در استین مرقع پیاله پنهان کن
که همچو چشم صراحی زمانه خون ریز است
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم
از بد حادثه این جا به پناه آمده ایم
ره رو منزل عشقیم و ز سر حد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه امده ایم
این برای اخوی مهدی شاتا بود که مثل اینکه یکم دیر ارسال شد...