همه مي گويند كه خسته مي شويم از اين زندگي اما هرگز از خود نپرسيده ايم كه چرا از او مي ناليم؟
وقتي به حنجره ي گلوي خود نمي فشاريم كه از كدام نقطه ي اوجش بايد بناليم ...
همه مي گويند كه خسته مي شويم از اين زندگي اما هرگز از خود نپرسيده ايم كه چرا از او مي ناليم؟
وقتي به حنجره ي گلوي خود نمي فشاريم كه از كدام نقطه ي اوجش بايد بناليم ...
عشق مثل دریاست
اول مثل دوستت میمونه ولی وقتی تو رو میکشه به سمت خودش با بی رحمی غرقت میکنه
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست / هر کجا هست خدايا به سلامت دارش
ياری اندر کس نمیبينيم ياران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حيوان تيره گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکيد از شاخ گل باد بهاران را چه شد
کس نمیگويد که ياری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد ياران را چه شد
لعلی از کان مروت برنيامد سالهاست
تابش خورشيد و سعی باد و باران را چه شد
شهر ياران بود و خاک مهربانان اين ديار
مهربانی کی سر آمد شهرياران را چه شد
گوی توفيق و کرامت در ميان افکندهاند
کس به ميدان در نمیآيد سواران را چه شد
صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
عندليبان را چه پيش آمد هزاران را چه شد
زهره سازی خوش نمیسازد مگر عودش بسوخت
کس ندارد ذوق مستی ميگساران را چه شد
حافظ اسرار الهی کس نمیداند خموش
از که میپرسی که دور روزگاران را چه شد
شب ندارد سر خواب
مي دود در رگ باغ
باد، با آتش تيزابش، فريادكشان
پنجه مي سايد بر شيشه ي در
شاخ يك پيچك خشك
از هراسي كه زجايش نربايد توفان
من ندارم سر يأس
با اميدي كه مرا حوصله داد
باد بگذار بپيچد با شب
بيد بگذار برقصد با باد
گل كو مي آيد
گل كو مي آيد خنده به لب
گل كو مي آيد، مي دانم،
با همه خيزگي باد
كي مي اندازد
پنجه در دامانش
روي باريكه ي راه ويران
گل كو مي آيد
با همه دشمني اين شب سرد
كه خط بيخود اين جاده را
مي كند زير عبايش پنهان
شب ندارد سر خواب
شاخ مأيوس يكي پيچك خشك
پنجه بر شيشه ي در مي سايد
من ندارم سر يأس
زير بي حوصلگي هاي شب، از راه دور
ضرب آهسته اي پاهاي كسي مي آيد
احمد شاملو
آفتاب را به تو نمي دهم
تا خرده خرده بشكافي اش
و از آن هزار ستاره بسازي
ماه را به تو نمي دهم
تا به خاطر كوه نور
درياي مرواريد را انكار كني
ستاره ها را به تو نمي دهم
تا بگويي خوشا شب هاي بي مهتاب
آسمان را به تو مي دهم
تا نداني كه چه بايد كرد.
يدالله اميني (مفتون)
غرور ....
اگر مغرور شوید؛ موفقیت به همان اندازه شکست خطرناک است .
خداوندا !!!!
خداوندا! در این برهوت عاطفه، هر که را تتمه دلی برای مهر ورزیدن هست گرامی بدار و سرش را به سنگ جفا آشنا مکن. خدایا! کاری کن که دل قرار گیرد. خدایا! عاشقان را بساز و خستگان را بنواز و دیگران را از چشم دوستدارانت بینداز. دلهای سنگ آسا را بشکن تا مگر در شکستگیها نشانی از تو بیابند. خدایا! توفیق ده تا جز به مقام تو نیندیشم و جز به جاه تو دل نبندم و جز به منصب رضای تو را آرزو نکنیم. خداوندا! به ما آنچنان فراستی عطا کن که عشق را از هوس باز شناسیم و نور رحمان را از تار شی?
به یاد من باش ...
وقتی ناامید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی. وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیارکسی رو که به صداقت حرفات محتاجه. وقتی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته
این طیباست ..منظور خداست اینجا؟به یاد من باش ...
وقتی ناامید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی. وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیارکسی رو که به صداقت حرفات محتاجه. وقتی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته
(چون غیر اون فک نکنم چزیز بیشتر ارزش داشته باشه )
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)