دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت
رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت
رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم
مثل کبریت کشیدن در باد، دیدنت دشوار است
من که به معجزه عشق ایمان دارم ،میکشم اخرین دانه ی کبریتم را در باد
هر چه باداباد
" بی همه گان به سر شود ... "
و مــــــن,
خیلـــــــــی نـــگران شده امـــــــــ
چـــــــــون
دیـــــگر دارد
بی تـــــــو هم به ســــر می شــــود انگـــــار !
من، پيش از تو"دل" نداشتم!
حال كه آن را به من هديه داده اي...
مي تواني هر چقدر كه مي خواهي بشكني و دوباره از نو بسازي!!
شوخی بود ها نشکنی!
وام دارنـــد به مــن
تمام ثانیـــه هایی را
کــــه خـــآلی از آغوش تــــــــو
می گذرنـــد روز هــآ
در غریبــــــــی نالــــــــه ها کــردم کســــی یـــــــــادم نکـــــــرد
در قـفــس جـــــــان دادم وصیــــــــــاد آزادم نکـــــرد
ضربـــه مــــــردم چنـــــــان از زنـــدگــــــــی سیــــــرم نمـــــود
آرزوی مـــــــرگ کــــردم ، مــــــرگ هم یــــــادم نکـــــرد
.
.
.
.
.
.
از دست تو ناراحتم ، باعث شدی گل وا نشه
باعث شدی بعد از خودت ، هیشکی تو قلبم جا نشه
از دست تو ناراحتم ، باعث شدی دل مرده شم
باعث شدی که تا ابد از عاشقی سرخرده شم
جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد
با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم
یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد
هر شبنمی در این ره صد بحر آتشین است
دردا که این معما شرح و بیان ندارد
....
اخم می کنم تا ببینی جدی شدم.
چرا اینگونه سراغم می آیی؟
من به تمنای گریه ات نیست،
که تا سال ها،
تا قرن ها،
تا پایان تلخی،
زیر این خاک سرد،
قصد خفتن کرده ام.
معرفتی مانده اگر
یا سر سوزن قلقلکی از بهار گذشته،
برای من،
لبخند بزن ،لبخند !!
مي گفتي عاشقم بود / از دنيا منو ربودي
با عشقت دلم رو سوزوندي / نقش دل من رو خوندي
اما بهم گفتي كه نميتوني بموني / بهت ميگم عاشقتم تو اينو ميدوني
تنها گذاشتي منو ... رفتي كتاب عشق ما رو بستي / منو غرق كردي تو مستي
بعد 2 سال هنوز تو دلم هستي / اين دل بدبخت رو شكستي
دم به دم تو فكرتم ... هر دم تو عشقم / درد من هنوز تو دلم ... من كجا برم بدون تو يار من !! يار من !!
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)