    من اگر کشته شوم باعث بدنامی تست
    موجب شهرت بی باکی و خودکامی تست
    دیگری جز تو مرا اینهمه آزا نکرد
    جز تو کس در نظر خلق مرا خوارنکرد
    آنچه کردی تو به من هیچ ستمکار نکرد
    هیچ سنگین دل بیدادگر این کار نکرد
    این ستمها دگری با من بیمار نکرد
    هیچکس اینهمه آزار من زار نکرد
    گر ز آزردن من هست غرض مردن من
    مردم ، آزار مکش از پی آزردن من
    جان من سنگدلی ، دل به تو دادن غلط است
    بر سر راه تو چون خاک فتادن غلط است
    چشم امید به روی تو گشادن غلط است
    روی پر گرد به راه تو نهادن غلط است
    رفتن اولاست ز کوی تو ، ستادن غلط است
    جان شیرین به تمنای تو دادن غلط است
    تو نه آنی که غم عاشق زارت باشد
    چون شود خاک بر آن خاک گذارت باشد
    مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست
    عاشق بی سر و سامانم و تدبیری نیست
    از غمت سر به گریبانم و تدبیری نیست
    خون دل رفته به دامانم و تدبیری نیست
    از جفای تو بدینسانم و تدبیری نیست
    چه توان کرد پشیمانم و تدبیری نیست
    شرح درماندگی خود به که تقریر کنم
    عاجزم چاره‌ی من چیست چه تدبیر کنم
    نخل نوخیز گلستان جهان بسیار است
    گل این باغ بسی ، سرو روان بسیار است
    جان من همچو تو غارتگر جان بسیار است
    ترک زرین کمر موی میان بسیار است
    با لب همچو شکر تنگ دهان بسیار است
    نه که غیر از تو جوان نیست، جوان بسیار است
    دیگری اینهمه بیداد به عاشق نکند
    قصد آزردن یاران موافق نکند
    مدتی شد که در آزارم و می‌دانی تو
    به کمند تو گرفتارم و می‌دانی تو
    از غم عشق تو بیمارم و می‌دانی تو
    داغ عشق تو به جان دارم و می‌دانی تو
    خون دل از مژه می‌بارم و می‌دانی تو
    از برای تو چنین زارم و می‌دانی تو
    از زبان تو حدیثی نشنودم هرگز
    از تو شرمنده یک حرف نبودم هرگز
    مکن آن نوع که آزرده شوم از خویت
    دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
    گوشه‌ای گیرم و من بعد نیایم سویت
    نکنم بار دگر یاد قد دلجویت
    دیده پوشم ز تماشای رخ نیکویت
    سخنی گویم و شرمنده شوم از رویت
    بشنو پند و مکن قصد دل‌آزرده‌ی خویش
    ورنه بسیار پشیمان شوی از کرده‌ی خویش
    چند صبح آیم و از خاک درت شام روم
    از سر کوی تو خودکام به ناکام روم
    سد دعا گویم و آزرده به دشنام روم
    از پیت آیم و با من نشوی رام روم
    دور دور از تو من تیره سرانجام روم
    نبود زهره که همراه تو یک گام روم
    کس چرا اینهمه سنگین دل و بدخو باشد
    جان من این روشی نیست که نیکو باشد
    از چه با من نشوی یار چه می‌پرهیزی
    یار شو با من بیمار چه می‌پرهیزی
    چیست مانع ز من زار چه می‌پرهیزی
    بگشا لعل شکر بار چه می‌پرهیزی
    حرف زن ای بت خونخوار چه می‌پرهیزی
    نه حدیثی کنی اظهار چه می‌پرهیزی
    که ترا گفت به ارباب وفا حرف مزن
    چین بر ابرو زن و یک بار به ما حرف مزن
    درد من کشته‌ی شمشیر بلا می‌داند
    سوز من سوخته داغ جفا می‌داند
    مسکنم ساکن صحرای فنا می‌داند
    همه کس حال من بی سر و پا می‌داند
    پاکبازم هم کس طور مرا می‌داند
    عاشقی همچو منت نیست خدا می‌داند
    چاره‌ی من کن و مگذار که بیچاره شوم
    سر خود گیرم و از کوی تو آواره شوم
    از سر کوی تو با دیده تر خواهم رفت
    چهره آلوده به خوناب جگر خواهم رفت
    تا نظر می‌کنی از پیش نظر خواهم رفت
    گر نرفتم ز درت شام ، سحر خواهم رفت
    نه که این بار چو هر بار دگر خواهم رفت
    نیست بازآمدنم باز اگر خواهم رفت
    از جفای تو من زار چو رفتم ، رفتم
    لطف کن لطف که این بار چو رفتم ، رفتم
    چند در کوی تو با خاک برابر باشم
    چند پا مال جفای تو ستمگر باشم
    چند پیش تو ، به قدر از همه کمتر باشم
    از تو چند ای بت بدکیش مکدر باشم
    می‌روم تا به سجود بت دیگر باشم
    باز اگر سجده کنم پیش تو کافر باشم
    خود بگو کز تو کشم ناز و تغافل تا کی
    طاقتم نیست از این بیش تحمل تا کی
    سبزه دامن نسرین ترا بنده شوم
    ابتدای خط مشکین ترا بنده شوم
    چین بر ابرو زدن و کین ترا بنده شوم
    گره ابروی پرچین ترا بنده شوم
    حرف ناگفتن و تمکین ترا بنده شوم
    طرز محبوبی و آیین ترا بنده شوم
    الله ، الله ، ز که این قاعده اندوخته‌ای
    کیست استاد تو اینها ز که آموخته‌ای
    اینهمه جور که من از پی هم می‌بینم
    زود خود را به سر کوی عدم می‌بینم
    دیگران راحت و من اینهمه غم می‌بینم
    همه کس خرم و من درد و الم می‌بینم
    لطف بسیار طمع دارم و کم می‌بینم
    هستم آزرده و بسیار ستم می‌بینم
    خرده بر حرف درشت من آزرده مگیر
    حرف آزرده درشتانه بود ، خرده مگیر
    آنچنان باش که من از تو شکایت نکنم
    از تو قطع طمع لطف و عنایت نکنم
    پیش مردم ز جفای تو حکایت نکنم
    همه جا قصه‌ی درد تو روایت نکنم
    دیگر این قصه بی حد و نهایت نکنم
    خویش را شهره‌ی هر شهر و ولایت نکنم

    خوش کنی خاطر وحشی به نگاهی سهل است
    سوی تو گوشه چشمی ز تو گاهی سهل است

  3. 4 کاربر از maryam & m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  4. #3653
    داره خودمونی میشه maryam & m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    92

    پيش فرض

    هادی حسنی
    ______________________________



    جو احساس تو برفی ست من اما داغم

    این چه سری ست که در مرکز سرما داغم



    من پسر خوانده ی هذیانم و ته مانده ی شب

    آتشم آتشم آتش که سراپا داغم



    این پدر سوخته دل را به تو دادم شاید

    یخ احساس مرا آب کنی تا داغم



    من چرا این همه امروز به خود می پیچم

    س س سردم شده اما چ چرا دا داغم



    اگر امروز به فردا برسد می فهمم

    چه بلایی به سرم آمده حالا داغم



    غزلم شروه ی درد است که گرم است هنوز

    جو احساس تو برفی ست من اما داغم

  5. 2 کاربر از maryam & m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #3654
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Apr 2009
    پست ها
    8

    پيش فرض

    گریه ها و اشک های جاری ام سودی نداشت
    او سفر کرد و مرا در خاطرش تنها گذاشت
    از فراق دوری اش هر لحظه ویران گشته ام
    از غم دیدار سیمایش پریشان گشته ام
    آرزویم دیدن چشمان پر غوغای اوست
    آرزوهای دلم بی دوست ویران گشته اند


  7. 3 کاربر از MF21 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #3655
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Apr 2009
    پست ها
    8

    پيش فرض

    نگو بار گران بودیم و رفتیم


    نگو نامهربان بودیم ورفتیم


    همه این ها دلیل محکمی نیست


    بگو با دیگران بودیم و رفتیم


  9. 4 کاربر از MF21 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #3656
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    دریایی مهربان باش

    تا تن به آب دهم

    بی ترس غرق شدن…

  11. 9 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #3657
    پروفشنال barani700's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    994

    پيش فرض

    دیدی غزلی سرود؟ عاشق شده بود
    انگار خودش نبود، عاشق شده بود
    افتاد ، شکست ، زیر باران پوسید
    آدم که نکشته بود، عاشق شده بود

  13. 7 کاربر از barani700 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #3658
    پروفشنال barani700's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    994

    پيش فرض

    من عاشقم

    زیباترین پریچه دریاست،مال من
    من عاشقم، تمامی دنیاست مال من

    آن نغمه های مست، که از باغ می رسد
    وان برگ گل پرنده که برخاست، مال من

    هرشب، نسیم وار ز خوابم گذشته ای
    عطری که در گذار تو پیداست مال من

    جایی که نیستی، همه در اختیار خلق
    هر جا نشسته ای تو، همان جاست مال من

    زان جا که نقش توست به هر گوشه آشکار
    در این جهان، هر آنچه که زیباست مال من

    در عمق چشم های تو از خویش رفته ام
    آن جرعه ای که در ته میناست،مال من

    آن خواهشی که جان مرا سوخت، مال تو
    وان آتشی که از نگاه تو برپاست، مال من

    اینک تمام حسن، گرچه هویداست، مال تو
    آنک تمام عشق،گرچه معماست، مال من

    دکتر منوچهر محمدزاده

  15. این کاربر از barani700 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  16. #3659
    کـاربـر بـاسـابـقـه MOHAMMAD2010's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    10,353

    پيش فرض

    می باره بارون از ته ابر

    میگم دوست دارم از ته قلب

    میگم که تو عشق منی

    تو ، تو، عشق منی

  17. 2 کاربر از MOHAMMAD2010 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  18. #3660
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    عاقبت یک روز مغرب محو مشرق می شود

    عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود


    شرط می بندم که فردایی – نه خیلی دیرودور-

    مهربانی، حاکم کل مناطق می شود


    هم، زمان سهمیه دلهای دل تنگ وصبور،

    هم، زمین ارثیه جانهای لایق می شود


    قلب هرخاکی که بشکافد، نشانش عاشقی است

    هرگلی که غنچه زد، نامش شقایق می شود


    با صداقت، آسمان سهمی برابرمی دهد

    باعدالت، خاک تقسیم خلایق می شود




    عقل هم باعشق، یک جوری توافق میکند

    عشق هم باعقل، یک نوعی موافق می شود


    عقل اگرگاهی هوادارجنون شد، عیب نیست

    گاه گاهی عشق هم، هم رنگ منطق می شود!


    صبح فردا، موسم بیداری آیینه هاست

    فصل فردا، نوبت کشف حقایق می شود


    دست کم، یک ذره درتاب وتب خورشید باش

    لااقل، یک شب بگو : کی صبح صادق می شود؟


    می رسد روزی که شرط عاشقی، دلدادگی ست

    آن زمان، هردل فقط یک بارعاشق می شود!



  19. 5 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 4 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 4 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •