تلفن بود...
ولتاژش که قوی نیست!!
--
--
تلفن بود...
ولتاژش که قوی نیست!!
امروز نشسته بودیم با مامانم صحبت میکردیم که برای چندمین بار در هفته برق خونه قطع شدو من که دیگه خیلی عصبانی شده بودم (چون هر بار 2-3 ساعت برق میره بعد پشت بندش 4-5 ساعت اینترنت مختل میشه و ...) شروع کردم ناسزا گویی به مسئولین و غیره و ذلک آخرشم زیرلبی غرغر کنان گفتم "اه! پس کی این آمریکا میاد؟!"
مامان هم گفت تا 12 اینا دیگه میاد!!!
منم اینطوریچند ثانیه خیره شدم! گفتم آمریکا رو میگم ها!!!!! بعد اون بنده خدا گفت آهان فکر کردم داری برق رو میگی!
توضیح 1- اون موقع حدود 10 صبح بود.
توضیح 2- هرگونه بهره برداری سیاسی از پست اینجانب ممنوع و دارای پیگرد قانونی میباشد!!![]()
میخواستم یه سوتی خود به خودی داده باشماما خوش بختانه کسی غیر از خودت نفهمید
![]()
منم یه بار مانند همین سوتی اما با نفت دادم!!! آخرشم نفهمیدم چرا نفت توی یخچال بود!!!![]()
تایید میشه.
سوتی مدل دیگری!!!
ج توضیح 1- چرا؟ چه فرقی میکنه؟
ج توضیح 2- من یکی که همه چی برداشت کردم به جز بهره داری سیاسی!!!![]()
پس سوتی اول رو اونی داد که نفت تو یخچال گذاشته بود. راستی زنده ای الان ؟ چی شد ؟ بالا آوردی ؟ بستری شدی ؟ نفت گرفت تورو ؟ چی شد آخرش ؟ فکر کنم از همون موقع بود که تو شروع کردی به آتیش سوزوندن![]()
بحث علمی - کارشناسی در سوتی بازار
تلفن بود...
ولتاژش که قوی نیست!!
ولتاژ خط تلفن در حالت استند بای چیزی حدود 60 ولت هست و در حالت زنگ خودن بالای 100 ولت میشه ولی چون آمپراژش پایینه زیاد برق گرفتگی احساس نمیشه
Last edited by MaSoOd; 22-07-2008 at 23:26.
صحبت نفت شد یه سوتی یادم اومد. پارسال زمستون که اینجا گاز قطع شده بود و ما کرسی و بخاری نفتی راه انداخته بودیم و روزها با یک عدد پیت نفت آواره بودیم اینور اونور هر جا نفت پخش میکردن میپردیم تو صف... چون نفت کم بود فقط تو یکی از اتاقها بخاری گذاشته بودیم و همه اونجا میخوابیدیم ( کلا زندگی خیلی سخت شده بود ) یه شب خوابیده بودم نصفه شب دیدم عملا دارم یخ میزنم پا شدم به بخاری یه نگاهی انداختم دیدم خاموش شده . در همین حین صدای ناله پدرم از زیرپتو شنیدم که میگفت الاغ چیو نگاه میکنی نفتش تموم شده برو نفت بیار بریز تو باک ... منم خواب آلود رفتم پیت نفت رو آوردم ( توضیح اینکه پدرم چسبیده به بخاری خوابیده بود. پیت رو بلند کردم قیف گذاشتم داشتم نفت میریختم تو باک ( من به شدت خواب آلودم ) یهو همونطوری ایستاده چشمام بسته شد البته نخوابیده بودم اما چشمام بسته شده بود... تو عالم نیمه خواب نیمه بیدار بودم که یه دفعه یکی پیت رو از دستم گرفت یه دونه زد زیر گوشم... پدرم بود.گفت بیشعور داری چی غلطی میکنی. خونه رو به گند کشیدی. لوله پیت یه کم کج شده بود میریخت رو لبه بخاری و از اونجا هم ریخت رو پدرم.. البته شانس آورد زیر پتو بود بیشتر پتو کثیف شد. هیچی دیگه پدرم مجبور کرد نصف شب تو اون سرما زیر برف پتو رو ببرم تو حیاط بشورم ( آخه مادرم مسافرت بود اگه میومد و میفهمید هر دومون اعدام میکرد ) فقط خدا رو شکر پدرم زیاد نفتی نشد وگرنه چیزی به اسم حمام یا آبگرمکن نداشتیم اون موقع و باید همونطوری میموند.
سوتیا داره کم کم خنک میشه ها!!
شما یه زحمتی بکش دو تیکه هیزم زیرش روشن کن.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)