در وجودم چیزی هست که تو را نجوا می کند ... و تنها عشق مرا رها می کند ... و نور آن نگاهی ست که تو به من روا می کنی ... پس عشق و نور را از من دریغ نکن و بر من بتاب که بی عشق تو ؛ بی نگاه تو ؛ بی تو رو به غروب رهسپارم .... مرا به طلوعی دیگر برسان ....
در وجودم چیزی هست که تو را نجوا می کند ... و تنها عشق مرا رها می کند ... و نور آن نگاهی ست که تو به من روا می کنی ... پس عشق و نور را از من دریغ نکن و بر من بتاب که بی عشق تو ؛ بی نگاه تو ؛ بی تو رو به غروب رهسپارم .... مرا به طلوعی دیگر برسان ....
خدا و انسان و عشق ، این است امانتی که بر دوش ما سنگینی می کند
بگذار سر به سینهء من تا بگویمت اندوه چیست عشق کدامست غم کجاست بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان عمریست در هوای تو از آشیان جداست بگذار سر به سینهء من تا که بشنوی آهنگ اشتیاق دلی درد مند را شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق آزار این رمیدهء سر در کمند را
نگاه کن! شهر تاریک است .چراغی روشن نیست .کسی امشب !به فکر صبح فردا نیست .عشق مرده ؛صداقت سوخته ؛عاطفه پژمرده؛ ایمان گمشده ؛ وجدان خوابیده ....می شود شهر را نورانی کرد چراغی روشن کرد و به فکر صبح فردا بود عشق را دوباره زنده کرد عاطفه دوباره می روید
زمان به من اموخت : که دست دادن معنی رفاقت نیست ، بوسیدن قول ماندن نیست ، و عشق ورزیدن ضمانت تنها نشدن نیست
آدم ها به هم گل می دهند ، چون معنای حقیقی عشق در گل ها نهفته است . كسی كه بكوشد صاحب گلی شود ، پژمردن زیبایی اش را هم خواهد دید . اما اگر به همین بسنده كند كه گلی را در دشتی بنگرد ، همواره با او خواهد ماند. چون آن گل با عصر هنگام ، با غروب خورشید ، با بوی زمین خیس و با ابرهای افق آمیخته است ...
از بهار پرسیدم عشق یعنی چه؟گفت تازه شكفته ام هنوز نمیدانم
از تابستان پرسیدم عشق یعنی چه؟گفت درگرمای وجودش غرقم نمیدانم
از پاییز پرسیدم عشق یعنی چه؟گفت در هزار رنگ آن باخته ام نمیدانم
از زمستان پرسیدم عشق یعنی چه؟گفت سرد است و بی رنگ
اگر مایلیم پیام عشق را بشنویم ، بایستی خود نیز این پیام را ارسال کنیم . برای روشن نگاه داشتن چراغ ناچاریم در آن نفت بریزیم
عشق را وارد کلام کنیم تا به هر عابری سلام کنیم و به هر چهره ای تبسم داشت ما به آن چهره احترام کنیم
زندگی در سلام و پاسخ اوست. عمر را صرف این پیام کنیم .عابری شاید عاشقی باشد پس به هر عابری سلام کنی
سر هر قبرئ صلیبئ میگذارند تا نشانگر آن قبر باشد منهم بر گردنت صلیبئ مئ آویزم تا همه بدانند كه گورستان عشق من قلب توست
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)