تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 35 از 934 اولاول ... 253132333435363738394585135535 ... آخرآخر
نمايش نتايج 341 به 350 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #341
    اگه نباشه جاش خالی می مونه 68vahid68's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    214

    پيش فرض

    میرسد روزی که بی من روزها را سر کنی
    میرسد روزی که مرگ عشق را باور کنی
    میسرسد روزی که تنها در کنار عکس من
    نامه های کهنه ام را مو به مواز بر کنی

  2. #342
    اگه نباشه جاش خالی می مونه 68vahid68's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    214

    پيش فرض

    گریه هایم بی صداست
    عشقمن بی انتهاست
    رد پای اشکم هایم را بگیر
    تا بدانی خانه عاشق کجاست

  3. #343
    آخر فروم باز dariushiraz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,083

    پيش فرض

    یک نفر به من بگوید چرا بعضی از شعرهای من پاک می شوند ؟

    هر چه کنی بکن ولی از بر من سفر مکن
    یا که چو میروی مرا ، وقت سفر خبر مکن

    گرچه به غم ستاده ام نیست توان دیدنم
    شعله مزن بر آتشم ، از بر من گذر مکن

    روز جدائیت مرا یک نگه تو می کشد
    وقت وداع کردنت بر رخ من نظر مکن

    من که ز پا نشسته ام ، مرغک پر شکسته ام
    زود بیا که خسته ام ، زین همه خسته تر مکن

    هرچه که ناله می کنم گوش به من نمی کنی
    یا که مرا ز دل ببر یا ز برم سفر مکن

  4. #344
    آخر فروم باز dariushiraz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,083

    پيش فرض

    عمــق چشــــمان پـــــر از تنهاییـــــم را دیــد و رفت

    ســــنگدل، بـــــر آرزوهـــای دلــــم خندیــــد و رفت


    عاقبـــــــت گفتـــــــم بـــــــه او راز دل دیــــــوانه را
    مـــن كه گفـــتم دوستـــش دارم، چـرا رنجـید و رفت؟

    ماهــــی در تنــگ زنــــدانی شده، حــــــرفی بــــزن
    از همــان تـــوری كه از دریــــا تو را دزدید و رفت

    "شـــعله ی ایـــن شمــــع آتش مــی زنـد بر جان تو"
    عاقبــــت پــــروانه ای ایـــــن جمله را نشنید و رفت

    آه! این تصویـــر در آییـــنه تكــــراری شــــــده است
    باز هم اشــكی به روی گــــونــه اش لغـــزید و رفت

    "از چه رو بغض و غرور و قلب من با هم شكست؟"
    عاشــقی دلسوختـــــه این نـــكته را پرســــید و رفت

    ای خــــــدا! از آدمـــــــیزاد زمیـــــــــنی در گــــــذر
    آن كه از باغ بهشتت سیــب سرخــــی چـــید و رفت

    غـــرق در رویــــــای تو بــــودم كه پــــلكم بسته شد
    یـــك فرشــــته آمــــد و روی مــرا بــــوسید و رفت

  5. #345
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    یک نفر به من بگوید چرا بعضی از شعرهای من پاک می شوند ؟

    سلام دوست عزیز

    ممنون از زحمتتون

    اما توی این تاپیک فقط اشعار عاشقانه را قرار می دهیم
    اگر شعرتون محتوای تناهیی و مرگ یا ستایش سرزمین داره تاپیک جدا داریم و تنها به دلیل زیبا بودن نباید شعر را در این تاپیک قرار داد

    این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
    این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست

    آن دختـــــــــــر چشم آبی گیسوی طلایی
    طناز سیه چشــــــــــم چو معشوقه من نیست

    آن کشور نو آن وطــــن دانش و صنعت
    هرگز به دل انگیــــــــــزی ایران کهن نیست

    در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
    لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست

    در دامن بحر خزر و ساحل گیلان
    موجی است که در ساحل دریای عدن نیست

    در پیکر گلهای دلاویز شمیران
    عطری است که در نافه ی آهوی ختن نیست

    آواره ام و خسته و سرگشته و حیران
    هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیست

    آوارگی وخانه به دوشی چه بلایست
    دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست

    من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ
    در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست

    هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران
    بی شبه که مغزش به سر و روح به تن نیست

    پاریس قشنگ است ولی نیست چوتهران
    لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست

    هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ
    چون دامن البرز پر از چین وشکن نیست

    این کوه بلند است ولی نیست دماوند
    این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست

    این شهرعظیم است ولی شهرغریب است
    این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
    این کی یا زشعرای پاک شده است مثلا که خوب محتوای عاشقانه ای نداره

  6. #346
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    به سينه مي روم اگر امر به رفتنم كني
    حرف نمي زنم اگر حكم به مردنم كني

    تويي همان كه بي چرا دلم اجابتش كند
    چون وچرا نمي كنم خسته اگر تنم كني

    تمام اختيار من در اختيار چشم توست
    آينه مي شوم اگر نظر به آهنم كني

    تو هر چه مي زني بزن به قلب من كنايه اي
    ناله نمي كنم اگر خنده به شيونم كني

    اگرچه باغ قلب من تشنه ي نوبهار بود
    سبز شوم اگر خزان راهي گلشنم كني

    به جاي نقش روي تو رنج كشيده اين دلم
    چه مي شود تو يك نظر به اين شكستنم كني

    هميشه دشمن دلم سكوت سرد سايه هاست
    كاش تو نور و روشني نصيب دشمنم كني

  7. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #347
    آخر فروم باز dariushiraz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,083

    پيش فرض

    در غنچه بهم پیچیده ذهنت


    بدنبال شکوفایی دلت


    سالهاست اشک چشمانم را


    برای دیدن گل سلام تو


    به زیر پایت ریختم


    میگویند شکفته ای


    افسوس که دیگر چشمانم نمی بیند


    میگویند سرخ فام شکفته ای


    همانند قطره های خون چشمانم


    که به جای اشک


    بوسه بر پایت زدند


    [افسوس که دیگر چشمانم نمی بیند...

  9. #348
    آخر فروم باز vahidhgh's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    1,035

    پيش فرض اسم شاعر را یادم نمیاد

    گفت برگ پاییزی به من
    چرا گرفته قلبت را گرد ماتم
    از برای چه نشسته ای در انتظار
    نیست یک همدم انیس حتی یار
    گفته زین راه روزی عبور می کنم
    منم تا آنروز با یادش سر می کنم
    سال بعد برگ اثری از وی ندید
    از زمین و ابر وباد اینطور شنید
    که وی چیزی دید که نباید میدید
    بعد از سالها که در انتظار نشسته بود
    یارش را با یکی دیگر دیده بود
    چنین گفت با خودش این برگ
    نمرد او زیر برف و باران و تگرگ
    ولی چو دید با کسی دیگر همدمش را
    امان نداد کمی بیشتر قلب عاشقش را
    وی را احاطه کرد پس از سالها سایه مرگ
    سالهای سال نقل میکرد این قصه را برگ
    که بگیرند بقیه از این داستان پند
    مثل وی نیابند از یار خود گزند

  10. #349
    اگه نباشه جاش خالی می مونه JUDYABBOT's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    KURDISTAN
    پست ها
    277

    پيش فرض

    بی تو دنیا بر سرم آوار شد
    بین ما هر پنجره دیوار شد
    درد عاشق بودن ما ریشه داشت
    رفتن و مردن علاج کار شد
    آنکه اول نوشدارو می‎نمود
    بر لب ما زهر نیش مار شد
    عیب از ما بود از یاران نبود
    تا که یاری یار شد دل ز دل بیزار شد
    عاقبت با ناله سوداگران
    عشق هم کالای هر بازار شد
    آب یکجا مانده ام دریا کجاست؟
    مردم از بس زندگی تکرار شد...
    ----------------------------------
    اسم شاعرش رو هم نمیدونم
    ---------------------------------
    Last edited by JUDYABBOT; 07-12-2007 at 23:15.

  11. #350
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    من...
    نه اولین دلیل نبودن
    که آخرین آن است.

    تو...
    نه اولین دلیل رفاقت
    که آخرین آن است.

    ما...
    نه اولین دلیل رویش با هم
    که آخرین آن است.

    شب...
    نه اولین حکایت روشن
    که آخرین آن است.

    صبح ...
    نه اولین امید رسیدن
    که آخرین آن است.

    و در کنار همه ي این هایی که آخرین هر چیزند
    او...
    هم اولین وهم آخرین آن است...

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 9 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 9 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •