تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 36 از 934 اولاول ... 263233343536373839404686136536 ... آخرآخر
نمايش نتايج 351 به 360 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #351
    اگه نباشه جاش خالی می مونه 68vahid68's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    214

    پيش فرض

    یک پنجره برای دیدن
    یک پنجره برای شنیدن
    یک پنجره که مثل حلقه ی چاهی
    در انتهای خود به قلب زمین میرسد
    و باز میشود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنگ
    یک پنجره که دست های کوچک تنهایی را
    از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریم
    سرشار میکند
    و میشود از آنجا
    خورشید را به غربت گلهای شمعدانی مهمان کرد
    یک پنجره برای من کافیست
    من از دیار عروسکها می ایم
    از زیر سایه های درختان کاغذی
    در باغ یک کتاب مصور
    از فصل های خشک تجربه های عقیم دوستی و عشق
    در کوچه های خکی معصومیت
    از سال های رشد حروف پریده رنگ الفبا
    در پشت میز های مدرسه مسلول
    از لحظه ای که بچه ها توانستند
    بر روی تخته حرف سنگ را بنویسند
    و سارهای سراسیمه از درخت کهنسال پر زدند
    من از میان
    ریشه های گیاهان گوشتخوار می ایم
    و مغز من هنوز
    لبریز از صدای وحشت پروانه ای است که او را
    دردفتری به سنجاقی
    مصلوب کرده بودند
    وقتی که اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود
    و در تمام شهر
    قلب چراغ های مرا تکه تکه می کردند
    وقتی که چشم های کودکانه عشق مرا
    با دستمال تیره قانون می بستند
    و از شقیقه های مضطرب آرزوی من
    فواره های خون به بیرون می پاشید
    وقتی که زندگی من دیگر
    چیزی نبود هیچ چیز بجز تیک تک ساعت دیواری
    دریافتم باید باید باید
    دیوانه وار دوست بدارم
    یک پنجره برای من کافیست
    یک پنجره به لحظه ی آگاهی و نگاه و سکوت
    کنون نهال گردو
    آن قدر قد کشیده که دیوار رابرای برگهای جوانش
    معنی کند
    از اینه بپرس
    نام نجات دهنده ات را
    ایا زمین که زیر پای تو می لرزد
    تنها تر از تو نیست ؟
    پیغمبران رسالت ویرانی را
    با خود به قرن ما آوردند ؟
    این انفجار های پیاپی
    و ابرهای مسموم
    ایا طنین اینه های مقدس هستند ؟
    ای دوست ای برادر ای همخون
    وقتی به ماه رسیدی
    تاریخ قتل عام گل ها را بنویس
    همیشه خوابها
    از ارتفاع ساده لوحی خود پرت میشوند و می میرند
    من شبدر چهار پری را می بویم
    که روی گور مفاهیم کهنه روییده ست
    ایا زنی که در کفن انتظار و عصمت خود خک شد جوانی من بود ؟
    ایا دوباره من از پله های کنجکاوی خود بالا خواهم رفت
    تا به خدای خوب که در پشت بام خانه قدم میزند سلام بگویم ؟
    حس میکنم که وقت گذشته ست
    حس میکنم که لحظه سهم من از برگهای تاریخ است
    حس میکنم که میز فاصله ی کاذبی است در میان گیسوان من و دستهای این غریبه ی غمگین
    حرفی به من بزن
    ایا کسی که مهربانی یک جسم زنده را به تو می بخشد
    جز درک حس زنده بودن از تو چه می خواهد ؟
    حرفی بزن
    من در پناه پنجره ام
    با آفتاب رابطه دارم

  2. #352
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    بیراهه رفته بودم

    آن شب

    دستم را گرفته بود و می کشید

    زین بعد همه عمرم را

    بیراهه خواهم رفت...

  3. #353
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    چشمانت شور آتشین بودن

    دستانت نوازشگر و آرام

    گم کرده ام دلم را در لابلای هزار پیچ نگاهت

    و قلبم سراسیمه از حضورت

    تنگی سینه ام را احساس میکند

    و عشق تجلی بودنت را

    به رخ فرشتگان میکشد

    و من تنها توانستم چنین بگویم:

    خوش آمدی!

    و نفس رها شد...

  4. #354
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    من برمی خیزم

    چراغی در دست

    چراغی در دلم

    زنگار روحم را صیقل می زنم

    آینه ای مقابل آینه ات می گذارم

    تا از تو

    ابدیتی بسازم...

  5. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #355
    اگه نباشه جاش خالی می مونه JAVAD_YAS14's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    روي زمين خدا
    پست ها
    257

    پيش فرض

    بي تو مهتاب شبي باز از‌ آن كوجه گزشتم
    همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم
    شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم
    شدم آن عاشق ديوانه كه بودم

    در نهانخانه جانم گل ياد تو درخشيد
    باغ صد خاطره خنديد
    عطر صد خاطره پيچيد
    يادم آيد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم
    پر گشوديم و در آن خلوت دل خواسته گشتيم
    ساعتي بر لب آن جوي نشستيم
    تو,همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
    من,همه محو تماشاي نگاهت

    آسمان صاف و شب آرام
    بخت خندان و زمان رام
    خوشه ماه فرو ريخته در آب
    شاخه ها دست براورده به مهتاب
    شب و صحرا وگل و سنگ
    همه دل داده به آواز شباهنگ

    يادم آيد تو به من گفتي از اين عشق حذر كن
    لحظه اي چند بر اين آب نظر كن
    آب آيينه عشق گذران است
    تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است
    باش فردا كه دلت با دگران است

    تا فراموش كني چندي از اين شهر سفر كن

    با تو گفتم حذر از عشق ندانم
    سفر از پيش تو هرگز نتوانم نتوانم
    روز اول كه دل من به تمناي تو پر زد
    چون كبوتر لب بام تو نشستم
    تو به من سنگ زدي من نرميدم نگسستم
    تو صيادي و من آهوي دشتم
    تا به دام تو در افتم
    باز گفتم
    حذر از عشق ندانم
    سفر از پيش تو هر گز نتوانم نتوانم

    اشكي از شاخه فرو ريخت
    مرغ شب ناله تلخي زد و بگريخت
    اشك در چشم تو لرزيد
    ماه بر عشق تو خنديد
    يادم آيد كه از تو جوابي نشنيدم
    پاي در دامن اندوه كشيدم
    نگسستم
    نرميدم

    رفت در ظلمت غم آن شب و شب هاي دگر هم
    نگرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم
    نكني ديگر از ان كوچه گذر هم
    بي تو اما به چه حالي من از آن كوچه گذشتم

  7. این کاربر از JAVAD_YAS14 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #356
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    سکوت می کنم و عشق ، در دلم جاری است
    که این شگفت ترین نوع خویشتن داری است
    تمام روز ، اگر بی تفاوتم ؛ اما
    شبم قرین شکنجه ، دچار بیداری است
    رها کن آنچه شنیدی و دیده ای ، هر چیز
    به جز من و تو و عشق من و تو ، تکراری است
    مرا ببخش ! بدی کرده ام به تو، گاهی
    کمال عشق ، جنون است ودیگرآزاری است
    مرا ببخش اگر لحظه هایم آبی نیست
    ببخش اگر نفسم ، سرد و زرد و زنگاری است
    بهشت من ! به نسیم تبسمی دریاب
    جهان جهنم ما را ، که غرق بیزاری است



    حسین منزوی

  9. #357
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    کدامین نغمه نی می برد امشب مرا تا تو
    که دارم شوق پرواز پری وارانه ای با تو
    من از روی صداقت دوستت می داشتم،
    آری؛
    و با این سادگی بر خویش می بالیدم
    اما تو،
    چه شب هایی که با آن خاطرات زنده تا هر روز
    نشستم گریه کردم
    عاشقانه خویش را با تو....
    یقین دارم که روزی می رسد دستی ز ناپیدا
    و مارا می رساند تا تفاهم،
    دوستی،
    تا تو.....

  10. #358
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    رنگی به رنگ چشم سیاهت نمی رسد

    شب می دود، به مرز شباهت نمی رسد

    من اشتباه کردم اگر ماه گفتمت

    خورشید هم به صورت ماهت نمی رسد

    هردفعه کودک غزلم می پرد هوا

    دستش به میوه های نگاهت نمی رسد

    هر وقت می زند به سرم فکر عاشقی

    جایی به جز کنار و پناهت نمی رسد

    یا تو نخوانده ای که بیایی به دیدنم

    یا نامه های چشم به راهت نمی رسد

  11. #359
    پروفشنال cityslicker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    زیر همین سقف خاکستری
    پست ها
    803

    پيش فرض

    در سراپرده تيرگيها
    دل به امواج شب مي سپارم
    مي نويسم براي تو اي خوب
    هر چه فرياد در سينه دارم

    اي مسافر مرا مي شناسي
    من نهالي ز بستان عشقم
    يادگار سپيدار و سروم
    قطعه شعري ز ديوان عشقم

    از تنم شعر غم مي تراود
    با نفسهاي من بوي خاك است
    روزگاريست كه اين روح سرمست
    عاشق يك پرستوي پاك است

    آن پرستوي زيبا كه يك شب
    با سلامي مرا زيرو رو كرد
    آمدو لانه گرم خود را
    در دل سرد من جستجو كرد
    مهرباني كه يك لحظه يادم
    خواب آرام او را به هم زد
    دستهايش همان لحظه با عشق
    نامه ي هستيم را رقم زد

    آن پرستو تويي اي مسافر
    باور مومن لحظه هايم
    اي كه در قلب پاييز مسموم
    از بهاران سرودي برايم

    عشق من آري از روشنائيست
    تا بلنداي احساس گلهاست
    از شب غربتش مي هراسد
    روح اين عشق از جنس ميناست

    مي تواني به عشقم بخندي
    مي تواني بگوئي فريب است
    ميتواني نفهمي غمم را
    بي تفاوت بگوئي عجيب است

  12. #360
    پروفشنال cityslicker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    زیر همین سقف خاکستری
    پست ها
    803

    پيش فرض

    چشم هاي من

    اين جزيره ها

    كه در تصرف غم است

    اين جزيره ها كه از چهار سو

    محاصره است

    در هواي

    گريه هاي "نم نم" است

    ...

  13. این کاربر از cityslicker بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •