یه سوتی P30worldی:
تو پروفایل یکی از دوستان اومدم به طنز بنویسم: مشتکرم
نوشتم مشترکم
--
--
یه سوتی P30worldی:
تو پروفایل یکی از دوستان اومدم به طنز بنویسم: مشتکرم
نوشتم مشترکم
همين الان هم كه سوتي داديیه سوتی P30worldی:
تو پروفایل یکی از دوستان اومدم به طنز بنویسم: مشتکرم
نوشتم مشترکم
متشكرم نه مشتكرم![]()
تو هم که سوتی دادی. نوشته به اومدم به طنز بنویسم.
ولی خودمونیما راسته میگن اینجا یه کم یخ شده ولی عیبی نداره تو این گرمای تابستون و بی برقی میچسبه![]()
خودمم که سوتی دادم... " نوشته که اومدم به طنز بنویسم "
با دوستم دندون پزشكي رفته بوديم....اين دكتره آمپول و زد و رفت اونور تا اين ببيحس شه!
بعد دكتره گفت چه خبر؟؟!
منم گفتم لابد ميخواد حرف بزنم زودتر بيحس شه!..گفتم سلامتي!
گفت خوبي؟
مرسي ممنون
چي كارا ميكني؟
... ؟!......دوستم روي صندلي از خنده پهن شد بود!
برگشتم ديدم مرتيكه داره با تلفن حرف ميزنه!
-----
بگرديد ببينيد واسه فيلم نيست
يه بار يه کافي نتي رفته بودم که اسم هر اتاقش رو با اسم گلها نام گذاري کرده مثل نسترن ،شقايق ،شب بو ….
بعد که کارم تموم شد و داشتم پولش رو حساب مي کردم يه پسري اومد وگفتم يه سيستم مي خوام بعد منشي مغازه هم که يه دختري بود با صداي اروم گفت شب بو پسره درست متوجه نشد گفت چي ؟ دختره دوباره گفت شب بو ولي پسره باز متوجه نشد و با تعجب گفت : شب بيام؟ که اينبار دختره با صداي بلند گفت شب بو بشينيد . من که خيلي سعي کردم جلوي خنده ام رو بگيرم نتونستم و شروع کردم به خنديدن و پسره هم سرش رو انداخت پايين و رفت شب بياد نه ببخشيد رفت شب بو
پسر رودم ریخت کف اتاق![]()
سلام بعد از مدتها با سریه جدید سوتی هام اومدم
سر کلاس رانندگی داشتم درباره ی باطری ها حرف میزدم یعنی داشت از من سوال میکرد گفتم هر باطری 6 کانه داره که در خامیون بیشتره
رفتم خونه دوستم اینا این دوستم دو تا برادر داره یکی کوچیکه اسمش مهدیه 4 سالشه یکی بزرگه اسمش امینه 21 سالشه بعد این دادش بزرگش انقد خشک و جدیه ما بهش میگیم دیوااار خونشون بووودم همه خونه بودن مامان و باباش ما تو اتاق بووودیم اومدم با صدای بلند صداا کنم بچه رو جای اینکه بگم مهدی بلند گفتم امیییییییین
زن داداش من حامله اس یه روووز با داداشم میره سونو گرافی
از اونور خواهرم میزنگه خونمون کسی نبووود من برمیدارم میگه مامان کجاست بابا کجاست همه رو جواب میدم میگه زهرا اینا چی شدن میگم زهرا رفته سزارین( بچه اش هنوووز 3 ماهه)
خواهرم اونور هول میکنه میگه سزارین واسه چی رفتهمیگم چیزی نیست که بابا سزارین همه میرن که آخرم نمیدونم چرا گوشی رو قطع کرد بعد زنگید گوشیه داداشم اون گفت رفتن سونو گرافی
تو کلاس یه امتحان گرفت از بچه ها منم خیلی شادو خندون نمره مو گرفتم دیدم قبووول شدمبعد کناریم که یه خانوم مسن بووود گفت مبارک باشه گفتم بابا امتحان که چیزی نبووود هر کی قبووول نشه باید خیلی خنگ و احمق و ( حالا منم خوشحال 4 .5 تا یگه اضافه کردم
)
همون لحظه برگه ی زنه رو دادن قبووول نشده بووود
و منم شرمنده
گرمم شده بوود داغ کرده بووودم تند تند تو خونه میگشتم میگفتم این کولر کو؟؟؟ همه هم بهم میخندیدن میگفتن اووون بالا منم میگفتم اونو نمییگمم که کولر و میگم( منظورم کنترل کولر بووود واسه خودم فکر میکردم کنترل رو میگم اما نمیگفتم )
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)