سلام
با خالم اینا رفته بووودیم بیرون بعد تو راه گمشون کردیم برادرم زنگ زد گفتن جایی هستیم به اسم حسن سرا خواستم به زن داداشم بگم زهرا بیا قاطی کردم گفتم حسن بیا
تو راه همینطور که میرفتیم از شدت هوای گرم و خسیس بازیه این داداشم که کولر روشن نمیکرد خواستم شیشه عقب رو بیارم پایین نمیدونم چرا جو گرفت اشتباه کردم درو باز کردمشانس آوردم ماشین سرعت نداشت
وقتی خبر قبولی دانشگاه رو به ما دادن اقا این دوستام از همه جای ایران با خانوادشون ریختن خونمون خونمون شلوغ افتضاح حالا بگیر جشن دیگه البته همه ناخونده چون من بعد از ظهر رفته بوودم شهر گردیبرگشتم دیدم همه اومدن دارن با ذوق میگن دانشگاه چیکار کنن یکی میگه لباس چی بخریم اون یکی میگه موهامو چه مدلی بذارم اون میگه کتاب کجا دارن خلاصه بساطی ...
من هم همونطوری اومدم یه سلام بلند گفتم تا دوستام و مادراشون متوجه من بشن بعدش نمیدونم چرامثل نفهما با صدای بلند یه فوش خیلی بد به دوستام دادم بعد گفتم دانشگاه ندیده اید مگه
بعدم که خانواده هاشون کلا نظرشون نسبت به من عوض شد من دیگه دختر خوبه نیستم
این سوتی هم بچه ها گفتن یاد خودم افتادم یبار کتاب یکی از بچه درس خونای مدرسه رو برداشتم واسه شوخی بهش نمیدادماون زنگ هم امتحان داشتیم تو حیاط میدویدم اونم دنبالم جیغ میزد
یه لحظه برگشتم پشتمو بببینم با صورت رفتم تو میله ی تور والیبال مدرسه بعدم افتادم زمین
انقد دردم گرفته بود نزدیک بووود گریم بیاد بزور جلوی خودمو گرفتم
رفتم آموزشگاه، واسه اولین بار سر ساعت
دیدم استادم نیومده رفتم پیش منشی دیدم دو نفر اونجا نشستن گفتم خانوم جوکار نیومده؟؟؟ اون یکیه گفت هنوووز نه یکم بشینید الان میاد رفتم نشستم دو دقیقه گذشت اعصابم دیگه خورد شده بووود زنه صدام کرد گفت خانوم ...
رفتم جلوش گفتم جانم بله؟؟؟ استادتون هنوز نیومدن؟؟گفتم نه بابا انگار سرکارم گذاشته فکر کرده مردم الافشن
گفت مطمئنی نیومده؟؟؟ گفتم : آره دیگه پس کجاست؟؟؟
زنه یکم اینور اونور کرد خودشو گفت مطمئنی من نیستم ؟؟
حالا ضایع شدم؟؟؟ e شمایین؟؟؟ -واقعا نشناختی؟؟ -نه آخه همیشه شما عینک میزدین؟؟؟:43:( این استادم خیلی جیگره اما آدمم سر کار میذاره چه جوری؟؟ اینجوری اینجوری)
داشتم رانندگی میکردم رسیدم به یه میدون از معلم پرسیدم کدوم ور برم؟؟؟ همون لحظه یه موتوری نزدیکم شد گفت برو کنار دیگه
بعد زنه ازم پرسید چی گفتییییییییییییییییی (ی؟ ت؟)؟؟؟گفتم: گفت برو کنار دیگه![]()
با خانواده داشتیم سر صبح میرفتیم بیرووون من برم کنکور آزمایشی بدم و بقیه هم سر کار های خودشون ماشین جلویه دو تا دختر پسر جوون بودنچون زمستون بود شیشه پشت بخار گرفته بووود فقط یه سایه معلوم بووود حالا من داشتم اینا رو نگاه میکردم و تو دلم غصه میخورم خوش به حال دختره با نامزدش اومده
امتحان بده یدفعه دیدم سرای اینا داره هی بهم نزدیک میشه یدفعه نزدیک شد و اتفاقی که نباید میوفتاد افتاد
منم جو گرفت به بابام گفتم بابا ماشین جلویی رو ببین دارن بهم ... میدن
بعدم دیگه چیزی نشد که تو خانواده ضایع شدم:43:
رفته بودم کنار دریا پسر خالم برادرمو هل داد اونم آرنجو بازوش خورد تو صوررتم اومدم بهش بگم با بازوت زدی تو صورتم گفتم با زانوت زدی و سرم
ماشینمونو نگه داشت بابام
پیاده شدیم بریم یه چیز بخریم من گفتم چییپس میخوام مامانم گفت این چرت و پرت ها رو نخرید ماشین خالم اینا نگه داشت گفت واسه چی وایستادین میخواین چی بخرین منم گفتم چرت و پرت...
آقا اینو نگفتم بچه های خالم جنگی پریدن بیروووون رفتیم تو مغازه اونا یکم وسایل خریدن نامرد همه رو گرووون میگفتمن یه چیپس برداشتم گفتم چنده؟؟؟
پسر خالم گفت چنده؟؟؟ مثلا تو نمیدونی چنده؟؟ زنه همونطوری داشت ما رو نگاه میکردمنم گفتم میدونم اما اینا گرووون فروشن قیمت اصلیشو نمیگن که
زنه اخماش رفت تو هم منم یه پونصدی دادم رفتم
داشتیم وسایل و از صندوق عقب برمیداشتیم میذاشتیم رو زمین منم بشقاب ها رو برداشتم آوردم دمه پله جای اینکه آروم بذارمش رو پله از بالا بدون اینکه خم شم ولش کرردم نمیدونم چرا فکر کردم نمیشکنه
نمیدونم چرا اووون روووز که رفته بودیم بیرون راه به راه پلیس واستاده بووود من از بابام آب گرفتم نصفشو خوردم جلوی پلیس راه رسیدیم خواستم خالی کنم بیرووون اصلا افسره رو ندیدم همونطوری آبو با لیوان انداختم بیرون خورد یه جای افسرهداداشمم سریع گازو گرفت رفت اونم نمیدونم لابد جریمه نوشت دیگه ( دلم واسه لیوانم تنگ شده
)
نمیدونم طرفای شما هم اینطوری هست یا نه میخوان بگن یه چیز نزدیکته میگن تو دهنته
رفته بودیم یجا یه سوئیت کرایه کنیم کلا خانوادگی واسه یه شب پسر خالم از مرده پرسید دستشوییش کجاست اونم گفت نگران این چیزا نباش بابا همه چیزش عالیه دستشوییش تو دهنته![]()
با دختر خالم رفته بودیم پارک بعد که کلی جیغ جیغ کردیم واسه تاپ و اینا و کلا پارک و گذاشتیم رو سرمون بعد اولین باری بووود که بعد مدتها بدون چادر رفته بودم بیرووون تریپ خفن و اینا احساس میکردم دیگه خیلی خوشگل و باکلاسماز جلوتر دیدم اونجا یه عده اراذل پشت نشستن پشت یه 206 محل ندادم نزدیکشووون شدیم یکم جلوتر یدفعه دیدم یکی صدام کرد گفت آهای خانوووم خوشگله منم خیلی با کلاس برگشتم دیدم داره میخونه اهای آهای آهای خانوم خوشگله
هیچی دیگه مزحکه یه مشت boy شدیم
پارسال ما یه دوستی داشتیم اسم دوست پسرش سجاد بووودو این دو تا عاشق هم دیگه بودن ناجوووووور
بعد این آقا سجاد یه اشنایی با ما داشت که هر اتفاقی واسش میوفتاد من زودتراز gf اش خبر دار میشدم تا اینجاشو نگه دارید چون این سوتی قرنم بووود
همون موقع ها یه پسری به من گیر داده بووود اسمشم بووود سجاد این هر دفعه واسم زنگ میزد سر راهم میومد من باهاش دوست نمیشدم یه روز واسم خبر آوردن این پسره خودکشی کرده( حالا نه بخاطر منا کلا مشکل خونوادگی داشت ) من اول باورم نشد اما وقتی حجلشو دیدم اصلا انقد دلم سوخت خیلی گریه ام گرفت رفتم خونه تنها بودم گفتم چیکار کنم بزنگم واسه دوستم
زنگ زدم یکم باهاش حرف زدم بعد گریه کردم (غافل از اینکه اووون اصلا ماجرای این سجاد رو نمیدونه) اونم هی بهم گفت چی شده و اینا منم گفتم هیچی راستش سجاد خودکشی کرده آقا جای اینکه بهم دلداری بده یه جیغ کشید و گوشی قطع شد حالا من هر چی زنگ میزنم خونشون خبری نیس موبایلش بر نمیداره زنگ زدم خواهرش گفتم از این شیرین ما خبری نداری؟؟؟ اونم میاد خونه مادررش میبینه خواهرش غش کرده اونجا افتاده میبرنش بیمارستان و میمیریم تا بهوشش بیاریم بهش شک وارد شد مردم تا بهش بفهمونم آی کیو اون سجاد نه این سجاد
ببخشید طولانی شد
اینم از سوتی های این سری چون حسش نبووود نتونستم بهتر بنویسم بی مزه گیشو به بزرگی خودتون ببخشید