تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 34 از 137 اولاول ... 243031323334353637384484134 ... آخرآخر
نمايش نتايج 331 به 340 از 1366

نام تاپيک: نثرهای عاشقانه

  1. #331
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    اگر باران بودم انقدر مي باريدم تا غبار غم را از دلت پاك كنم اگر اشك بودم مثل باران بهاري به پايت مي گريستم اگر گل بودم شاخه اي از وجودم را تقديم وجود عزيزت مي كردم اگر عشق بودم آهنگ دوست داشتن را برايت مي نواختم ولي افسوس كه نه بارانم نه اشك نه گل و نه عشق اما هر چه هستم دوستت دارم.

  2. #332
    آخر فروم باز MILIN3M's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    IN SHIT
    پست ها
    2,244

    پيش فرض

    یادته یک روز بهم گفتی هروقت خا ستی گریه کنی برو زیره بارون که نکنه یک نامردی اشکاتو ببینه و بهت بخنده .............گفتم اگه بارون نیامد چی؟ گفتی اگه چشمایه قشنگه تو بباره آسمون گریش می گیره...... گفتم :یه خواهش دارم وقتی آسمانه چشمام خاست بباره تنهام نزار گفتی: به چشم.............حالا امروز دارم گریه میکنم اما آسمون نمی باره ..........توهم دور دورا ایستادی و داری میخندی

  3. #333
    پروفشنال Snow_Girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Your Heart
    پست ها
    556

    پيش فرض

    ديشب بنفشه با گل سخن گفت و نشاني خوبي داد كه چين و تاب مرا به جمال زلف فلاني بخشيد.
    دلم گنجينه ي رازهاي عشق بئد و پنجه ي تقدير در اين گنج را قفل برنهاد و كليدش را به مجنوني داد.
    به درگاهت شكسته وار آمده ام زيرا پزشك براي درمان دردم موميايي اطف تو را تجويز كرد.
    مانند حباب از شادي كلاه خود را به آسمان افكندم.زيرا كه او مرا مداوا كرد...
    پس از مدتي او به سفر رفت و دگر سيماي او را نديدم!!!
    شبي كه ماه مقصود و آرزو از كوي جانان آشكار شد پرتو روشنايي به خانه مان افكند به اميد بوسه اي از او جان گذشتم و تصور ميكردم و اميد ميبردم كه يك قطره از زلال اين چشمه ي نوش به كام تشنه من برسد.
    صورت خيالي گيسوي تو با من به سخن آمد و گفت:جان را واسطه ي رسيدن به زلال لب من مكن كه اعتباري ندارد و از اين گونه صيد بسي در دام ماست.
    پس بيهوده خود را به دام مينداز ...
    از آن پس هروقت نسيمم از سر كوي مجنونم سخني براي من مي آورد من از بوي خوش مجنونم سر مست و لبريز از محبت ميشدم....

  4. #334
    آخر فروم باز MILIN3M's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    IN SHIT
    پست ها
    2,244

    پيش فرض

    روي تخته سنگي نوشته شده بود: اگر جواني عاشق شد چه کند؟ من هم زير آن نوشتم: بايد صبر کند. براي بار دوم که از آنجا گذر کردم زير نوشته ي من کسي نوشته بود: اگر صبر نداشته باشد چه کند؟ من هم با بي حوصلگي نوشتم: بميرد بهتر است. براي بار سوم که از آنجا عبور مي کردم. انتظار داشتم زير نوشته من نوشته اي باشد. اما زير تخته سنگ جواني را مرده يافتم

  5. #335
    پروفشنال Snow_Girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Your Heart
    پست ها
    556

    پيش فرض

    مدتهاست كه يار برايم پيامي نفرستاده است .درودي به من ننوشته است و سخني برايم نفرستاده است!
    صدتا نامه برايش فرستادم ولي آن فرمانرواي سواران ميدان حسن پيكي به من نزد و درود و سلامي نفرستاد.چون ميدانست كه مرغ دلم براي او به پرواز در خواهد آمد از آن زيبايي چون سلسله دامي براي من نفرستاد تا دلم بدان بسته شود!
    جاي گله و شكايت است كه آن ساقي نوشين لب مست از باده ي حسن دانست كه خمار آلودم ولي سلغري برايم نفرستاد!
    اي دل ادب را رعايت كن گرچه پادشاهي براي غلامش خبري نفرستد مورد باز خواست قرار نميگيرد!!

  6. #336
    پروفشنال Snow_Girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Your Heart
    پست ها
    556

    پيش فرض

    اي نسيم صبا اگر به آستان دوست راه يافتي بوي خوشي از گيسوي خوشبوي او برايم ارمغان آور تا از آن بهره گيرم.
    به جان دوست سوگند اگر پيامي از جانب دوست برايم بياوري به شكرانه ي آن جانم را نثار خواهم كرد و اگر به درگاه دوست راه نيافتي گردي از درگاه دوست براي چشم من باور تا توتياي ديده خود سازم.
    عجب مدار مه من بينوا خيال وصال يار را در سر بپرورم.
    اين آرزو عملي نيست مگر آنكه نقش خيال سيماي او را در خواب بينم.از حسرت قد و بالاي مانند صنوبر يار دل صنوبر شكل من مانند بيد لرزان است و لحظه اي آرام و قرار ندارد.

    گر چه دوست براي ما ارزشي قائل نيست ولي ما موئي از سر دوست را با جهاني عوض نميكيم. چه ميشود اگر دلش از بند غم آزاد شود چونكه من مسكين چاكر و بنده ي او هستم.

  7. #337
    پروفشنال Snow_Girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Your Heart
    پست ها
    556

    پيش فرض

    اي دل
    ديده اي كه قصه ي عشق بار دگر چه كرد؟
    مجنون چگونه رفت و با ليلي وفادار چه كرد؟
    او را تنها گذاشت و به تنهائيش فكر نكرد؟!

    آه از آن چشم جادو كه چه بازي به پا كرد چه شوري بر انگيخت؟دريغا از آن مست بي خبر كه با مردم هوشيار چه كرد و چه بلائي سر آنها آورد؟
    اشك من از بي مهري يار به رنگ افق پس از غروب آفتاب در آمد!بخت نامهربان مرا ببين كه در اين كار چه كرد و چه طور از فرمان من سر پيچي كرد.؟!

    از منزلگاه مجنون برقي درخشيد و پيداست كه آن برق آهنگ خرمن ليلي را دارد و ميرود تا خانه او را خراب كند.
    اي ساقي به من باده بده كه هيچكس نميداند كه صورتگر نهان ازل در پس برده چه نقشها رقم زده است.
    اكنون بنگريد كه فكر عشق كه يار ديرين عاشق است .بر اين عاشق دلسوخته چه جفائي روا داشت؟

  8. #338
    پروفشنال Snow_Girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Your Heart
    پست ها
    556

    پيش فرض

    سحرگاه باد بهاري شميمي از گيسوي يار همراه مي آورد و دل پريشان ما را به آرزوي وصال بر كار عشق بر مي انگيخت.
    نقش صنوبري اندام يار را از باغچه ي چشم از ريشه درآوردم.
    چه گلي كه از نهال غم آن دلبر شكوفا شد و رنج و اندوه يارش بود.از بام قصر آن جانان روشنائي ماه را به وضوح ديدم كه از شرم آن جانان روي به ديوار كرده بود.از ترس اينكه عشقش مرا به يغما ببرد دل پرخونم را رها ساختم اما دلم خون ميريخت
    ميريخت و راه به سوي آن قائده و قانون مي آورد.به ترانهي رامشگر و ساقي گه و بيگه گام به راه عشق نهادم .چه اگر آن طريق دشوار دشوار و دراز پيك به آساني خبري نمي آورد.
    بخشش جانان ساسر از باب لطف و احسان بود.چه اظهار تقدس ميكرد و زنار ميبست.!؟
    خداوند عف كند و ببخشايد اگرچه چين ابروي او مرا ناتوان كرد با ناز و كرشمه نيز پيامي بر اين بيمار ناتوان مي آورد. از جام و پيمانه دل ديشب در شگفت بودم.اما معذورش داشتم و هيچ سخني نگفتم چون كه صوفي بار باده مينوشيد نه با يار بلكه در خلوت..
    بلكه در خلوت.

  9. #339
    پروفشنال Snow_Girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Your Heart
    پست ها
    556

    پيش فرض

    ديشب نسيم باد صبا مرا آگاه ساخت كه روز رنج و غم رو به پايان گذاشت و كوتاه شد...
    و شادي به زودي فرا خواهد رسيد. جامه ي خود را كه از غلبه ي وجد و شوق در بزم و شادي و باده نوشي بامدادي چاك زده ايم.
    به واسطه ي مژده وصلي كه نسيم سحرگاهي آورد به رامشگر ميبخشيم بيا بيا كه تو حور بهشت را بهشت براي اين به اين جهان آورد تا من به تو دل بدهم و بگويم دوستت دارم.

  10. #340
    آخر فروم باز MILIN3M's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    IN SHIT
    پست ها
    2,244

    پيش فرض

    ما نمی تونیم به دلمون یاد بدیم که نشکنه،
    اما می تونیم بهش یاد بدیم که
    لبه های تیزش دست اونی رو که دلمون رو شکسته، نبره!
    هر وقت دل کسی رو شکستی یه میخ به دیوار بکوب
    اگه دلش رو بدست آوردی میخ رو از دیوار بردار
    اما چه فایده جای میخ رو دیوار مونده!
    يكي دسته گل براش دل خوشيه
    يكي عادتش برادر كشيه
    يكي زاغ مردمو چوب مي زنه
    يكي از داغ دلش جون مي كنه
    يه نفر خوابه رو تخت نقره كوب
    يكي حيرون روي درياي جنوب
    يكي زندگي رو زيبا مي بينه
    يكي اما خودشو تنهاي تنها مي بينه
    شکسپیر می گه: ((کسی را که دوست داری،
    ازش بگذر،
    اگه قسمت تو باشه بر می گرده،
    اگر هم برنگشت حتما از اول مال تو نبوده،پس همون بهتر که رفت.))
    سعی کن به کسی که تشنه ی عشق است دل نبندی،
    سعی کن به کسی که لایق عشق است دل ببندی،
    چون تشنه ی عشق روزی سیراب خواهد شد!

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •