.
بــاز بــاران بــاریـــد
خیــس شــد خـاطــره هـا
مـرحبــا بـر دل ابـری هــوا
هــر کجــا هستــی بــاش
آســمـانـت آبـی
و تمــام دلــت از غصــه ی دنیــا خالــی
.
.
بــاز بــاران بــاریـــد
خیــس شــد خـاطــره هـا
مـرحبــا بـر دل ابـری هــوا
هــر کجــا هستــی بــاش
آســمـانـت آبـی
و تمــام دلــت از غصــه ی دنیــا خالــی
.
میروم که شاید کسی یادم کند...
شاید به یاد من کسی گریه کند...
شاید روزی که بفهمم کسی عاشقم هست...
دیگر عاشق نباشم....
چون دیگر نخواهم بود....
برای کسی که هرگز یادم نکرد...
تنهــــــا کمـے آینـــــده بـا مـا بــــ ود
کــــ ه گذشتــــــ ه از آن هــــ م نـگذشـت
حالِ مـا ایـــــ ن است / ..
(سعیـــد عقیقے )
واسه رفتن همیشه
دل بزرگ ات پر میزد
توی رویاها به بهشت
پشت کوها سر میزد
.
.
.
اما اون شد که میخواستی
تا این که یک روز صبح زود
هیچی جز سفر برات
تو زندگی ات مهم نبود
حالا وقته رفتنه
برو دیگه معطل نکن
نیرو تو میون این گرداب شهر هدر نکن
برو ای نا اهل و نا آرام و بی پروا برو
برو تا افسانه ای باشی برای جاده ها
برو امروز همین حالا ... آروم و بی صدا
از آهنگ "افسانه ی جاده ها" از هومن اژدری
از معدود شاگردان "فریدون فروغی"
با قلم مي گويم:
اي همزاد، اي همراه،
اي هم سرنوشت
هر دومان حيران بازي هاي دوران هاي زشت.
شعرهايم را نوشتي
دست خوش؛
اشك هايم را كجا خواهي نوشت ..؟
پاکترین هوای دنیا ، متعلق به لحظه ای ست که دلم هوایت می کند ...
خدایــــــــــــــــــا ...
به حد کافی خیال بافتم !..
و تنم کردم ..
یه کم واقعیت شیرین ..
لـــطــفــــــــــأ
دیگه چیزی مــــن و یــــــادِ نبودن هاتـــــ نمی ندازه
این احساسِ فراموشـــــی داره دنیام و می سازه!!
عادت کرده ام مشکلــــے که برایم پیش بیاید
تقصیر را بیندازم گردن “تـــــو”
بگویم، اگر “تو” بودی این اتفاقات نمی افتاد.
ولــے نیستــے...
باران کـــــ ِ مـے بارد ...
منـــ و کفش ـهایمـ ،
دلتنگ ِ ـهمان خیابانـے مـے شویمــــ
کــ ِ از آسمانش
بیدِ مجنون مـے ریزد بر روے نگاـهمـ ...
باران کــ ِ مـے بارد ...
دوباره ریشه مـے دهمــــ ..
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)