تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 34 از 469 اولاول ... 243031323334353637384484134 ... آخرآخر
نمايش نتايج 331 به 340 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #331
    آخر فروم باز pandemonium's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    BWV 244
    پست ها
    1,779

    پيش فرض

    این سوتی مال من نیست . ولی دیدم جالبه اینجا میذارم .

    چند سال پیش فامیلمون تعریف میکرد که در شب تولد پیامبر به یه جشنی که به دعوت شرکتشون(شرکت گاز) تو بزرگترین تالار شهر ترتیب داده شده دعوت شده بوده .
    خلاصه جمعیت زیادی دعوت شده بودند .در ضمن کله گنده های شرکت گاز ایران و چند تا از مسولین و روحانیون رده بالای مملکت هم در ردیفهای اول بودند .
    یه مجری خیلی مجرب و مسلط هم آورده بودند که به برنامه حال بده .

    وسط برنامه مجریه میخواست باحال بازی در بیاره .
    گفت خوب حالا از چند تا از کوچولو های عزیز میخوایم که بالای سن بیان و یکی یه دونه لطیفه قشنگ تعریف کنند .
    خلاصه بچه ها میومدن به صف لطیفه شون رو میگفتند .
    رسید به یه پسر بچه اصفهانی . از اون پر رو ها .

    گفت : به نامی خدا . .. یه بار یه آخونده ی ...

    مجریه خیلی دستپاچه حرف بچه هه رو قطع کرد و گفت خیلی ممنون بفرمایی بشینین .به بقیه بچه هایی که تو صف بوند هم گفت بریین بشینین !!


    تو سالن زلزله شد از خنده ...
    ملت سعی میکردند عکسالعمل آخوندها و کله گنده های ردیف جلو رو ببینند !

    یه سری شون خودشونم خنده شون گرفته بود یه سری هم خودشون رو جوری گرفته بودند که یعنی آره . مانشنیدیم ..

  2. #332
    آخر فروم باز Nvidia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    Ministry of Warez
    پست ها
    1,617

    پيش فرض

    آخرین سوتی تابلویی که دادم همین 1 هفته پیش بود.
    مراسم عقد دخترخالم بود و آخر مجلس گفتن هر خانواده با عروس داماد عکس بگیرن.
    نوبت به خانواده ما رسید رفتیم پیش عروس داماد عکس بگیریم که دیدم داییم داره صدا میزنه که کاوه جان بدنگذره و تمام مجلس زدن زیر خنده . یک لحظه که به خودم اومدم دیدم وایسادم وسط عروس داماد :d .

  3. #333
    اگه نباشه جاش خالی می مونه ashkanbuffon's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    محل سكونت
    The slums of Tehran
    پست ها
    349

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط Nvidia
    آخرین سوتی تابلویی که دادم همین 1 هفته پیش بود.
    مراسم عقد دخترخالم بود و آخر مجلس گفتن هر خانواده با عروس داماد عکس بگیرن.
    نوبت به خانواده ما رسید رفتیم پیش عروس داماد عکس بگیریم که دیدم داییم داره صدا میزنه که کاوه جان بدنگذره و تمام مجلس زدن زیر خنده . یک لحظه که به خودم اومدم دیدم وایسادم وسط عروس داماد :d .
    ببینم، مجلس پاک پاک بود یا ازون چیزا هم مصرف می کردن که تو رو جو گرفته بوده؟؟!!!!!! (شوخی بودا، یه وقت جدی نگیری بزنی داغونمون کنی بعدشم هک!!!!!!!!!!!!!!!)
    _____________
    Good Luck

  4. #334
    پروفشنال SRT_71's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    aHvaZz
    پست ها
    553

    پيش فرض

    يه بار رفته بودم خونه داييم نشسته بودم پشته کامپيوتر ، پسر داييم هم نشسته بود جفتم اون موقع کسی زياد با برنامه هايپر ترمينال آشنا نبود من بلدش بودم اومدم يه خرده پز بدم بگم بلدم بش گفتم که راستی ميگم تو بلدی با برنامه هيپر ترمينال (منظورم همون هايپر ترمينال بود اشتباه تلفضش ميکردم) کار کنی بد يه دفه زد زيره خنده بم گفت زحمت کشيدی عزيزم منظورت همون هايپر ترمينال هستش ديگه نه؟ بدشم هر کی تويه اون اتاق بود زد زير خنده منم از خجالت سرخ شدم

  5. #335
    پروفشنال Man Hunter's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    Holland
    پست ها
    795

    12

    سلام...اين سوتي نيست يه خاطرست...نايدوارم فقط تاپيك ققل اشه..چون تقصير من نيست..تقصير زبون هلندي!!!

    آقا...ديروز سر كلاس نشسته بوديم....بعد معلم برگشت به هلندي ازم پرسيد روزي چند بار غدا ميخوري؟منم آخر
    شيك برگشتم بهش گفتم : een mall per dag (بك بار در روز)...يهو هنگ كرد..اينجوري شد

    برگشت بهم گفت(شرمنده...اينجاش يه كم مشكل داره..ولي تقصير زبون هلندي ...نه من!):

    !!??een KEER per dag (فقط روزي يه بار....؟) ....من يهو تركيدم....گفت به چي ميخندي؟گفتم به اين كه چرا اينقدر كم غذا هستم...(چي ديگه بگم....ميخواين واسش معني كنم؟)

    به قول رفيقم شانس آوردي كم غدايي وگر نه.....!!!!!!!!!

    بعدش يه نيم ساعت ديگه حرف شد گفتش كه آره من از هر زبون چندتا چيز بلدم(سواي اين كه 7 تا زبون حرف ميرنه لامسب).مثلا‘‘ به اندونزيهاي كلاس گفت شما به نوش جان ميگين سلام عليكم آره؟اونها هم گفتن آره.

    باز رو كرد به من و گفت يه كلمه فارسي هم بلدم....گفتم بگو خوب....گفت خفه شو.!!!!
    من ديگه مردم از خنده...خودشم گفت ميدنم يعني چي پس بخند...بعد واسه كلاس معني اش كرد ....همه به ما ميخنديدن.همچين مشتاقانه ازش پرسيدم چي بلدي...گفتم الان ميگه دوست دارم!!!!!


    اميدوارم خوشتون اومده باشه...
    يا حق

  6. #336
    اگه نباشه جاش خالی می مونه ashkanbuffon's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    محل سكونت
    The slums of Tehran
    پست ها
    349

    پيش فرض

    ایول ایول باحال بود آقای Wolfhound

  7. #337
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط roksana
    يه بار رفته بودم خونه داييم نشسته بودم پشته کامپيوتر ، پسر داييم هم نشسته بود جفتم اون موقع کسی زياد با برنامه هايپر ترمينال آشنا نبود من بلدش بودم اومدم يه خرده پز بدم بگم بلدم بش گفتم که راستی ميگم تو بلدی با برنامه هيپر ترمينال (منظورم همون هايپر ترمينال بود اشتباه تلفضش ميکردم) کار کنی بد يه دفه زد زيره خنده بم گفت زحمت کشيدی عزيزم منظورت همون هايپر ترمينال هستش ديگه نه؟ بدشم هر کی تويه اون اتاق بود زد زير خنده منم از خجالت سرخ شدم
    ركسانا خانوم اصلا خودت رو ناراحت نكن
    من اينقدر از اين سوتي ها دادم كه ديگه برام عادي شده
    من تو شركت وقتي ميخوام در مورد مشخصات فني يه وسيله صحبت كنم مشتري ميتركه از خنده !

  8. #338
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    فولادشهر
    پست ها
    2,228

    پيش فرض

    با سلام
    آقا این سوتی پسر داییمه که الان بغل دستم نشسته
    ایشون دانشجوی دانشگاه افسری هستن و رشته ورزشیش تیراندازیه
    خوب میرم سر موضوع
    نقل قول:
    زمستون بود رفته بودیم واسه اسکی صبح اول وقت از خواب پا شدم دیدم مشکل شدیدی دارم کلیه ها داره میترکه
    بعد رفتم دنبال آفتابه چون آب اونجا یخ زده بود باید میرفتی از یه جا آب پیدا میکردی برای دستشویی
    من بعد از کلی گشتن یه آفتابه پیدا کردم پر خیلی خوشحال شدم گفتم اخی راحت میشیم الان
    بعد رفتم دستشویی و بعد از اتمام کار دیدم بوی نفت میاد تو آفتابه پر نفت بوددددددددددددد
    مجبور شدم برم یه جا حموم پیدا کنم چون بو نفت گرفته بودم
    شرمنده ضایع بوداااااااا
    ببخشید

  9. #339
    کـاربـر بـاسـابـقـه Behroooz's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2005
    محل سكونت
    ایران
    پست ها
    6,210

    پيش فرض

    من يك بار با چند تا از اشنا ها رفته بوديم كوهنوردي
    چند تا تخم مرغ بهم دادند كه بزارم توي كوله پشتي من هم گزاشتم .
    وقتي رفتيم اون بالا چند تا از تخم مرغ ها شكسته بود و كف كوله مثل منجلاب شده بود
    به خاطر اين كارم تا دو ماه خنده شان به راه بود

  10. #340
    پروفشنال SRT_71's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    aHvaZz
    پست ها
    553

    پيش فرض

    يه بار ميخواستم با خالم برم بيرون رفتيم جفت آسانسور منتظر بوديم تا باز شه يه پسری ایستاده بود اونجا هی به من نگاه می کرد اعصابم خورد شد بش اخم کردم که ديگه نگاه نکنه يه دفه زنداييم خیلی اتفاقی در خونه رو باز کرد ميخواست ببينه ما رفتيم يا نه منو که ديد بهم گفت : روسریییییییییییت کو؟ وای........ يه نگاه به خودم انداختم يادم رفته بود روسريمو بزنم همون لحظه فقط سرم رو انداختم پايين و دوييدم داخل خونه. انقدر با خالم دعوا کردم بهش گفتم تو مگه کوری؟ تازه فهميدم که پسره چرا داشت نگام می کرد. خیلی بد ضایع شدم

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •