عشق در اوج اخلاصش، به ایثار رسیده است،
در اوج ایثارش به قساوت!
عشق در اوج اخلاصش، به ایثار رسیده است،
در اوج ایثارش به قساوت!
دوست داشتن از عشق برتر است. عشق یك جوشش كور است• و پیوندی از سر نابینایی .اما دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت ، روشن و زلال .
عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سر زند ، بی ارزش است• و دوست داشتن از از روح طلوع می كند و تا آنجا كه یك روح ارتفاع دارد ، دوست داشتن نیز با آن اوج می گیرد .
عشق یك فریب بزرگ و قوی است و دوست داشتن یك صداقت• راستین و صمیمی ، بی انتها و مطلق.
عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در، دریا شنا كردن.
عشق بینایی میگیرد و دوست داشتن بینایی می دهد.
عشق خشن است و شدید و در عین حال نامطمئن ، و دوست داشتن لطیف است و نرم و در عین حال پایدار و سرشار از اطمینان.
در عشق رقیب منفور است و در دوست داشتن است كه ((هواداران كویش را چو خان خویش دارند ))
حسد شاخصه عشق است ، چه عشق معشوق را خویش می بیند و همواره در اضطراب است كه دیگری از چنگش نرباید و اگر ربود با هر دو دشمنی می ورزد و معشوق نیز منفور است .و دوست داشتن ، ایمان است و ایمان یك روح مطلق است، یك ابدیت بی مرز است از جنس این عالم نیست .
عشق رو به جانب خود دارد و دوست داشتن رو به جانب دوست . دوست داشتن از عشق برتر است و من ، هرگز ، خودم را تا سطح بلندترین قله عشق های بلند ، پایین نخواهم آورد.براستی كه دوست داشتن فراتر از هر چیز است
دکتر علی شریعتی
هابیل که جوان وناکام مرد، قابیل کشتش؛و این ها که خودشان
را آدمیزاد می خوانند ، همگی بچه های قابیل پست و قاتل و
منفور خدا و آدم اند.
هبوط
تالار گفتمان شریعتی
مقالات دکتر شریعتی ، احسان شریعتی ، سوسن شریعتی ، سارا شریعتی
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
شریعتی یک ابر انسان بود (abar ensan) و مفهوم زندگی را یافته بود ... چه سعادتمند !
ببخشید می شه کمی هم در مورد زندگی ایشون صحبت کینم تا اینکه همش تعریف و تمجید کنیم ؟؟؟
سلام
وقتی از زندگی یک فیلسوف ، ابر مرد یک انسان به تمام معناخدا اندیش هم بخواهیم صحبت کنیم باز هم تعریف و تمجید شده
دکتر شریعتی فردی بود که از جریانات مختلف مورد انتقاد قرار میگرفت نه جریانات مذهبی و نه جریانات سنتی و نه روشنفکران امروزی روند زندگی ایشون رو قبول نداشتند
هیچگاه دانسته ها و دینش نان و پول و مرید به همراهش نداشت
معتقدین یا به ظاهر معتقدین مدام از ایشون ایراد میگرفتند که چرا کاراوات می زند یا چرا در سخنانش به اندازه ی کافی صلوات نفرستاده است و..
و روشنفکران یا متجدیدین مترقی بی دین او را فردی استثنایی به شمار می آوردند که رسوب مذهب در ذهنش باقی مانده و نکوهشش میردند که تو می توانی بت روشنفکران و فیلسوفان دنیا شوی اما با دینداریت خیانت کر ده ای...
مومنین یا به ظاهر مومنین به ایشان اعتراض میکردند که چرا در جمع مردم گفته ؛ پیامبر اکرم خوشحال شده ، وقتی دیده ؛مسلمانان در غیاب ایشان هم اتحادشان را حفظ کرده اند یا چرا در مورد نماز چنین گفتی یا در مورد روزه چنان
ایشان فردی بوده که وابسته به هیچ جناحی و هیچ جریان فکری عقیدتی و شعا ری نبوده بلکه فقط برای آگاهی و خدا شناسی صحیح و واقعی قدم برداشته
و همیشه تنها بوده ..
که علی(ع) را هم تنها میدانست چرا که خدا خواهی واقعی باعث تنهایی می شود
مطلب و بیان در مورد دکتر زیاد هست اما گفتار کم...
«که خدا برای نگفتن حرفهای بسیار داشت»
Last edited by eMer@lD; 24-01-2010 at 14:55.
دوستان .. می شه خواهش کنم همین طور ادامه بدین .... والا خداییش من که خیلی خوشم اومد .... آقا یا خانوم Emerald می شه از شما خواهش کنم بازم در این مورد مطلب بذارین ؟
ممنون .
سلام عزیز
خانم هستم
من دریافتهای خودم از این شخصیت منحصر به فرد و نام آشنا رو گفتم
برای شناخت دکتر شریعتی باید به سراغ خود او برویم.نمیشه به تصورات و نوع دریافتهای نگاههای افراد زیاد و متحول شده ایشون رو یافت
اندیشه ی شریعتی ،اندیشه ی چطور زندگی کردن هست . چطور بودن هست
چند لایه، چند بعدی هست و نمیشه از یک بعد ایشون تعریف کرد. و سخن گفت
یک جمله ی شریعتی پر از معناهای بسیار هست و نمیشه راحت از کنارش گذشت.
شهید دکتر شریعتی انسانها رو به خود آگاهی دعوت میکرد ، ایشون به بیان خودشون ادعای هیچ رهبریت ، یک متولی ،اسلام شناس،جامعه شناس ،واعظ،حتی راهنما را نداشت
و در عین حال مردم رو دعوت میکرد به خود آگاهی نسبت به زمان و مکان خود
دعوت او را به مذهب و دین در پرتو خود آگاهی و جهان بینی باید فهمید و این است مرز او با بنیاد گرایی
دعوت او رابه مسئولیت اجتماعی و مبارزه در پرتو اندیشه و تفکر باید دریافت و این است تفاوت او با رادیکالیسم در روش
دعوت او را به آزادی در پرتو عشق به عدالت باید شنید و این است مرز او با لیبرالیسم
دعوت او را به آزادی و عدالت در پرتو عرفان باید فهمید و این است مرز او با مدرنیته ی غربی
دعوت او رابه عرفان در پیرو عشق به مردم باید گرفت و این است فرق او با زاهد
با شریعتی بودن و مثل او عمل کردن سخت و دشوار است و از او دوری جستن نیز سخت و دشوار است
پیرو شریعتی بودن آزادی خواهی میخواهد
ظلم ستیزی میخواهد
دینداری میخواهد
او مردم را از تقلید کورکورانه نسبت به جامعه ی مدرن و بی معنایی و تعصب نسبت به لباسهای برتن دین انکار میکند و مردم را به آگاهی و درست اندیشی دعوت میکند.
سلام دوستان
یک مورد(ببخشید بیربطه)وشاید بعضی رو خوش نیاد، اینکه مراقب باشید از کسی بت ساخته نشه
تا جایی که برخی حرفهای خدا رو ول میکنند، میرند دنبال نظر خلق خدا(چون قشنگ حرف میزنه) درباره حرف خدا(و دینش)
(به صحبتهای استاد مطهری در این مورد رجوع کنید)
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)