تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 35 از 137 اولاول ... 253132333435363738394585135 ... آخرآخر
نمايش نتايج 341 به 350 از 1366

نام تاپيک: نثرهای عاشقانه

  1. #341
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    اگه یه روز مردم و تو منو دوست داشتی

    پنجشنبه ها بیا مزارم گل سرخی را رو قبرم بزار
    تا همیشه اون گل را که بهت داده بودم
    به یاد بیارم.....ولی...اگه تومردی...من فقط یک بار...میام مزارت...
    میام و اون دسته گل سفید مریم
    را که با خون خودم سرخش کردم برات هدیه می کنم
    وعاشقانه کنارت جون می دم تا بدونی هیچ وقت تنها نیستی!!

  2. #342
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    دوست داشتن هميشه گـــفتن نيست گاه سکوت است و گاه نگــــــاه ... غـــــريبه ! اين درد مشترک من و توست که گاهي نمي توانيم در چشمهاي يکديگــر نگــــاه کنيم ای کاش سه چیز در دنیا وجود نداشت: ۱:عشق ۲:غرور ۳:دروغ آن وقت انسان مجبور نبود به خاطر عشق از روی غرور دروغ بگوید....

  3. #343
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    تا تنها می شم قاصدک خیالم رو می فرستم به گذشته نمی دونم چرا چشام دوست دارن گریه کنن ... بغضم تو گلوم می شکنه نمی دونم چرا زمان این همه سریع می گذره آخه مگه آینده چی داره که این همه عجله می کنه که بهش برسه این همه کاغذ سرنوشتم ورق خورد اما نتونستم یه برگش رو قشنگ بنویسم ... بدون خط خوردگی ... از همون کوچکی هم نامرتب بود دفتر مشقم ... و پر از خط خوردگی بود

  4. #344
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    لاک پشت ها هم عاشق میشن .. ولی تحمل درد عشق ، براشون راحته ... چون عشقشون ، آروم آروم ترکشون می کنه

  5. #345
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    لحظه سخت رفتنه" هيچي تو قلب من نبود
    نگاه آخرين تو شعر جنونمو سرود"ار التهاب بي کسي پناه آوردم به جنون
    زندگي زندونه وبس"به فکر نباش اي همزبون
    خواستم فراموشت کنم اما خيالت نمي ذاشت"به غير ديوونه شدن راهي جلو پام نگذاشت
    منو هرگز نبخش اي مهربونم"هميشه بد بودم اينو خوب ميدونم
    بهتر نشناسي منو "مني که با تو بد بودم"تنها از عشق و عاشقي شکستنو بلد بودم
    لايق بودنت نبود قلب حقيرم ميدونم"قرار تا آخر عمر تنهاي تنها بمونم

  6. #346
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    گُل ریشه دارد، آن را در گلدان می کارند.
    گل سینه هم سوزن دارد، آن را روی سینه سنجاق می کنند.
    گل سینه من طلای ناب است. پُر است از نگین های گران بها. از آن هایی که من نه دیده ام و نه می فهمم. آن را در یک لفافه خوش آب و رنگ به من هدیه دادند و پایه های خنجر وارش را در قلبم برای تا اَبَد فرو کردند و از آن روز به بعد به هر جا که می روم آن را با خودم همراه می کنم.
    عاشق شدم. عاشق مردی که ثروت اش در اندیشه اش بود، در زبان اش بود، در کلام اش بود، در صدای اش بود و در تصویر اش.
    آه... از این جذابیتِ مکتوب که گول اش را خوردم.
    و سهم من از جبروتِ نهفته در چشمان اش، از حرمتِ نهفته در صدای اش، از صداقتِ نهفته در گفتار اش و از قداستِ نهفته در افکار اش، پرداختِ شش ماه از حقوقم، یک سال بیکاری ام، دو سال درماندگی میانِ تنهایی و دادگاه و یک سال و نیم افسردگی و غم بود. سهمِ من یک سبد پُر از حتاکی و تهمت و سیاست و حسادت بود. سهم من بیشتر از این ها بود.
    آه... این جواهر دارد روی قلبم سنگینی می کند. پایه هایش سینه ام را آزرده است. درد دارد. درد دارد. می فهمید؟!
    یک نفر بیاید از روی قلبم بازَش کند.
    من از گلِ سینه ام بیزارم.

  7. #347
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    اگر باران بودم انقدر می باریدم تا غبار غم را از دلت پاک کنم اگر
    اشک بودم مثل باران بهاری به پایت می گریستم اگر گل بودم شاخه ای
    از وجودم را تقدیم وجود عزیزت میکردم اگر عشق بودم اهنگ دوست
    داشتن را برایت مینواختم ولی افسوس که نه بارانم نه اشک نه گل و نه
    عشق اما هر چه هستم دوستت دارم

  8. #348
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    وقتي با تو آشنا شدم؛درخت مهربانيت آنقدر بلند بود که هرچه بالا رفتم آخرش را نديدم
    معجون زيبايت آنقدر شيرين بود که هر چه نوشيدم نتوانستم تمامش کنم
    و درياي عشقت آنقدر وسيع بود که هرچه شنا کردم نتوانستم آخرش را ببينم

    و سرانجام در آن غرق شدم.

  9. #349
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    هزاران بار قسم خوردم که نامت را به زبان نیاورم ولی چه کنم که آن قسم هم به نام تو بوده

  10. #350
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    من از تجربه های تلخ آموختم که هیچ شاخه ای از هیچ ساقه ای جدا نیست و هیچ ساقه ای از هیچ برگی راضی نیست...برگ از درخت دلخوره پاییز بهانه ای بیش نیست...پرنده همیشه بر درخت ثابت نیست...اما تو بی حاصل به خاک ایمان آوردی؟...میشه مثل یه قطره اشک منو از چشمهات بندازی...ولی من نمی تونم جلوی اشکم رو که از رفتن تو سرازیر شده بگیرم...ببین ..من یه دل دارم که کارش منت کشیدنه....تو مقصر نیستی خودم خواستم کنار آرزوهات اردو بزنم...

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •