تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 36 از 100 اولاول ... 263233343536373839404686 ... آخرآخر
نمايش نتايج 351 به 360 از 993

نام تاپيک: خدا [ عارفانه ]

  1. #351
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض

    خداوندا تو خود گفتی صدایم کن
    جوابی نیک خواهم داد
    صدایت کردم و دم بر نیاوردی
    چنان گویی صدایم را تو نشنیدی

    خداوندا تو خود گفتی که دستان نیازت را
    بسوی من برافشان
    متاعی سخت خواهم داد
    ولی جز لقمه ای آتش
    در این قسمت تو ننوشتی

    خداوندا در این تنهایی و غربت
    در این حسرت
    چنین بنده نوازی و چنین دست محبت بر سرم یازی؟!!!

  2. #352
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض

    خدایا؛
    در گرسنگی شبهایم
    دربدری و بی كسی روزهایم
    همواره یاد تو بودم
    از تو مدد جوییدم

    خدایا؛
    بیاد بیاور شبهایی را كه
    در بی پناهی خویش
    در پناه تو،
    زیر رگبار باران و غرش ابر
    سر تا پا خیس گشتم
    و از شدت سرما
    و به بهانة ترس از عظمت تو
    همراه با تك تك اعضای بدنم لرزیدم

    چه می گویم خدایا،
    شاید كه این كفران نعمتم
    عذابی را برایم ارزانی كند
    تا از تماشای این آدمكها خلاصی یابم

    خدایا؛
    بر قلة مقدس خشمت
    بجای باران رحمتت،
    آتش غضبت را بر من گسیل دار
    تا تخته پاره ای را كه
    در اقیانوس پر از درد به آن آویزان شده ام
    در دستانم خاكستر شود

  3. #353
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    خدای من!

    محبوب من!

    اگر من را به جرمم بگیری،
    تو را به عفوت میگیرم.

    اگر دست بر گناهم بگذاری،
    چنگ بر دامان بخششت می زنم.

    اگر لغزشهایم را نشانه بگیری،
    نشان از آمرزشت می گیرم.

    اگر به معصیتم بنگری،
    چشم به کرامتت می دوزم.

    اگر بدی ام را به رخ بکشی،
    خوبی و لطف بی نهایتت را برملا می کنم.

    اگر به جهنمم ببری و به آتشم بیفکنی،
    فریاد می زنم آنجا اعلام می کنم به اهل جهنم که،

    تو را دوست دارم

    عاشق تو ام
    و دست از دامانت نمی کشم.

  4. #354
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    خدا جون می شه تو امشب منو تو بغل بگیری؟
    بگی آروم توی گوشم؛ دیگه وقتشه بمیری

    خدا جون می گن تو خوبی، مثل مادرها می مونی
    اگه راست می گن ببینم "عشق من کجاست میدونی؟"

    خدا جون می شه یه کاری بکنی به خاطر من !
    من می خوام که زود بمیرم اخه سخته زنده موندن
    من که تقصیری نداشتم پس چرا گذاشته رفته؟

    خدا جون تو تنها هستی می دونی تنهایی سخته
    زنده بودن ،مردن من واسه اون فرقی نداره

    خدا جون می خوام بمیرم تا بشم همیشه راحت
    ولی عمر اون زیاد شه حتی واسه ی یه ساعت

  5. #355
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    شب ها که این جهان را عالمی است دیگر

    شب ها که ماه در وسط برکه ی جنگل خرناسه می کشد
    شب ها که ما همه در خواب به انسوی ابرها می رویم
    شب ها که اواز شباهنگ در فضای دشت طنین انداز می شود
    شب ها که دست های دراز سایه ها همه ی سیبهای روی درخت را می چیند
    شب ها که بچه های خرگوش با لالایی زوزه ی گرگ می خوابند

    تنها تو ای خدای بزرگ
    بیداری و همه چیز و همه کس را می بینی

  6. #356
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    شايد عجيب باشد اما من هم ديگر دلم تنگ است ...
    براي روزگاري که زندگيم شيرين بود به زور حضور تو..
    روزگاري که غمم تو بودي و شاديم ديدن قطره اشکي روان بر گونه..
    ... شاديت يک دم و غمت هزاران بازدم!
    يادش بخير روزگاري که کابوسي ترين خواب ها هم وحشت امروزم را نداشتند.
    اين بي حرمتي ها و اين همه کوچک بودن ها.
    اين همه زاري و سکوت.
    بزرگاني که زندگي را تا آن تهش کرده اند و حالا که سيرند و دست بر کمر از بي وفاييه دنيا و روزگار سخن مي گويند!
    بي وفايي را من ديده ام نازنين من
    درد را من مي فهمم..
    روزگار را من ديده ام ...
    اميد را نا اميدي را من ديده ام من..
    خدا را من ديده ام!
    دلهره ی ساکت و پر از ترس بي خدايي را من چشيده ام ...
    باز که اين زبان دراز فاش ميکند
    سخنان کفر درونم را رهايش مي کنم.
    آخ که من ديگر وجودي در اين موجودي ندارم
    و رفته ام از ياد و بر باد
    و نقشيم بر آب..
    از دل تنگي هايم ميگفتم...
    خدایا...
    براي تو مي گويم
    سخت است زندگي را آرزوها را نقش بر آب ديدن..
    خدايا...
    کاش من هم مي توانستم محاکمه ات کنم!
    مردانه مي نشستيم و مردانه حساب کتاب مي کرديم.
    تو چه خواستي که من نکردم ؟ ... چه گفتي چه کردم ؟
    ولي چه کنم که آخرش هم من بازنده ام ...
    مي دانم مي دانم ...
    من آفريده شده ام که آزمايش شوم
    و بسوزم براي عبرت آيندگانم و لب از لب باز نکنم که کفر است!
    آفريده شده ام که با سرنوشت شومم قدرت خدا نمايانده شود به آنان که سرخوش مستيند!
    خوشي حرام و ناخوشي هم.
    زندگي حرام و مردن حرام . تقدير تقدير قدرت..
    خدا حواست کجاست؟ ...
    به خودت قسم انگار تو هم خدايي يادت رفته!
    لذت ميبري از اين همه گريه و زاري و تحقير و کوچک ديدن دربندانت ?
    استغفرا... غلط کردم خدا !
    خداي عزيزم ديگر درد دل را به تو گفتن هم روا نيست که اگر بگويم کافر هستم و مستحق جهنم!
    از جهنمت هم که ديگر هيچ ترسي ندارم ... نميدانم بعد از جهنم چه در آستين داري براي ساکت کردنم..
    بگرد تا بگرديم..
    مي روم پي تقدير شومم ... هر چه باشد تو خدايي و من هم بنده و آفريده تو ... لابد صلاح من در مرگ است..
    بازهم بوي سرد الکل و راهروهاي رعب آور بيمارستان ..
    بازهم بندگان بي گناه ... انسانهاي زرد ... فرشتگان سفيدپوش پولکي و خسته ..
    من ... گذشته ... آينده ... و غمي که از پس توي افکار بر گلويم چنگ ميزند ..
    افکاري که آخرين هجومشان مسبب اشکيست کهنه ..
    من و سلول هايي سرطاني که به گمانم فرمانروايي جز تو ندارند ..
    ولي راستش هنوز هم عزيزتر از تو هيچکس را ندارم که ...
    Last edited by دل تنگم; 26-04-2008 at 18:02.

  7. #357
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    روزها گذشت و گنجشک با خدا هيچ نگفت.فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار اين گونه مي گفت:" مي ايد. من تنها گوشي هستم که غصه هايش را مي شنود و يگانه قلبي ام که دردهايش را در خود نگه مي دارد."
    و سرانجام گنجشک روي شاخه اي از درخت دنيا نشست.فرشتگان چشم به لب هايش دوختند اما گنجشک چيزي نگفت. و خدا لب به سخن گشود:" با من بگو از آنچه سنگيني سينه ي توست."
    گنجشک گفت:" لانه ي کوچکي داشتم. آرامگاه خستگي هايم بود و سرپناه بي کسي ام.تو همان را هم از من گرفتي. آن طوفان بي موقع چه بود؟ چه مي خواستي از لانه ي محقرم؟ کجاي دنيا را گرفته بود؟!" و سنگيني بغضي راه بر کلامش بست.فرشتگان همه سر به زير انداختند!
    خدا گفت:" ماري در راه لانه ات بود. خواب بودي.باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آنگاه تو از کمين مار پرگشودي."
    گنجشک خيره در خدايي خدا مانده بود.
    و خدا گفت:" چه بسيار بلاها که من به واسطه ي محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمني ام بر خاستي!"
    اشک در ديدگان گنجشک نشسته بود. ناگهان چيزي در درونش فرو ريخت. هاي هاي گريه هايش ملکوت خدا را پر کرد

  8. #358
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    الهي... اي کار براور ناتوانان...و اي سنگر حوادث هولناک..اينک من تنها مانده ام . و بار گناهان...و يار وياوري با من نيست..و طاقت خشم ترا ندارم...و پشتيباني مرا نيست...و در معرض خوف لقاي تو مانده ام..و هراسم را ارام بخشي نيست...اگر مرا تنها واگذاري..کيست که مرا ياري کند؟؟

  9. #359
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض


  10. #360
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    ای خدا،
    ای خدا،
    ای خدا،

    ای بخشاينده،
    اى بخشاينده،
    اى بخشاينده،

    اى مهربان،
    اى مهربان،
    اى مهربان،

    « ... از تو مى خواهم به حق آن نام هاى نيكويت كه در قرآن توصيفشان كرده اى
    و فرموده اى: "و براى خدا است نام هاى نيكو پس او را بدان نامها بخوانيد"
    و باز فرمودى: "مرا بخوانيد تا اجابت كنم شما را"
    و نيز فرمودى: "و هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند پس من نزديكم و پاسخ دهم دعاى خواننده را هنگامى كه مرا بخواند"
    و فرمودى: "اى بندگان من كه بر نفس خويش اسراف و زياده روى كرديد از رحمت خدا نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را بيامرزد و او است آمرزنده مهربان"
    و من از تو مى خواهم اى معبودم
    و مى خوانمت پروردگارا
    و اميدوار توام اى آقاى من
    و از تو طمع اجابت دارم اى مولاى من
    چنانچه به من وعده داده اى
    و من تو را خواندم
    چنانچه به من دستور دادى؛

    پس انجام ده درباره من آن آنچه را تو شايسته آنى اى كريم

    و ستايش مخصوص پروردگار جهانيان است ... »

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •