تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 36 از 87 اولاول ... 263233343536373839404686 ... آخرآخر
نمايش نتايج 351 به 360 از 866

نام تاپيک: نويسندگان عزيز ميخواهيم داستان بنويسيم!

  1. #351
    آخر فروم باز Benygh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    5,721

    پيش فرض

    مهدیییییییییییییییییی

    اومدی اوتارت رو عوض کردی اینجا نیومدی ؟

  2. #352
    پروفشنال hamidma's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2005
    پست ها
    648

    پيش فرض

    حميد جان...شرمنده لينكي از كه گارد پيدا نكردم برات بذارم به جاش برات يكي از كاراشو مي‌ذارم...اين كارشو بيشتر يكي از تأملات فلسفيش مي‌دونن كه ميل داستان ميني مال در آورده....:
    « اگر دريا تمام توانش را به كار گيرد، باز هم نمي‌تواند تصوير آسمان را در خود بازتاب دهد. حتّي با كمترين جنبش‌اش آسمان در وي منعكس نمي‌شود. امّا وقتي آرام و عميق است، تصوير آسمان در هيچ بودنش به وجود مي‌آيد.»

    مي‌بيني....لزوماً محوريت داستان پردازي رو نداره..امّا خيلي‌ها اين ميني مال كه گارد رو دوست دارن...
    .
    .
    .
    اينم دو تا كار از ابوالفضل ابراهيم شاهي كه گفته بودم:

    1_
    آدم‌هايي كه نصيحت مي‌كنن بايد حتماً تنبيه بشن
    آدم‌هايي كه تنبيه مي‌كنن بايد نصيحت بشن

    ( كه من خودم اين كارشو خيلي دوست دارم.به نظرم يه ميني واقعاً درست و حسابيه)


    2_ اين‌ها تفاوتشونه:
    تغيير فصل رو از درخت‌ها مي‌شه فهميد امّا از آدما نمي‌شه فهميد.


    مي‌بيني....!...به نظرم من تو ميني مال ها واقعاً كاراي قشنگين...



    ممنونم از راهنمایی و کارهایی که گذاشتید انشا... بعد از طی این دوره نقاهت حتما یه دوره مطالعه جدی در مورد مینی مال رو باید شروع کنم. اگر از دیگر نویسندگان هم می شناسید معرفی کنید خیلی خیلی ممنون می شم.

  3. #353
    آخر فروم باز Benygh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    5,721

    پيش فرض

    حميد جان...شرمنده لينكي از كه گارد پيدا نكردم برات بذارم به جاش برات يكي از كاراشو مي‌ذارم...اين كارشو بيشتر يكي از تأملات فلسفيش مي‌دونن كه ميل داستان ميني مال در آورده....:
    « اگر دريا تمام توانش را به كار گيرد، باز هم نمي‌تواند تصوير آسمان را در خود بازتاب دهد. حتّي با كمترين جنبش‌اش آسمان در وي منعكس نمي‌شود. امّا وقتي آرام و عميق است، تصوير آسمان در هيچ بودنش به وجود مي‌آيد.»

    مي‌بيني....لزوماً محوريت داستان پردازي رو نداره..امّا خيلي‌ها اين ميني مال كه گارد رو دوست دارن...
    .
    .
    .
    اينم دو تا كار از ابوالفضل ابراهيم شاهي كه گفته بودم:

    1_
    آدم‌هايي كه نصيحت مي‌كنن بايد حتماً تنبيه بشن
    آدم‌هايي كه تنبيه مي‌كنن بايد نصيحت بشن

    ( كه من خودم اين كارشو خيلي دوست دارم.به نظرم يه ميني واقعاً درست و حسابيه)


    2_ اين‌ها تفاوتشونه:
    تغيير فصل رو از درخت‌ها مي‌شه فهميد امّا از آدما نمي‌شه فهميد.


    مي‌بيني....!...به نظرم من تو ميني مال ها واقعاً كاراي قشنگين...
    ممنون بابت اینا ...
    اسم کتاب رو میشه بگید من هم تهیه کنم ؟ این اولین کتاب عمرم خاهد بود که میخونم ....
    راستی حمید چرا نظر نمیدی وقتی میای ؟

  4. #354
    اگه نباشه جاش خالی می مونه western's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    for sale
    پست ها
    469

    پيش فرض

    دکتر بگم؟سعید جان بگم چی بگم؟شوکه شدم.خیلی وقت بود یک داستان کوتاه به این قشنگی نخونده بودم موضوعش که خیلی تمیز بود اما چیزی که منو دیونه کرد طرز نوشتنت بود ایول داداش من!اتفاقاً کلمات آمیانه محشرش کرده بود چه نقاط ریز و جالبی توش اشاره کرده بودی چه صفات مناسبی پیدا کرده بودی راستش رو بگم هنوز باورم نمی شه تو نوشتی !ای بابا هیچ بنظر نمی اومد دیدی تو مهارت بلند نوشتن داری به خدا اگه رمان بنویسی شاهکار می کنی چون خیلی ریزپردازی کردی اونم بی نقص!منکه زبونم بند اومده به خدا!بازم بنویس
    اینبار بلند ترش رو امتحان کن باور کن عالی از آب در خواهد اومد حاضرم شرط ببندم

    مهدی جان تبریک که بالاخره راه افتادی خیلی وقت بود خبری ازت نبود من که از این سیر نزولی
    خیلی خوشم اومد چه نقطه جالبی اشاره کردی...

  5. #355
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    نا كجا آباد...
    پست ها
    126

    پيش فرض

    باز هم سلام خدمت همگی دوستان!
    آقا مهدی، نوشته های کوتاهت یا همون مینی مال ها، بدک نبودن، ولی سعی کن ایندفعه یه موقع بهتر بنویسیشون، نه نصفه شب!!
    وسترن خانم، از شما و همچنین بقیه دوستان هم واقعاً ممنونم که نظر دادید و واقعاً بزرگواری کردید. اینکه نوشتین: به نوشتن رمان بپردازم، حرف خوبی است؛ ولی من در خودم این توانایی و حوصله را هرگز نمی بینم. چرا که بسیار عجول هستم و دوست دارم کارام سریع نتیجه بده... یعنی واقعیتش اینه که نوشتن رمان خیلی صبر و حوصله و دقت میخاد که فکر نمی کنم بنده در این زمینه به پای شما برسم. حالا ما به همین نوشتن داستان کوتاه ادامه می دیم، همین که چند نفر تو این تاپیک از این نوشته ها خوششون بیاد و ما هم قلممون قوی بشه، برای ما کفایت می کنه. نخواستیم نویسنده مشهور و محبوب و... بشیم!
    ولی یه نکته دیگه ای که هست، اینه که معمولاً نویسنده ها با نوشتن رمان ها و داستانهای بلند مشهور می شن؛ نه داستانهای کوتاه و کوچه بازاری. البته خب استثناء هم هست، مثل آنتوان چخوف که نوشته های کوتاه بسیار زیادی داره و فقط چند تا رمان کوچک در کارنامه ادبیش وجود داره. به هر حال ما که این تغییر تو قلممون رو مدیون ایشون هستیم! خدا رحمتشون کنه!
    نمیخاید برای این داستانم اسمی رو انتخاب کنید؟ چیزی به ذهن خودم نمی رسه!

  6. #356
    پروفشنال Mahdi_Shadi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    621

    پيش فرض

    آره...خودمم تو همين فكر بودم كه ديگه نصف شب كار نكنم...البتّه اصولاً فعلاً داستان نوشتن من حكايت ستاره‌ي هاليه! رفت تا 300 سال ديگه كه من وقت كنم يه نصفه شبي بشينم كار كنم! D:

  7. #357
    پروفشنال Mahdi_Shadi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    621

    پيش فرض

    ممنون بابت اینا ...
    اسم کتاب رو میشه بگید من هم تهیه کنم ؟ این اولین کتاب عمرم خاهد بود که میخونم ....
    راستی حمید چرا نظر نمیدی وقتی میای ؟
    كدوم كتاب؟! نمي‌دونم كدوم كتاب رو مي‌گي امّا براي صدمين بار به تو و بقيّه پينهاد مي‌كنم كه كافكا در كرانه رو بخونيد!

  8. #358
    پروفشنال Mahdi_Shadi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    621

    پيش فرض

    حميد جان فعلاً با عرض معذرت هم سرم يه كمي شلوغه و هم اينكه بايد بگردم تا برات پيدا كنم...براي همين الان فقط يه كار كوچيك از لئوناردو اوروينا برات مي‌ذارم:

    « اي پدر ما كه در آسماني»
    گروهبان از خواهر و مادر بچه‌ بازجويي كرده بود.سروان دست خود بچّه‌ را گرفت و با خود به اتاق ديگر برد.گفت :« بابات كجاست؟» بچّه زير لب گفت: « رفته آسمان» سروان با تعجّب پرسيد: « چي؟ مرده؟»بچّه گفت: « نه. هر شب از آسمان پايين مي‌ايد و با ما شام مي‌خورد»
    سروان چشم گرداند و درِ كوچكي را در سقف ديد...


    بازم ببخشيد...ايشالّا اگه وقت كردم و چيز جديدي دستم رسيد برات مي‌ذارم...خودتم مي‌توني به اون سايتي كه معرّفي كردم سر بزني...

  9. #359
    پروفشنال Mahdi_Shadi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    621

    پيش فرض

    راستي وسترن جان...يه بار ديگه اين جا ازت مي‌خوام كه اگه وقت داري و حالش هست و حسش مي‌آد...بشيني و كتابي كه گفته بودي تايپ كني بذاري...بابا ناسلامتي كاربر فعّال انجمن ادبيات و علوم انساني هستيا....!

  10. #360
    آخر فروم باز Benygh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    5,721

    پيش فرض

    راستی برای داستان سعید هم به نظر من اسمش رو بذار "کمک" یا هم بذار "زود قضاوتی" یا همچین چیزی دیگه ...
    هر چی اسم چرت بود گفتم ...

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •