مي گذرم
اين دلم ،
راه مرا مي نگرد
قاصد صبح سپيد
آنكه در آينه اين
شب مهتابي من
مي گريد
از غزلخانه عشق
قصه ما و شما
اندر اين آينه رنگزده
جيوه اندود به بيرنگي خود
مي شود جلوه هستي
ره فردا
مي گذرم
اين دلم ،
راه مرا مي نگرد
قاصد صبح سپيد
آنكه در آينه اين
شب مهتابي من
مي گريد
از غزلخانه عشق
قصه ما و شما
اندر اين آينه رنگزده
جيوه اندود به بيرنگي خود
مي شود جلوه هستي
ره فردا
الا یا ایها الساقی ادرکاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
ببوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد می دارد که بر بندید محملها
بمی سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزل ها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکساران ساحلها
همه کارم ز خود کامی ببد نامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفلها
حضوری گر همی خواهی ازو غایب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها
اي كاش ما را با تو پيماني دگر بود
اي كاش ما را لحظه هايي خوبتر بود
اي كاش فرجامي دگر رؤياي ما داشت
ايام ما با حسن رويت در گذر بود
اي كاش در قلبم در اين زندان دنيا
اميد خوش بودن به فردايي دگر بود
در اين چگور پير تو اي مرد پنهان كيست ؟
روح كدامين دردمند ايا
در ان حصار تنگ زندانيست ؟
با من بگو اي بينواي دروه گرد اخر
با ساز پيرت اين چه اواز چه ائين است ؟
تو بودی مست و مغرورجوانی
نسنــــجيدی و کار خام کردی
فرستادی بسوی غير مـــکتوب
نميدانم چها ارقـــــــــام کردی
يار من و جان جهان است اين
چشم و چراغ و دل جان است اين
خيز و ز نازك بدنش ناز كش
تا نخورد غصه دل نازكش
آه ازين ماه بداريد دست
دختر عاشق كش عاشق شدست
به نام روزگار
هنوز فاجعه را باورم نمي ايد
هنگاميكه شبنم سحر عمر نوح مي خواست و
افتاب ميخنديد !
ترانه اي هستمنوشته شده توسط magmagf
كه به شور شنيدن زاده ام
در اين برهوت
در سرزميني كه
با داغ هزار شعله ي زخم
مرا مي سوزانند
به سرودي دل خوش مي كنم
كه گوشهاي غريب تو را بنوازد
-------------------
لیا جان باید با آخرین حرفه شعره قبل یه شعر بگی عزیزم ...![]()
دعا كنم كه همه عمر تو به سامان باد
به گوش كس نرسد ناله از دل شادت
گزافه گوي نيم عيش خوش به كامت باد
براي من شب كام است صبح ميلادت
تو چون واژه نیلوفری رنگ
میان دفتر دل ماندگاری
اگر شهر نگاهت فرصتی داشت
به یادم باش در هر روزگاری
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)