تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 34 از 638 اولاول ... 243031323334353637384484134534 ... آخرآخر
نمايش نتايج 331 به 340 از 6373

نام تاپيک: شعر گمنام

  1. #331
    پروفشنال negar20's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    ‏Tehran
    پست ها
    574

    پيش فرض

    رفتي
    رفتي
    به آخرين جاده رسيدي
    به آخرين پرچين
    آن سو كسي منتظر نبود
    نه حتا ساقه ي لوبيا كه تو را به قصر بالاي ابرها ببرد



    خط را بگير و بيا
    اين جا هنوز بستري است بي پرچين
    و زني در باد
    سرگرمِ كشتِ قاصدك



    بگذار در فاصلهُ پوست تو و غربتِ من
    يك بار كلاغ به خانه اش برسد
    پيش از آن كه قصه به سر شود

  2. #332
    پروفشنال negar20's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    ‏Tehran
    پست ها
    574

    پيش فرض

    خدا گذاشت برايم تو آسمان باشي
    ترا مرور كنم تا از او نشان باشي
    خدا گذاشت صداي تو منتشر گردد
    كه گوش ناشنواي مرا اذان باشي
    اگر چه بال پريدن مرا نداده ولي
    خدا گذاشت برايم تو آسمان باشي
    قلندرانه بيا و دوباره تار بزن
    كه رعيت دل ما را دوباره خان باشي
    در اين زمانه بي پير تشنه حق تو است
    دچار آبي درياي بيكران باشي
    و رود رود بريزد ستاره از چشمت
    كه بعد ديگري از روح كهكشان باشي
    من از نگاه جهانگير تو چه مي فهمم
    خدا گذاشت تو در فهم ديگران باشي
    چقدر بند زمينم چقدر بال و پري
    خدا گذاشت من اين باشم و تو آن باشي


    مريم رزاقي

  3. #333
    پروفشنال negar20's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    ‏Tehran
    پست ها
    574

    پيش فرض

    بال در بال خودت جان مرا پر دادي
    دلخوشم كه به من اقبال كبوتر دادي
    اي كه هر بار دلم را نمكين خنديدي
    زخمي ‏روح مرا درد مكرر دادي
    شب و تنهايي و سردرگمي ‏و درد و سكوت
    دست‌خوش عشق! مرا ‏‏‏اين‌همه خواهر دادي
    سر به زيري مرا قابل تحسين خواندي
    سركشيهاي مرا بي‌در و پيكر دادي
    مهرباني تو اخم است و خوشرويي قهر
    داده‏‏‏اي گل به من اما همه پرپر دادي
    باغ خورشيد شدي منظرة زيبايي است
    قسمت چشم تماشاي مرا تر دادي
    مرده‌ام در لحظاتي كه هوادار توأند
    خير باشد كه سرانجام مرا تر دادي


    مريم رزاقي

  4. #334
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    من که تسبیح نبودم ، تو مرا چرخاندی
    مشت بر مهره تنهایی من پیچاندی

    مهر دستان تو دنبال دعایی میگشت
    بارها دور زدی ذهن مرا گرداندی

    ذکرها گفتی و بر گفته خود خندیدی
    از همین نغمه تاریک مرا ترساندی

    بر لبت نام خدا بود ، خدا میداند
    بر لبت نام خدا بود و مرا رقصاندی

    دست ویرانگر تو عادت چرخیدن داشت
    عادتت را به غلط چرخه ایمان خواندی

    قلب صد پاره من مهره صد دانه نبود
    تو ولی گشتی و این قاصدک را لرزاندی

    جمع کن رشته ایمان دلم پاره شده است
    من که تسبیح نبودم تو چرا چرخاندی؟

  5. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #335
    حـــــرفـه ای wordist's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    ‡‡‡ Icy Heart ‡‡‡
    پست ها
    7,604

    پيش فرض به ياد زنده‌ياد قيصر امين‌پور

    این ترانه بوی نان نمي‌دهد
    بوي حرف ديگران نمي‌دهد
    سفرهء دلم دوباره باز شد
    سفره‌اي كه بوي نان نمي‌دهد
    نامه‌اي كه ساده و صميمي است
    بوي شعر و داستان نمي‌دهد:
    …با سلام و آرزوي طول عمر
    كه زمانه اين زمان نمي‌دهد
    كاش اين زمانه زير و رو شود
    روي خوش به ما نشان نمي‌دهد
    يك وجب زمين براي باغچه
    يك دريچه، آسمان نمي‌دهد
    وسعتي به قدر جاي ما دو تن
    گر زمين دهد، زمان نمي‌دهد!
    فرصتي براي دوست داشتن
    نوبتي به عاشقان نمي‌دهد
    هيچ كس برايت از صميم دل
    دست دوستي تكان نمي‌دهد
    هيچ كس به غير ناسزا تو را
    هديه‌اي به رايگان نمي‌دهد
    كس ز فرط هاي‌و‌هوي گرگ و ميش
    دل به هي‌هي شبان نمي‌دهد
    جز دلت كه قطره‌اي است بيكران
    كس نشان ز بيكران نمي‌دهد
    عشق نام بي‌نشانه است و كس
    نام ديگري بدان نمي‌دهد
    جز تو هيچ ميزبان مهربان
    نان و گل به ميهمان نمي‌دهد
    نااميدم از زمين و از زمان
    پاسخم نه اين ، نه آن…نمي‌دهد
    پاره‌هاي اين دل شكسته را
    گريه هم دوباره جان نمي‌دهد
    خواستم كه با تو درد دل كنم
    گريه‌ام ولي امان نمي‌دهد


    حيف شد كه رفت ....

    ---------------------------------------------------------

    چون شعر كامل را از اينجا
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    پيدا كردم ويرايش كردم
    Last edited by wordist; 08-11-2007 at 12:35.

  7. #336
    پروفشنال doyenboof's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    اهواز
    پست ها
    594

    پيش فرض

    خدا مرا فراموش کرد
    مرا با هزاران غم رها کرد

    در این شهر تاریک
    همه مقصدی دارند

    در این شهر غمناک خواب زده
    همه از هم می ترسند
    خدا همه را دوست ندارد

    خدا مرا رها کرده
    مرا رها کرده شاید که
    در تاریکی این شهر
    به روشنایی وجودش برسم

    شاید
    شاید
    شاید
    شاید خدا مرا نیز دوست دارد

    شاید

    Boof6260
    Last edited by doyenboof; 31-10-2007 at 20:23.

  8. #337
    حـــــرفـه ای wordist's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    ‡‡‡ Icy Heart ‡‡‡
    پست ها
    7,604

    پيش فرض

    من که تسبیح نبودم ، تو مرا چرخاندی
    مشت بر مهره تنهایی من پیچاندی

    مهر دستان تو دنبال دعایی میگشت
    بارها دور زدی ذهن مرا گرداندی

    ذکرها گفتی و بر گفته خود خندیدی
    از همین نغمه تاریک مرا ترساندی

    بر لبت نام خدا بود ، خدا میداند
    بر لبت نام خدا بود و مرا رقصاندی

    دست ویرانگر تو عادت چرخیدن داشت
    عادتت را به غلط چرخه ایمان خواندی

    قلب صد پاره من مهره صد دانه نبود
    تو ولی گشتی و این قاصدک را لرزاندی

    جمع کن رشته ایمان دلم پاره شده است
    من که تسبیح نبودم تو چرا چرخاندی؟
    سلام دوست عزيزم

    شعر جالبي بود از يه شاعر تقريبا تازه‌كار و جوان كه البته تا اونجايي كه من ميدونم چندتايي كتاب شعر داره

    خانم رضايي به نظر من از اون شاعرهايي كه تازه بايد منتظر شعرهاي ناب و قشنگ سالهاي پختگيش هم باشيم

    magmagf جان دست شما هم درد نكنه با اين انتخاب قشنگتون زحمت كشيدين

    اگه تونستم من هم چندتايي از شعرهاي قشنگش رو برا دوستان ميذارم

    همگي شاد باشين

  9. #338
    آخر فروم باز kar1591's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    ساوالان
    پست ها
    1,329

    پيش فرض

    میبوسمت ! به دور از چشم کسانی که امروزه ، خواستن را به اندازه توانستن حقیر کرده اند و این گناه نا بخشوده را پنهان از چشم داروغه های حلال و حرام به پاک ترین حادثه زندگیم، بدل میسازم و رویایت از آن من خواهد شد به دور از چشم داروغه های حلال و حرام

    هر چه تردید شد عشق به پایان نرسید
    ماه در مهر تو محصور شد آبان نرسید
    می شکستند دلم را که مرا ابری تر ...
    ابرها هم متراکم شد و طوفان نرسید
    باد هی بال کبوتر به حیاتم آورد
    نامه های تو ولی از تو چه پنهان نرسید
    مشهد عشق تو را صحن دلم می طلبد
    چشم من اما به خراسان نرسید
    چمدان سفر از حسرت دیدار تو پر
    مثل هر روز قطار آمد و مهمان نرسید
    همسفر ٬ باز بگو راه کمی طولانیست
    عاقبت مرد تو در نم نم باران نرسید

  10. #339
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    سلام دوست عزيزم

    شعر جالبي بود از يه شاعر تقريبا تازه‌كار و جوان كه البته تا اونجايي كه من ميدونم چندتايي كتاب شعر داره

    خانم رضايي به نظر من از اون شاعرهايي كه تازه بايد منتظر شعرهاي ناب و قشنگ سالهاي پختگيش هم باشيم

    magmagf جان دست شما هم درد نكنه با اين انتخاب قشنگتون زحمت كشيدين

    اگه تونستم من هم چندتايي از شعرهاي قشنگش رو برا دوستان ميذارم

    همگي شاد باشين


    جداً من نمی دونستم این شعر هم از خانم رضایی هست
    اینم یکی دیگه از شعهای همین شاعر خیلی خوب هست که من خیلی دوستش دارم


    آدمك آخر دنياست ، بخند

    آدمك مرگ همينجاست ، بخند

    آن خدايي كه بزرگش خواندي

    به خدا مثل تو تنهاست ، بخند

    دست خطي كه تو را عاشق كرد

    شو‌خي ِ كاغذي ِ ماست ، بخند

    فكر كن درد تو ارزشمند است

    فكر كن گريه چه زيباست ، بخند

    صبح فردا به شبت نيست كه نيست

    تازه انگار كه فرداست ، بخند

    راستي آنچه به يادت داديم

    پر زدن نيست كه درجاست ، بخند

    آدمك نغمه ي آغاز نخوان

    به خدا آخر دنياست ، بخند


    (نغمه رضايي)

  11. #340
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    اسطوره هاى كودكى ام را صداكنيد
    من را ميان قصه آنها رها كنيد
    دنياى مردمان حقيقى دروغ بود‎
    ديگر حساب باور من را جداكنيد
    بى قهرمان و قصه نشستن براى چيست
    فكرى به حال آخر اين ماجرا كنيد‎
    يكبار قصر رستم افسانه ساز را‎
    در نغمه هاى تلخ حقيقت به پا كنيد‎
    اينجا فناپذير و حقيرند مردمان‎
    من را به جاودانه شدن آشناكنيد‎
    ازدست واقعيت اين شهر خسته ام
    اسطوره هاى كودكى ام را صداكنيد

    نغمه رضایی

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •