بـه دنبـــال شاسی فرمـــت دفتــر خــاطرات زندگیـــم
فریـاد بانـگی در پیـچ خـم کوچـه هـای سادگیــــم
الزایـمر در پی مهمـانی خویـش در نگاهـــــــم
بـه جـان خریـد اشکــــ شـوق پنجـره هایــم
بـه دنبـــال شاسی فرمـــت دفتــر خــاطرات زندگیـــم
فریـاد بانـگی در پیـچ خـم کوچـه هـای سادگیــــم
الزایـمر در پی مهمـانی خویـش در نگاهـــــــم
بـه جـان خریـد اشکــــ شـوق پنجـره هایــم
زتنهایی خود تنها ترینم
مپرس احوال من را من همینم
همینم من همین دیگرچه خواهی
زاحوال دلم تو خود گواهی
ازآن دیوانگی وشورومستی
به جای عقل وهوشم بت پرستی
زتنهایی خود تنهاترینم
مپرس احوال من رامن همینم
همینم من همین بازیچه ی عشق
ویک معشوقه با دیباچه ی عشق
همینم من همین دیوانه ی عشق
ویک معشوقه ومستانه ی عشق
زتنهایی خود تنها ترینم
مپرس احوال من رامن همینم
همینم من همین تنهای تنها
اسیروبنده ی سلطان غم ها
گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست
بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست
گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن
گفتی که نه باید بروم حوصله ای نیست
...
پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف
تو رفتی و دگر اثر از چلچله ای نبست
گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت
جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست
رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت
بگذار بسوزد دل من مسأله ای نیست
شمرده بودم
پنج سیگار تا خانه ی او راه بود...
حالا دیگر،
کوچه به کوچه
سیگار پشت سیگار...
میگردم و نمی رسم.....
نگران خودمم که چه جوری بی تو بمونم
دوری و ندیدن تو کار من نیست نمیتونم
نگران لحظه هامم که منو بی تو نمیخواد
نگران دستهایی که تو نباشی خیلی تنهاست
اینقدر دوستت دارم که نگران خودمم
اما باز جونمو میدم واسه با تو بودنم
نه میشه بی تو بمونم نه میتونم که بمونی
همه ترسم از اینه یه روزی پیشم نمونی
من هنوز عاشقــــــم
انقدر كه مي توانم
هر شب بدون انكه خوابم بگيرد
از اول تا اخر بي وفايي هايت را بشمرم
و دست اخر
همه را فراموش كنم
زلال که باشی سنگهای کف رودخانه ات رامی بینند،برمیدارند نشانه می گیرند درست به سوی خودت
دیشب که نمیدانستم به کدام یک از دردهایم بگریم ، کلی خندیدمــــــ!
خشت اول کج بود ...
حرف آخر را زدی ،
خراب شدم !!!
نه از آشنايان وفا ديده ام
نه در باده نوشان صفا ديده ام
زنامردميها نرنجد دلم
كه از چشم خود هم خطا ديده ام
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)