ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

[leila*]

خدا مرگم بده.................
.
.
.
.
.
.
.
شیشهه چیزیش نشد که؟

نه بابا شیشه چیزیش نشد ولی من هم ابروم رفت هم دماغم له شد
اخی
گناه داشته بودم

[mamad6280]

نه بابا شیشه چیزیش نشد ولی من هم ابروم رفت هم دماغم له شد

خوب خدا را شکر که شیشه سالم موند، خیالم راحت شد، اینو اول میگفتی که آدم هول نشه

[ali_ranger22]

سر یکی از کلاس های همایش بودم که داشتیم من و بقل دستیم با میز جلویی گفتمان میکردیم و کلی می خندیدیم اون روز گذشت و نوبت یه همایش دیگه شد بعد زنگ خورد من اومدم بیرون که دیدم یکی از اون دو نفری که میز جلویی ما بودن اومد نزدیک بعد دست تکون داد منم خوشحال شدم دست تکون دادم بعد رفت منم شک کردم پشتمو نگاه کردم دیدم به یکی دیگه داشت دست تکون میداد!!

[M.etallic.A]

منم یه بار میخواستم وارد مغازه بشم در مغازه شیشه ای بود حواسم پرت شد به فروشنده ی مغازه که یه اقای جوان و جذاب بود با سر رفتم تو شیشه
دماغم شد پر خون وسط پاساژ
همه از مغازشون اومدن بیرون
دیگه هیچ وقت پامو تو اون پاساژ نذاشتم

ببخشید شما دماغتون رو عمل کردید ؟

من که یه بار به در شیشه ای خوردم چسبیدم بهش با کاردک جدام کردن اما دماغم چیزیش نشد

راستی یه نتیجه گیری اخلاقی برای خانمها : در هنگام خرید حواستون به فروشنده های جوان و جذاب پرت نشه وگرنه دماغتون صاف میشه

[M.etallic.A]

خوب خدا را شکر که شیشه سالم موند، خیالم راحت شد، اینو اول میگفتی که آدم هول نشه

با این جوابم خیلی حال کردیم

[mamad6280]

با این جوابم خیلی حال کردیم

خوب خدا را شکر که یکیم با ما حال کرد ........

نه یعنی با جوابمون حال کرد.............

[shahab_f]

کسی نمیدونه manhunter چی شد؟ خوب سوتی هایی میداد , در ضمن ووکمن چرا دیگه سوتی نمی ده مگه میشه ذات آدم تغییر کنه؟

[M.etallic.A]

از پخش شدن رو شیشه که بگذریم یه خاطره ای یادم اومد از پخش شدن رو زمین که براتون تعریف میکنم. جریان بر میگرده به 5 سال پیش که داداش که تازه کولر خریده بود و منم رفته بودم کمک... یه نفرم از نمایندگی اومده واسه نصب... جاشو که آماده کردیم داداشم و اون مرده اومدن بلندش کنن. از جاش بلند کردن ولی خیلی سنگین بود و هر دو تاشون کم آوردن به من گفتن بیا کمک کن منم نمیدونم چی به ذهنم رسید که خم بشم برم زیرش ... خلاصه من رفتم زیر کولر طوریکه کولر قشنگ رو پشتم بود و این دقیقا همزمان شد با کم آوردن اونا و کولر رو کلا ول کردن فقط از دو طرف تعادلش رو نگه داشته بودن. حالا شرایط من رو تصور کنید هر لحظه فشار بیشتر میشد طوریکه اول زانوهام خم شدن و بعد کامل نشستم و در مرحله بعد دراز کشیدم و کولر هم با اون وزنش روم بود. اون دو تا هم از فرط خنده کلا ول کرده بودن کولر رو و من دمر چسبیده بودم به زمین و صدام در نمیومد. بالاخره لطف کردن و کولر رو از روم برداشتن.... تا یه مدت کمردرد داشتم...

[winter+girl]

کسی نمیدونه manhunter چی شد؟ خوب سوتی هایی میداد , در ضمن ووکمن چرا دیگه سوتی نمی ده مگه میشه ذات آدم تغییر کنه؟

اووووووووووو
این همه راه اومدی همینو بگی؟؟؟
جاش یه سوتی بنویس نصفه شبی بخندیم
حوصلم سر رفت

[c0dest0rm]

از پخش شدن رو شیشه که بگذریم یه خاطره ای یادم اومد از پخش شدن رو زمین که براتون تعریف میکنم. جریان بر میگرده به 5 سال پیش که داداش که تازه کولر خریده بود و منم رفته بودم کمک... یه نفرم از نمایندگی اومده واسه نصب... جاشو که آماده کردیم داداشم و اون مرده اومدن بلندش کنن. از جاش بلند کردن ولی خیلی سنگین بود و هر دو تاشون کم آوردن به من گفتن بیا کمک کن منم نمیدونم چی به ذهنم رسید که خم بشم برم زیرش ... خلاصه من رفتم زیر کولر طوریکه کولر قشنگ رو پشتم بود و این دقیقا همزمان شد با کم آوردن اونا و کولر رو کلا ول کردن فقط از دو طرف تعادلش رو نگه داشته بودن. حالا شرایط من رو تصور کنید هر لحظه فشار بیشتر میشد طوریکه اول زانوهام خم شدن و بعد کامل نشستم و در مرحله بعد دراز کشیدم و کولر هم با اون وزنش روم بود. اون دو تا هم از فرط خنده کلا ول کرده بودن کولر رو و من دمر چسبیده بودم به زمین و صدام در نمیومد. بالاخره لطف کردن و کولر رو از روم برداشتن.... تا یه مدت کمردرد داشتم...