تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 342 از 640 اولاول ... 242292332338339340341342343344345346352392442 ... آخرآخر
نمايش نتايج 3,411 به 3,420 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #3411
    اگه نباشه جاش خالی می مونه keykavoos's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    سر کلاس
    پست ها
    262

    پيش فرض غزل - مثنوي نا"شكيبا"يي

    قرار بود فقط بی قرار من باشی
    و روزهای مبادا کنار من باشی
    قرار بود که مهتاب من شوی نه فقط
    شبی ستاره ی دنباله دار من باشی
    که هر ستاره ی دنباله دار رفتنی است
    خیال می کردم ماندگار من باشی.
    سر قرار نبودی خمار برگشتم
    قرار بود که چشم انتظار من باشی
    تو دستهای خودت را به دستهای کسی
    بدون اینکه کمی شرمسار من باشی!
    بهار رفت و تو رفتی من و خزان ماندیم
    قرار بود بمانی بهار من باشی.
    چرا مرا به امان خدا رها کردی ؟
    به جای اینکه خداوندگار من باشی
    بعضي از شعر ها اونقد قشنگن كه آدم احساس مي كنه يه بار زدن دكمه ي تشكر كفايت نمي كنه. دستت درد نكنه.


    ای چشم تو دشتی پر آهوی رمیده

    انگار که طوفان غزل در تو وزیده

    دریاچه­ی موسیقی امواج رهایی

    با قافیه­ی دسته­ی قوهای پریده

    این قدر که شیرینی و آن قدر که زیبا

    ده قرن دری گفتن، انگشت گزیده

    هم «خواجه» کنار آمده با زهد پس از تو

    هم «شیخ اجل» دست از سر معشوق کشیده

    صندوقچه­ی مبهم اسرار عروضی

    «المعجم» از این دست که داری نشنیده

    انگار «خراسانی» و «هندی» و «عراقی»

    رودند و تو دریای به وصلش نرسیده



    با مثنوی، آرام مگر شعر بگیرد

    تا فقر قوافی نفسش را نبریده...



    مفعول̕ مفاعیل̕ دل بی سر و سامان

    مستفعل̕ مستفعل̕ این شعر پریشان

    بانوی مرا از غزل آکنده! که هستی؟

    در جان فضا عطر پراکنده! که هستی؟

    از «رابعه» آیا متولد شده­ای یا

    با چنگ تو را «رودکی» آورده به دنیا

    درباری «محمود»ی یا ساکن «یمگان»

    در باده­ی مستانی یا جامه­ی عرفان

    استوره­ی «فردوسی» در پای تو مقهور

    «هفتاد من مثنوی» از وصف تو معذور

    ای شعرتر از شعرتر از شعرتر از شعر

    من با خبر از عشق شدن، بی خبر از شعر

    دست تو در این شهر بر این خاک نشاندم

    تا «قونیه» تا «بلخ» چرا ریشه دواندم



    آرام غزل، مثنوی شعر و جنون شد

    این شعر، شرابی است که آغشته به خون شد

    برگرد غزل، بلکه گلم بشکفد از گل

    لا حول و لا قوة الّا بتغزّل



    بانوی تر و تازه­تر از سیب رسیده!

    بانوی تو را دستی از شاخه نچیده!

    باید که ببخشید پریشان شده بودم

    تقصیر خودم نیست، هوای تو وزیده

    آشوب غزل هیچ، که خورشید هم امروز

    در شرق فرورفته و از غرب دمیده



    این قصه­ی من بود که خواندم، که شنیدی

    «افسانه­ی مجنون به لیلی نرسیده»(۱)



    ۱. از شیخ اجل، جناب سعدی



    پ. ن.: نام شاعر محفوظ است!

  2. 3 کاربر از keykavoos بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #3412
    اگه نباشه جاش خالی می مونه rahgozare tanha's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    موطن آدمی قلب کسانیست که دوستش دارند
    پست ها
    316

    پيش فرض

    يادمه مي گفتي:
    من هميشه پشتتم نترس
    و من هرگز فكر خنجري رو كه پشتت قايم كرده بودي نكردم !

  4. این کاربر از rahgozare tanha بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #3413
    آخر فروم باز farryad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,084

    پيش فرض

    بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو
    بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بی تو

    شب از فراق تو می‌نالم ای پری رخسار
    چو روز گردد گویی در آتشم بی تو

    دمی تو شربت وصلم نداده‌ای جانا
    همیشه زهر فراقت همی چشم بی تو

    اگر تو با من مسکین چنین کنی جانا
    دو پایم از دو جهان نیز درکشم بی تو

    پیام دادم و گفتم بیا خوشم می‌دار
    جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو

    سعدی

  6. 3 کاربر از farryad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #3414
    پروفشنال Snow_Girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Your Heart
    پست ها
    556

    پيش فرض

    در این وداع
    خونی ریخته نخواهد شد
    بهانه ای وجود ندارد
    چرا که من در پشیمانی بسر می برم
    از حقیقت
    از هزاران دروغ
    پس بگذار مورد بخشش قرار گیرد و پاک شود

    با آنچه که کرده ام
    رودررو خواهم شد
    برای گذر از کسی که شده ام
    خودم را پاک می کنم
    و رها می کنم هرآنچه که کرده ام را

    سلب آسایش
    هرچه که درباره من تصور می کنی
    در خلال زمانی که دارم این نامه را می نویسم
    با دستانم
    در شک و دودلی
    پس بگذار رحمت(بخشش) وارد شود
    و همه چیز را پاک کند

    با آنچه که کرده ام
    رودررو خواهم شد
    برای گذر از کسی که شده ام
    خودم را پاک می کنم
    و رها می کنم هرآنچه که کرده ام را

    برای آنچه که کرده ام
    دوباره از نو آغاز می کنم
    و اگر چه درد خواهد آمد
    امروز پایان می یابد
    من خود را می بخشم

    رودررو خواهم شد
    برای گذر از کسی که شده ام
    خودم را پاک می کنم
    و رها می کنم هرآنچه که کرده ام را

    هر انچه کرده ام
    هر انچه کرده ام
    ببخش هر انچه کرده ام

  8. 4 کاربر از Snow_Girl بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #3415
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    چه سخت می گذشت
    روزهایی که همه،
    سراغ تو را
    از من می گرفتند...

  10. 6 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #3416
    اگه نباشه جاش خالی می مونه rahgozare tanha's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    موطن آدمی قلب کسانیست که دوستش دارند
    پست ها
    316

    پيش فرض

    ديدم از كوچه ما با دگران مي گذري
    با دلم گفت نگاهت: نگران مي گذري
    خبرت هست كه دل از تو بريدم زين روي
    ديده مي بندي و چون بي خبران مي گذري
    گاه بشكفته چو گلهاي چمن مي آيي
    روزي آشفته چو شوريده سران مي گذري
    ما نظر از تو گرفتيم چه رفته است تورا
    كه به ناز از بر صاحبنظران مي گذري
    بگذر از من كه ندارم سر ديدار تو را
    چه غمي دارم اگر با دگران مي گذري
    اي بسا ماهرخان را كه در آغوش گرفت
    خاك راهي كه عروسانه بر آن مي گذري

    ناز مفروش و از اين كوچه خرامان نگذر
    كه به خواري ز جهان گذران مي گذري
    تو هم اي يار چو آن قوم كه در خاك شدند
    روزي از كارگه كوزه گران مي گذري

  12. 2 کاربر از rahgozare tanha بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #3417
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    بیچاره دلم

    دکتر برایش نیم ساعت گریه تجویز کرده است

    آن قدر ساده است

    که اگر صدای شر شر باران بشنود

    خیس می شود

    هی ...

    تو که رفته ای چه خوب کردی !

    رفتن از شعر گفتن

    ساده تر است

    ...

  14. 11 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #3418
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    چقدر دیر تو را پیدا ... چقدر زود تو را از دست ...
    بگیر دست مرا بانو ! که دست های شما گرم است

    اگرچه دست دلم خالی است ، اگرچه ساکت و خاموشم
    ستـاره های دلـم اما ، بـه آسمـان شمـا پیـوسـت

    و کوچه کوچه قدم می زد ، طراوت تن تو در من
    که خانه خانه دلم آن شب ، دریچه های غمش را بست

    مرا شکسته و سرگردان ، میان قصه رهـا کردی
    چقدر دیر تو را پیدا ... چقدر زود تو را از دست ....

  16. 7 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #3419
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    دم رفتن
    آفتاب را هم بردی انگار

    حالا
    همهء روزهایم
    ابری و بارانی ست.

    " پژمان الماسی نیا "

  18. 8 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #3420
    پروفشنال Rainy eye's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    پست ها
    864

    پيش فرض

    دوست دارم بدانم پس از مرگم
    اولین قطره اشک را چه کسی بر سر مزارم میریزد؟!
    و آخرین کسی که مرا فراموش میکند کیست؟!

  20. 5 کاربر از Rainy eye بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •