هر چند مثل آينه هر لحظه فاش تو
هشدار مي دهد به خزانم بهار تو
اما در اين زمانه عسرت مس مرا
ترسم كه اشتباه بسنجد عيار تو
هر چند مثل آينه هر لحظه فاش تو
هشدار مي دهد به خزانم بهار تو
اما در اين زمانه عسرت مس مرا
ترسم كه اشتباه بسنجد عيار تو
واي ازين عشق تو كرده مرا ديوونه×××اي خدا من كجا و عشق ياد تو...
وجه خدا اگر شود منظر نظر
زين پس شكي نماند كه صاحب نظر شوي
يا حسين غريب مادر×××تويي ارباب دل من...يك گوشه چشم تو بسه واسه حل مشكل من...
نيكنامي خواهي ايدل با بدان صحبت مدار
خود پسندي جان من برهان ناداني بود
دستم نميرسد كه كنم كاري كه دلم شود عاشقي وتا جان دارد آندهد بر معشوقي خدايا توفيق ده شوم انساني تا...
فكر كنم آخرش "ا" بود
از من جدا مشو كه توام نور ديده
آرام جان و مونس قلب رميده
هنر آنست كه شوي عاشق او×××دل دهي نزد دلش تا به صبو...
هر چه بهم تر تنها تر
از ستيغ جدا شديم :
من به خاك آمدم و بنده شدم
تو بالا رفتي و خدا شدي.
ياس باز هم ارغواني شد تا لاله زنده بماند اي لاله تو نيز راه ياس ادامه دادي ميدانم...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)