تمام عمر بکوشم اگر شتابان,من...........نمی رسم به تو هرگز از این خیابان,من
تمام عمر بکوشم اگر شتابان,من...........نمی رسم به تو هرگز از این خیابان,من
نیازارم ز خود هرگز دلی را.........که می ترسم در ان جای تو باشد
دوستی یعنی صداقت داشتن.......خستگی از دوش هم برداشتن
نیست با آسودگی کاری من بی تاب را--------------می رمد از چشم اگر در خواب بینم خواب را
الا اي پير فرزانه مكن منعم ز ميخانه
كه من در ترك پيمانه دلي پيمان شكن دارم
فکر می کنم این شعر هست الا ای پیر فرزانه ، مکن عیبم ز پیمانه.............نوشته شده توسط kleopatra
من شمع رسوا نيستم تا گريه در محفل كنم--------------------اول كنم انديشه اي تا برگزينم پيشه اي (رهی معیری)
يک لحظه فرصت ده
تا بگويم از تو
يک عمر رفاقتها
يک عمر صداقتها
...
اين كوزه چو من عاشق زاري بودست ..... در بند سر زلف نگاري بوده ست
اين دسته كه بر گردن او مي بيني ........ دستي ست كه بر گردن ياري بوده ست
(خيام)
تا به کی باید رفت..از دیاری به دیاری دیگر
نتوانم,نتوانم جستن
هر زمان عشقی و یاری دیگر
کاش ما ان دو پرستو بودیم
که همه عمر سفر می کردیم از بهاری به بهاری دیگر
رفتم كه در اين منزل بيداد بدن
در دست نخواهد بجز از باد بدن
آنرا بايد به مرگ من شاد بدن
كز دست اجل تواند آزاد بدن
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)