تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 36 از 46 اولاول ... 26323334353637383940 ... آخرآخر
نمايش نتايج 351 به 360 از 453

نام تاپيک: Call of Duty: Black Ops - نسخه Console

  1. #351
    آخر فروم باز B.3.S.T's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2010
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,956

    پيش فرض

    چی داری میگی؟ کی حرف سیاسی زد؟ سوال میکنی بعد جواب که میدم، اینجوری میکنی؟

    در مورد رئیس جمهور فقید آمریکا و نوع مرگش حرف می زنیم حرف سیاسی نیست!حرف سیاسی حتمآ باید مربوط به داخل باشه تا بگن سیاسیه؟!نه عزیزم سیاست نه پدر مادر میشناسه نه داخل و خارج...سیاست سیاسته...بحث کردن در موردش هم فقط دردسر و مشکل ایجاد می کنه.
    دوست عزیز لطفآ بیخیال این بحث بشید چون این چند پست آخر همش شده اسپم بنده و شما...
    Last edited by B.3.S.T; 05-12-2010 at 01:59.

  2. این کاربر از B.3.S.T بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #352
    ناظر انجمن عکاسی masoudtr's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    نقطه مرزی
    پست ها
    4,562

    پيش فرض

      محتوای مخفی: مرحله 2 - Vorkuta 
    Vorkuta



    Alex Mason، زندان كاري Vorkuta، روسيه - 6 اكتبر 1963
    صحنه با درگيري ساختگي ميسون و رزنوف براي جلب توجه گاردي كه كليد ها را در اختيار دارد، شروع ميشود . آنها موفق ميشوند و گارد با باتون به سمت ميسون مي آيد . رزنوف گارد را Svoloch ( كلمه ي روسي به معناي تفاله! ) صدا ميزند با رفتن گارد به سمت رزنوف ميسون از پشت او را خفت ميكند و بدين ترتيب آنها كليدها را از اون ميدزدند و شورش شروع ميشود . ( قدم اول فرار - Secure the keys - به دست آوردن كليدها )
    بقيه زنداني ها نيز همراه ميشوند و حالا ميسون چاقوي ساخته شده توسط زنداني ها را در دست دارد . رزنوف زنداني ها را با برشمردن قدمهاي فرار تشويق ميكند :

    1. Secure the keys ( گرفتن كليدها )
    2. Ascend from darkness ( صعود از تاريكيها )
    3. Rain fire ( باران گلوله )
    4. Unleash the horde ( آزاد كردن گروه )
    5. Skewer the winged beast ( به سيخ كشيدن حيوان بالدار )
    6. Wield a fist of iron ( استفاده از مشت آهنين )
    7. Raise Hell ( جهنم به پا كردن )
    8. Freedom ( آزادي )

    ميسون و رزنوف در تونل ها پيشروي ميكنند تا به يك غول بيابوني به نام Sergei ميرسد كه خوشبختانه طرف آنهاست .

    رزنوف: اجازه بده معرفي كنم... سرگي كوزين، هيولاي ماگادان
    ميسون: از اينكه طرف مايي خوشحالم، سرگي

    ميسون، سرگي و رزنوف به همراه ساير زنداني ها وارد آسانسور ميشوند ( قدم دوم فرار - Ascend from darkness - صعود از تاريكيها ) داخل آسانسور يكي از روسي ها از رزنوف ميپرسد كه آيا ميسون ، يك آمريكايي ، قابل اعتماد است يا نه . رزنوف جواب ميدهد كه از ته دل به ميسون اعتماد دارد .

    $: زنداني اي كه از رزنوف سوال ميكند هربار نامي تصادفي دارد ولي چهره اش يكي است .

    زنداني: رزنوف، مطمئني ميتوني به اين آمريكايي اعتماد كني؟رزنوف: از ته دل، اون و ما زياد باهم فرق نداريم... ما هممون سربازيم، بدون داشتن ارتشي... بهمون خيانت شد...فراموش شديم... تركمون كردند... اينجا هممون با هم برادريم

    وقتي آسانسور به بالا ميرسد چندين زنداني ديده ميشوند كه يكي از گاردها را كه كلتي در دست دارد محاصره كرده اند ولي گارد هر كس را كه نزديك ميشود ميكشد .

    $: مشاهده ميشود كه سرباز محاصره شده به دو نفر شليك ميكند ولي اگر بعد از كشته شدن سرباز اسلحه اش را برداريم ميبينيم كه فقط يك گلوله شليك شده!

    سرگي از آسانسور بيرون ميرود و تبر بزرگي كه در دست دارد را به صورت قشنگي به گردن گارد ميزند ! ميسون ميتواند كلت اين گارد را بردارد .

    $: اگر ميسون اينجا كلت را برندارد، جلوتر يك كلت ديگر پشت ماشين ذغال سنگ قرار داده ميشود .

    زنداني ها در بزرگي را كه به محوطه ي انتقال ذغال سنگ ها منتهي ميشود باز ميكنند ولي ماشين گاني كه از بالا محوطه را زير نظر دارد همه ي آنها را ميكشد . ميسون، رزنوف و سرگي به پشت يكي از وسايل حمل ذغال سنگها پناه ميبرند و با هل دادن آن به جلو خود را از باران گلوله حفظ ميكنند و پيشروي ميكنند ( قدم سوم فرار - Rain fire - باراني گلوله ) در انتهاي محوطه برجي كه از انجا تيراندازي ميشد توسط تيركمان بزرگي كه زنداني ها به دست آورده بودند منهدم ميشود و آنها وارد ساختمان نظامي اردوگاه ميشوند . ميسون سپس به بالاي ساختمان ميرود تا با استفاده از تيركمان بزرگ سه هدف را منفجر كند تا افراد خودي كه طبق گفته ي سرباز روسي كناري، گير افتاده اند بتوانند راحت تر فرار كنند ( قدم چهار فرار - Unleash the horde - آزاد كردن گروه ) .

    رزنوف (وقتي ميسون با تيركمان شليك ميكند او با بلندگو صحبت ميكند) : همراهان شجاع ما در وركوتا، وقتش رسيده كه عليه ظالمان بالاي سرمون شورش كنيم... امروز ما به اونها قلب واقعي يه روس رو نشون خواهيم داد... ما همه ي خونمون رو براي سرزمين مادريمون داديم... هرچي خواست رو بدون هيچ سوالي پذيرفتيم... جوانيمون رو داديم، قلبمون رو داديم، روحمون رو داديم تا ازش محافظت كنيم... برادرانه در كنارهم با فاشيست هاي آلماني جنگيديم... از بين كثافتها و خون و ماسه ها سينه خيز رفتيم تا به پيروزي باشكوهمون برسيم... نه به خاطر مدال و يا فخرفروشي، بلكه به اين خاطر كه درست ترين كار اون بود... ما براي انتقام جنگيديم... و وقتي برلين سقوط كرد رهبران ما چجوري جواب مارو دادند؟ وقتي برگشتيم استقبالي كه ازمون شد هيجان انگيز كه نبود هيچ بلكه همراه با بدگماني و آزاردهنده بود

    ميسون سپس برميگردد و از اتاق مهماتي كه سرگي درش را شكست شات گان برميگردد و به همراه رزنوف ادامه ميدهند .

    رزنوف: هلي كوپتر اينجاست، خوبه
    زنداني روس: اين كجاش خوبه ؟
    رزنوف: چون همون چيزيه كه ما آرزوش رو ميكرديم... قدم پنجم... به سيخ كشيدن حيوان بالدار ( منظور از بين بردن هلي كوپتر هست )

    وقتي با هلي كوپتر دشمن مواجه ميشوند ميسون اسلحه ي KS23 يكي از زندانيان را كه كشته ميشود برميدارد و با شليك نيزه طناب دار به هلي كوپتر، چون سر ديگر طناب به لوله ي روي زمين بسته شده است، تعادل آن را به هم ميزند و باعث سقوط و منفجر شدن آن ميشود ( قدم پنج فرار - Skewer the winged beast - به سيخ كشيدن حيوان بالدار ) .
    ميسون و رزنوف و ديگر زندانيان وارد ساختمان ديگري پر از سربازان دشمن ميشوند و با صدا در آمدن زنگ خطر درها شروع به بسته شدن ميشوند . ناگهان سرگي از در كناري بيرون مي آيد و سعي ميكند در را نگه دارد، ميسون از فرصت استفاده ميكند و خيلي سريع به طرف ديگر در سر ميخورد و از اتاق كنترل در را باز ميكند ولي كمي دير شده است زيرا يكي از سربازان دشمن به سرگي تير ميزند و باعث كشته شدن او ميشود . شورشيان جلوتر ميروند و رزنوف وسيله ي جوشكاري را كه در يكي از اتاقهاست پيدا ميكند و قصد دارد از ان براي بريدن در اتاق مهمات استفاده كند . در اين حين ميسون بايد رزنوف را پشتيباني كند . سرانجام رزنوف در را باز ميكند و به ميسون دستور ميدهد ميني گان Death Machine را بردارد ( قدم ششم فرار - Wield a fist of iron - استفاده از مشت آهنين ) . ميسون با ماشين مرگ هر جنبنده اي را كه ميبيند تكه تكه ميكند ( قدم هفتم فرار - Raise Hell - جهنم به پا كردن ) كمي جلوتر ناگهان نارنجكهاي اشك آور به سمت ميسون و رزنوف و زندانيان انداخته ميشود و ميسون روي زمين مي افتد . ولي رزنوف ميسون را نجات ميدهد و او را به انبار ميكشاند .

    ميسون: اونا از گاز اشك آور استفاده كردند، نميتونستم نفس بكشم
    بازجوكننده: آيا رزنوف هنوز با تو بود؟
    ميسون: اون هرگز منو ترك نكرد

    $: اينكه چرا گازهاي اشك آور تاثيري در رزنوف ندارند و او ميتواند ما را نجات دهد كمي عجيب است ولي اين نكته ميتواند اشاره اي به World at War باشد جايي كه در يكي از مراحل آن، رزنوف نحوه فرار از آلوده شدن به وسيله ي گازهاي سمي را توضيح ميدهد .

    رزنوف ميخواهد با استفاده از موتورسيكلت هايي كه در انبار وجود دارند مرحله ي هشتم و پاياني فرار يعني آزادي را شروع كند . ميسون و رزنوف با موتورسيكلت هاي جداگانه با پريدن از پنجره به پايين و در بين سيلي از گلوله هاي روان در هوا خود را به يكي از كاميونهاي دشمن ميرسانند . در حالي كه رزنوف كنترل كاميون را برعهده دارد و ميسون از پشت دشمنان را به رگبار بسته است رزنوف فرياد ميزند كه ميسون به سمت قطار بپرد . ميسون اين كار را ميكند ولي رزنوف نميتواند قدم هشتم، آزادي، را به پايان برساند و ما از ديد ميسون روي قطار ميبينيم كه رزنوف با كاميون منحرف ميشود و صحنه قطع ميشود .

    ميسون (بعد از پريدن روي قطار): نوبت توست... بپر... قدم هشتم رزنوف... آزادي
    رزنوف: براي تو ميسون... نه من
    ادامه داستان بازی را نمیگذاری؟

  4. این کاربر از masoudtr بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #353
    حـــــرفـه ای resident_evil's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    ReaCh
    پست ها
    4,229

    پيش فرض

    میگم چقدر خوب میشد پست هایی که حسین در مورد داستان توضیح داده رو همه رو مینداختین تو یه پست یا مینداختین پست اول که همه یه جا باشن راحت بخونیم استفاده کنیم .

  6. 4 کاربر از resident_evil بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #354
    آخر فروم باز OSEN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    2,396

    پيش فرض

    البته فعلا باید دست به دعا برداریم! که سر حسین آقا خلوت شه و ادامه ی داستان بازی رو بنویسن . تا بعد پیشنهاد خوب شما عملی شه ایشالا .
    ما که بازی رو تموم کردیم قبلا ولی هنوز تو کف داستان بازی هستیم .


    .

  8. این کاربر از OSEN بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #355
    حـــــرفـه ای hosseincode2008's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    اردبیل
    پست ها
    1,867

    پيش فرض

    از اينهمه تاخير معذرت ميخوام، سعي ميكنم قسمت هاي بعدي رو سريع تر بذارم اگه دوستان ديگه كمكم كنند .
      محتوای مخفی: مرحله 3 - U.S.D.D. 
    U.S.D.D.



    Alex Mason، پنتاگون - 10 نوامبر 1963
    الكس ميسون كه به تازگي از وركوتا فرار كرده است به ( Jason Hudson ) جيسون هادسون از سازمان CIA روي آورده و براي ماموريت بسيار مهمي به پنتاگون فراخوانده شده است .

    $: U.S.D.D. مخفف United States Department of Defense ميباشد كه به معناي دپارتمان دفاعي آمريكاي متحده است .

    ميسون و هادسون با ( Robert McNamara ) روبرت مك نامارا در داخل يك ليموزين ديدار ميكنند و مك نامارا توضيحات لازم را قبل از ورود به پنتاگون ميدهد .

    بازجو كننده: بعد از فرارت، به جيسون هادسون از CIA ملحق شدي ميسون... اون چطور ميتونست بهت اعتماد كنه در حالي كه ميدونست رزنوف بهت كمك كرده از وركوتا فرار كني؟ ... رزنوف يه كمونيست بود... CIA از كجا ميدونست كه تو با رزنوف توافق نكردي؟
    ميسون: اونا منو امتحان كردن... اونا ميدونستن كه من سرپيچي نميكنم و منم اينكارو نكردم
    ...
    ميسون: احساس ميكردم همه دارن مارو ميبينن، منو دنبال ميكنن... تو اون شرايط نميتوني به كسي اعتماد داشته باشي... حتي به خودت
    بازجوكننده: واسه همين ما هم تو رو اونجا برده بوديم... تا ببينيم ميتونيم بهت اعتماد كنيم؟ ( تصوير به يه خانم سيگاري زوم ميكند) ما در تمام اين مدت تو رو تحت نظر داشتيم


    $: با توجه به نقل قولهاي بالا يكي از اهداف اين ديدار آزمايش ميسون بوده است .

    در ليموزين مك نامارا به ميسون شرح ميدهد كه دراگوويچ خطر بزرگي براي امنيت وطنشان است ، ميسون هم بدون مكث ميسون با پرسيدن زمان قتل دراگوويج پيشنهادش را قبول ميكند . ميسون، هادسون و مك نامارا از بين راهروها پنتاگون حركت ميكنند .

    مك نامارا: اون هيچ ترسي نداره، وجدان نداره، نقطه ضعفي نداره... اسمش نيكيتا دراگوويچه ... فكر كنم شما قبلا همديگه رو ملاقات كردين
    ميسون: كي بكشمش؟
    مك نامارا: خوش شانس بوديم كه دوباره تو رو به دست اورديم ميسون

    $: در حين قدم زدن در راهروهاي پنتاگون براي رسيدن به اتاق كندي مك نامارا از برخي كلمات حاشيه اي استفاده ميكند كه ميتواند اشاره اي به فيلم ويليام شكسپير باشد . مك نامارا در بين صحبت هايش به "Clearance Prospero" اشاره ميكند، Prospero نام بازيگر اصلي اين فيلم است همچنين مك نامارا از كلمات "Ariel" و "Sycorax" نيز استفاده ميكند . Ariel نام روحي است كه در فيلم به Prospero خدمت ميكند و Sycorax نيز دشمن اصلي Prospero ، نام شيطاني قدرتمند است .

    ميسون در بازجويي ميگويد كه در آن لحظه احساس ميكرده همش تحت تعقيبه و پاسخ صريح بازجو رو ميشنوه كه ميگه اون خودش ميسون رو تحت نظر داشته .

    ميسون: احساس ميكردم همه دارن مارو ميبينن، منو دنبال ميكنن... تو اون شرايط نميتوني به كسي اعتماد داشته باشي... حتي به خودت
    بازجوكننده ( تصوير به يه خانم سيگاري زوم ميكند): ما در تمام اين مدت تو رو تحت نظر داشتيم
    ميسون: اين امكان نداره
    بازجوكننده: من خودم تو پنتاگون بودم

    $: اين ديدار درست 12 روز قبل از ترور كندي در تاريخ 22 نوامبر 1963 است .

    ميسون: داره يادم مياد... همينطور داشتم اعداد رو ميشنيدم... نمي...نميتونستم اونا رو از سرم بيرون كنم

    مك نامارا: مركز فرماندهي ميسون... فكر كنم درست باشه كه بگم جوامع بشري بيش از يه بار تو همين اتاق نجات پيدا كردن

    سرانجام ميسون با JFK ديدار ميكند و او نيز به ميسون ميگويد كه بايد دراگوويچ را بكشد .

    جان اف كندي: ما تو خطر بزرگي از طرف كمونيست ها هستيم ... آزاديمون... سرنوشتمون... تو خطره
    به من گفتن كه تو بهترين فردي هستي كه ما داريم... همه جا... اميدوارم اين طور باشه ميسون... حسابشو برس

    $: در بين صحبت هاي كندي با ميسون لحظه اي ميسون اسلحه در دست خود ميبيند . اين به اين دليل است كه در اصل ميسون توسط دراگوويچ شستشوي مغزي شده بود تا كندي را ترور كند و شستشوي دوباره ي رزنوف باعث خنثي شدن اين قضيه شد .


  10. #356
    آخر فروم باز B.3.S.T's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2010
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,956

    پيش فرض

    حسین جان خدا قوت ... داشت کم کم سرد میشد داستان!ولی خوب به موقع گذاشتی...ممنون

  11. این کاربر از B.3.S.T بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #357
    آخر فروم باز mosolim's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    كرج
    پست ها
    1,547

    پيش فرض

    مرسی عالی بود. فقط ای کاش به قول دوستمون یه تمهیداتی چیده بشه که تمام داستان تو یه پست قرار بگیره تا بشه راحت بش دسترسی داشت. مثلا الان داستان بازی های مافیا 2 و یا اساسین 2 کاملا پراکندن و خوندن تمام داستان کار سختیه.

  13. این کاربر از mosolim بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #358
    اگه نباشه جاش خالی می مونه MJ assassins creed's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2010
    پست ها
    474

    پيش فرض

    آقا حسین ممنون.بلکه توسط شما از داستان بازی سر دراریم

  15. این کاربر از MJ assassins creed بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  16. #359
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    پست ها
    535

    پيش فرض

    ممنون از شما بابت شرح داستان و ترجمه.

    یه چندتا سوال دارم:

    این دراگوویچ دقیقا سال 1963 چی کاره بوده؟

    اون جاهایی که نوشتید " ميسون: احساس ميكردم همه دارن مارو ميبينن، منو دنبال ميكنن... تو اون شرايط نميتوني به كسي اعتماد داشته باشي... حتي به خودت"

    منظورش از کجاست؟ که این احساس رو داشته؟

  17. این کاربر از REZAt1980 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  18. #360
    آخر فروم باز MobinS's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    Behind Those Empty Walls
    پست ها
    1,944

    پيش فرض

    یک سوال از داستان بازی دارم. رزنوف کی مارو دوباره شستشوی مغزی داد؟

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •