تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 340 از 2734 اولاول ... 2402903303363373383393403413423433443503904408401340 ... آخرآخر
نمايش نتايج 3,391 به 3,400 از 27334

نام تاپيک: مشاعره

  1. #3391
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    يكي از بزرگان اهل تميز
    حكايت كند ز ابن عبدالعزيز

  2. #3392
    اگه نباشه جاش خالی می مونه ozgor's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    پست ها
    492

    پيش فرض

    ز بس مدهوش افتادی تو در ویرانه گیتی ××× بحیلت دیو برد این گنجهای رایگانی را
    Last edited by ozgor; 02-09-2006 at 01:42.

  3. #3393
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    کاش می دانستم



    اثر پای مسافر به کجا



    روی شنهای حیات محو خواهد گردید



    و تماشای مرا چشمانی وقف حیرت می شد



    و من از آینه روشن او



    نقش حیرت را باز هم می دیدم



    کوله بارم بر پشت سنگلاخم در پیش



    و عصا دست مرا می طلبد



    راه ناهموار است و حرامی در راه



    گوهری دارم و دزدان حریص



    چشم در راه به هم بستن چشمان منند



    من دو چشمم بیدار



    زندگی شیرین است



    تلخی روز به دستان شب است



    من عطش می بینم



    آب را می بویم



    می فریبند مرا



    آب و سراب



    نقش هستی و عدم می سازند



    آب یک واژه تنهایی نیست



    آب یک عاطفه یک احساس است



    آب در عمق طراوت جاریست



    چاهها باید کند



    نقبها باید زد



    از درون راه به پایاب جهان باید برد



    مهر را با عطش آموخته باید گرداند



    نقش حسرت را از سینه برون باید راند



    می روم بی کینه



    دل من پاک تر از آینه است



    نقش هر بد هم خوب



    همگی تابش نور خورشید



    همه جا سایه آن سرو بلند



    من نشستم در راه



    چشم من مات به پایان مسیر



    راه بی پایان است



    و دلم در حسرت



    کاش می دانستم



    اثر پای مسافر به کجا



    روی شنهای حیات



    محو خواهد گردید.




  4. #3394
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    ديگه از بگو مگو خسته شدم
    من از اون قلب دو رو خسته شدم
    نمي خواي بموني توي اين خونه
    چشم تو دنبال چشماي اونه
    همه ي حرفاي تو يك بهونه ست
    اون جهنمي كه مي گن اين خونه ست

  5. #3395
    اگه نباشه جاش خالی می مونه ozgor's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    پست ها
    492

    پيش فرض

    تمام کارهای ما نمیبودند بیهوده اگر در کار می‌بستیم روزی کاردانی را

  6. #3396
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    از من مگريز اي كه به دنبال تو هستم

    با من منشين گر خلل حال تو هستم

    بر زن تو در اين خانه تفعل كه چه گويد

    بنگر كه دراين باب چه در فال تو هستم.

  7. #3397
    آخر فروم باز soleares's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    اراج ...
    پست ها
    3,803

    پيش فرض

    سايه جان ميبينم كه اومدي !
    چه عجب ...

    --------

    مده بوسه بر دست من دوستوار
    برو دوست داران من دوست دار ..

  8. #3398
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    راستش ازم چيزي نموند ، به جز همين جسم ظريف
    خوب مي دوني چي مي كشه غريب تو خونه ي حريف

  9. #3399
    آخر فروم باز soleares's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    اراج ...
    پست ها
    3,803

    پيش فرض

    با ف سخته و كم پيش مياد !

    -----

    فرو كوفت پيري پسر را بچوب

    بگفت اي پدر بيگناهم مكوب

    توان بر تو از جور مردم گريست

    ولي چون تو جورم كني چاره چيست ؟

    بداور خروش اي خداوند هوش

    نه از دست داور برآور خروش .

  10. #3400
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    شما با مشاعره مخالف بودي مي گفتي همه شعرا توش خونده نمي شه
    ـــــــــــــــــــــــــ ــــ
    شبي كه لعنت از مهتاب مي باريد
    و پاهامان ورم مي كرد و مي خاريد
    يكي از ما كه زنجيرش كمكي سنگين تر از ما بود
    لعنت كرد گوشش را ونالان گفت " بايد ر فت "
    و ما با خستگي گفتيم " لعنت بيش بادا
    گوشمان را چشممان را نيز بايد رفت "
    و رفتيم و خزان رفتيم تا جايي كه تخته سنگ انجا بود

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •