تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 359 از 640 اولاول ... 259309349355356357358359360361362363369409459 ... آخرآخر
نمايش نتايج 3,581 به 3,590 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #3581
    در آغاز فعالیت sepideh200989's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2010
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    11

    پيش فرض

    آه ای زندگی منم که هنوز
    با همه پوچی از تو لبریزم
    نه به فکرم که رشته پاره کنم
    نه برآنم که از تو بگریزم...

    فروغ

  2. 2 کاربر از sepideh200989 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #3582
    در آغاز فعالیت sepideh200989's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2010
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    11

    پيش فرض

    آه ای زندگی منم که هنوز
    با همه پوچی از تو لبریزم
    نه به فکرم که رشته پاره کنم
    نه برآنم که از تو بگریزم...

  4. این کاربر از sepideh200989 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #3583
    پروفشنال Rainy eye's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    پست ها
    864

    پيش فرض

    عکس من
    پیش توست
    عکس تو
    پیش من!
    ما ولی
    سال ها
    ماه ها
    هفته ها
    روزها
    بی خبر
    از همیم!
    بی خبر
    بی خبر
    بی خبر...!!

  6. 2 کاربر از Rainy eye بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #3584
    اگه نباشه جاش خالی می مونه hamedmotevali's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    پست ها
    442

    پيش فرض

    این منم,

    جوانی از درون پوسیده
    در برزخی از خودم و دنیای اطرافم,
    چوب خط می کشم بر دیوارهای شهر
    چوب خط تمام لحظه های تنهایی...
    می چرخم و خط می زنم آرزوهای از دست رفته ام
    در جدال با جاذبه زمین, جسمم را تکان می دهم
    و با تمام وجودم نفرین می کنم عقربه ها را
    که با سرعت نور زمان را می شکافند و پیش می روند
    سر بر دیوار فراموشی می کوبم تا شاید از یاد ببرم
    تمام حسرت های به جا مانده از گذشته را…
    میان مردگان همی زیسته ام,
    که زنده بودن را از یاد برده ام
    و زندگی را تلخ تلخ سر می کشم...
    از پس شب های پر از بی خوابی
    دم و بازدمی رنگ گرفته از بی حوصله گی,
    بی دلخوشی پلک می زنم و سر می چرخانم
    به سمت تمام سایه هایی که از کنارم رد می شوند
    در امتداد کوچه های مسخ شده در تاریکی
    این منم که سوت می زنم
    و تمام شهر را از خواب بیدار می کنم
    آری این منم,
    شب گرد شهری به کوچکی یک سلول انفرادی...

  8. 5 کاربر از hamedmotevali بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #3585
    آخر فروم باز mmiladd's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    اُتاقم..!
    پست ها
    4,103

    پيش فرض

    شب سردی است و من افسرده
    راه دوری است و پایی خسته
    تیرگی هست و چراغی مرده
    می كنم تنها از جاده عبور
    دور ماندند ز من آدمها
    سایه ای از سر دیوار گذشت
    غمی افزود مرا بر غم ها
    فكر تاریكی و این ویرانی
    بی خبر آمد تا به دل من
    قصه ها ساز كند پنهانی
    نیست رنگی كه بگوید با من
    اندكی صبر سحر نزدیك است
    هر دم این بانگ برآرم از دل
    وای این شب چه قدر تاریك است
    خنده ای كو كه به دل انگیزم ؟
    قطره ای كو كه به دریا ریزم ؟
    صخره ای كو كه بدان آویزم ؟
    مثل این است كه شب نمناك است
    دیگران را هم غم هست به دل
    غم من لیك غمی غمناك است

  10. 3 کاربر از mmiladd بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #3586
    آخر فروم باز mmiladd's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    اُتاقم..!
    پست ها
    4,103

    پيش فرض

    با اینهمه صدا
    خاموش.
    بلبلی ترانه خوان و
    به غایت تنها
    پرنده خاموشی تیز فام و تیز بال
    از بام تو
    عبور کنان.
    ***************

  12. #3587
    اگه نباشه جاش خالی می مونه hamedmotevali's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    پست ها
    442

    پيش فرض

    وقتي تو نيستي
    نه هست هاي ما
    چونان که بايدند
    نه بايد ها...
    مثل هميشه آخر حرفم
    و حرف آخرم را
    با بغض مي خورم

    عمري است
    لبخند هاي لاغر خود را
    در دل ذخيره مي کنم :
    باشد براي روز مبادا !
    اما
    در صفحه هاي تقويم
    روزي به نام روز مبادا نيست
    آن روز هر چه باشد
    روزي شبيه ديروز
    روزي شبيه فردا
    روزي درست مثل همين روزهاي ماست

    اما کسي چه مي داند ؟

    شايد
    امروز نيز روز مبادا باشد !

    De/\/\@H

  13. #3588
    آخر فروم باز mmiladd's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    اُتاقم..!
    پست ها
    4,103

    پيش فرض


    شب را دوست دارم بخاطر تاريکی....

    تاريکی را دوست دارم بخاطر تنهايی
    ...

    تنهايی را دوست دارم بخاطر فکر کردن
    ...

    فکر کردن را دوست دارم بخاطر تو
    ...

    تو را دوست دارم بخاطر چشمانت
    ...

    چشمانت را دوست دارم

    بخاطر قطرات اشکی که ميدانم بر سر مزارم خواهی ريخت

  14. 3 کاربر از mmiladd بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #3589
    آخر فروم باز mmiladd's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    اُتاقم..!
    پست ها
    4,103

    پيش فرض

    خون تو بر کاخ شیطان خنده زد
    Your blood laughed at Satan palace
    خون تو بر مفرش سرد خیابان می نوشت
    Your blood writhed on cold alley traveling bag
    نام انسان بر کسی آیا سزد؟
    Does the person merit the human name?
    روی سرخی خیابان رقص و شادی می کند
    He rejoices and dances on bloody street
    سرکه ریزان هوس
    Acetificator of passion
    آن که بر خویشان خود دشنه ی خونین می نمود
    The person who show his bloody dagger
    بر کدامین خواب مرگ
    In which death sleep-
    چشم بر روی عزیزان بسته است
    He close his eyes on dear ones
    بر گلوی سرخ طفلان خنجری خونین نهادند
    He puts his bloody dagger on children bloody throat
    با قبای بیم و ذلت جان تو آذین گرفت
    Your soul decorated by fright and meanness dress
    از چه با شیطان شما هم سفره اید
    Why are you commensal with Satan?
    دیو در جان شما بیضه نهاد
    Demon put his tesis on your soul
    در کدامین خواب آیا مرده اید ؟
    In which sleep you are dieing?

  16. #3590
    آخر فروم باز mmiladd's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    اُتاقم..!
    پست ها
    4,103

    پيش فرض

    خدایا چه غریب است درد بی کسی و چه تنهایم در این غربت که تو هم از من رویگردانی
    و اینک باز به سوی تو آمدم تا اندکی از درد درونم را برایت باز گویم
    و خدایا تو بهتر میدانی آنچه درونم است تنهایی و بی کسی ام را دیده ای
    ,دربه دری و آوارگی ام را و هزارو یک درد که بزرگترینش ناامیدی است
    .خدایا همه را کنار گذاشته ام اما با ناامیدی و بی هدفی نمی توانم بسازم
    صبرم بسیار است اما پوج وبی هدف میدوم
    . خسته شده ام خسته خسته

  17. 4 کاربر از mmiladd بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •